به گزارش
گروه حوادث باشگاه خبرنگاران به نقل از ايران شوک ؛ عقربهها ساعت 10 صبح 24 ارديبهشت ماه سال جاري را نشان ميداد و مردم در خيابان در حال گذر و خريد در منطقه ملاهادي ورامين بودند كه ناگهان صداي درگيري چند شرور ترس را به جان همه انداخت. رهگذران در حالي كه به سمت مسجد ارشاد ورامين و محل درگيري ميرفتند، زماني كه به 4 شرور قمهكش رسيدند با صحنه هولناكي روبهرو شدند.
يكي از آنان به نام هاشم با چاقويي كه به دست داشت و صورتش خوني بود، به سمت يكي از شرورهاي ديگر منطقه ميدويد و دو جوان ديگر كه يكي از آنها محمدرضا برادر هاشم بود، با جوان ديگري جلوي در مسجد با چاقو همديگر را هدف قرار داده بودند كه در اين ميان حسن با ضربات چاقوي محمدرضا نالهاي كرد و روي زمين افتاد. قرباني اين جنايت حسن نبود، بلكه هاشم برادر محمدرضا بود كه وقتي حسن روي زمين افتاده بود سراغ وي رفت و ضربهاي مرگبار نثارش شد.
حسن غرق در خون پا به فرار گذاشت و هاشم و برادرش سوار بر خودرو راهي بيمارستان شدند.
با مخابره درگيري خونين از سوي پليس 110 تيمي از مأموران كلانتري ورامين براي دستگيري
4 شرور سرشناس ورامين وارد عمل شدند، اما زماني كه پليس به آنجا رسيد، اثري از 4 شرور نبود و با خونهايي كه روي زمين ريخته شده بود، مأموران احتمال دادند كه جوانان چاقوكش حتماً در بيمارستان هستند. در اين شاخه از تحقيقات گزارشي مبني بر مرگ مرموز مردي به نام هاشم 27 ساله به پليس مخابره شد.
با اطلاعات به دست آمده تيمي از مأموران اداره جنايي پليس آگاهي ورامين به همراه بازپرس داريوشزاده در بيمارستان حاضر شده و پي بردند كه هاشم يكي از شرورهاي سرشناس ورامين كه در درگيري حضور داشته، به خاطر ضربهاي كه به قلبش وارد شده، در بيمارستان از پاي درآمده و برادرش محمدرضا نيز تحت مراقبتهاي ويژه است. به دستور بازپرس داداشزاده از شعبه 5 دادسراي ورامين تيمي از كارآگاهان ورامين براي رديابي عاملان جنايت وارد عمل شدند. در تجسسهاي پليس، كارآگاهان
پي بردند كه حسن يكي ديگر از كساني كه در درگيري خونين حضور داشته به خاطر خونريزي زياد در يكي ديگر از بيمارستانهاي ورامين تحت مراقبتهاي پزشكي است و در اين شاخه از تحقيقات حسن و محمدرضا در حالي كه روي تخت بيمارستان بودند، از سوي پليس دستگير شدند. مأموران در گام بعدي تحقيقات متوجه شدند يكي ديگر از كساني كه در اين درگيري حضور داشته، مجتبي 23 ساله است كه توانسته بود در اين حمله خونين جان سالم به در ببرد. كارآگاهان كه احتمال ميدادند «مجتبي» با شنيدن ماجراي مرگ هاشم، فراري شود در چند تيم عملياتي مخفيگاههاي احتمالي وي را تحت مراقبت گرفته و توانستند فرداي روز درگيري وي را در خانهاش دستگير كنند. «مجتبي» تنها كسي بود كه در اين ماجرا آسيبي نديده بود و ميتوانست جزئيات درگيري را بازگو كند. وي در اعترافاتش به مأموران گفت: ديروز به همراه دوستم «حسن» با موتور در محله ملاهادي در حال تردد بوديم كه «هاشم» با سوت ما را صدا زد و دست تكان داد و زماني كه توقف كرديم و از موتور پياده شديم هاشم را ديدم كه با چاقو به سمتم آمد و من نيز چاقو كه در جيبم داشتم را بيرون آوردم اما هيچ درگيري بين ما رخ نداد تا اين كه هاشم به من نزديك شد و يقه لباسم را گرفت و زماني كه با دست چند بار خواستم يقه ام را رها كنم در يك لحظه با چاقويي كه در دست داشتم ضربهاي به صورتش زدم و پا به فرار گذاشتم اما ضربهام طوري نبود كه باعث مرگش شود و زماني كه توانستم از دستان «هاشم» دور باشم به عقب نگاه كردم كه ديدم «هاشم» و «محمدرضا» با هم حسن را به باد كتك گرفتهاند و حسن بعد از چند لحظه كه روي زمين بود و در حالي كه همه بدنش خونين بود توانست خود را از دست آنها بيرون بكشد و كمي دورتر از دست 2 برادر خشمگين روي زمين افتاد. فكر ميكردم «حسن» مرده باشد نه «هاشم»! با اعترافات «مجتبي» و نظريه پزشكي قانوني مشخص شد «هاشم» به خاطر ضربه چاقويي كه به قلبش وارد شده به كام مرگ فرو رفته است. كاراگاهان بعداز مدتي كه «محمدرضا» و «حسن» در وضعيت مناسبي قرار گرفته بودند براي بازسازي صحنه قتل «هاشم» وارد عمل شدند.
باز سازي صحنه جنايت
«محمدرضا» 32ساله در باره روز حادثه در محل بازسازي صحنه گفت: من و برادر كوچكترم «هاشم» قهر بوديم و قرار گذاشتيم شب پيش از درگيري من با دوستان مجتبي به خاطر اختلاف قديمي درگير شويم كه با وساطت چند تن از دوستانمان اين اختلاف كم شد اما مجتبي و حسن براي آشتي سر قرار نيامدند و صبح 24 ارديبهشت ماه بود كه من در محل ملاهادي در خيابان امرآباد ورامين در كوچه كناري مسجد 2 خروس را به جنگ هم انداختم كه شنيدم برادرم «هاشم» در آرايشگاه سر كوچه است. به سمت سركوچه رفتم و برادرم را ديدم و چون با هم قهر بوديم سلام كوتاهي كرديم كه همان لحظه مجتبي و حسن را با موتور ديدم و «هاشم» آنها را صدا زد و ديدم كه مجتبي و حسن با چاقو به سمت ما آمدند و هاشم نيز با چاقويي كه همراهش بود، به سمت مجتبي رفت كه در يك لحظه مجتبي با چاقو صورت برادرم را نشانه رفت و پا به فرار گذاشت و هاشم به دنبالش ميدويد تا جلوي در مسجد ارشاد با حسن درگير شديم كه احساس كردم معدهام ميسوزد و متوجه شدم حسن با چاقويش به شكمم ضربهاي زده و در آن لحظه كه احساس ميكردم ميميرم، با چاقويي كه همراهم بود، ضرباتي به چند ناحيه مهم بدن حسن زدم كه روي زمين افتاد. هاشم نيز به بالاي سرم آمد و مرا به عقب هل داد و با عصبانيت گفت كه بسه؛ كشتيش و حسن را از روي زمين بلند كرد و حسن لنگان لنگان پا به فرار گذاشت.
مجتبي در ادامه گفت: زماني كه هاشم به سمتم آمد، گفتم كه دل و رودهام ميسوزد. از شكمم خون ميآمد كه برادرم با خنده رفت سمت خودرو و سوار شديم و به سمت بيمارستان رفتيم. هاشم در مسير گفت كه قلبش ميسوزد و تازه متوجه شديم كه حسن زماني كه روي زمين افتاده بود، با چاقو ضرباتي به برادرم زده است. خيلي ترسيده بودم و زماني كه به بيمارستان رسيديم، هر دو تحت مراقبت بوديم و فهميدم كه برادرم كشته شده است. بازپرس داداشزاده كه در محل حاضر بود، ادعاهاي قبلي مجتبي را شنيد و به دستور وي، حسن كه 26 سال دارد، به عنوان قاتل پرونده براي بازسازي صحنه جنايت از ماشين پياده شد.
حسن با لباس قهوهاي و صورتي كه جاي چاقو روي صورتش داشت، با دستان بسته از خودروي پليس پياده شد و درباره جزئيات حادثه گفت: روز
24 ارديبهشت ماه سوار بر موتور مجتبي وارد خيابان امرآباد ورامين شديم كه ديدم هاشم با صداي سوتش ما را صدا ميزند. هاشم جلوي در آرايشگاه بود و ما جلوي مسجد توقف كرديم. من كمي جلوتر از مجتبي بودم كه ديدم هاشم از كنار من رد شد و با مجتبي درگير شد و من كه فكر نميكردم در اين درگيري كسي با من كاري داشته باشد، براي ميانجيگري به سمتشان رفتم كه ناگهان «محمدرضا» به سمتم آمد و با چاقويي كه در دستش بود، ضربه به سمت چپ صورتم زد و من دست خالي بودم و چاقويم در جيبم بود و نميتوانستم آن را در بياورم و محمدرضا با چاقو ضرباتي به من زد كه بعد از فرار مجتبي، هاشم نيز به كمك محمدرضا آمد و در حالي كه من روي زمين بودم و صورتم را خون فرا گرفته بود، زير مشت و لگد بودم كه نفهميدم چطور چاقويم را از جيبم درآوردم و به هاشم ضربهاي زدم و چون صورتم خون آلود بود جايي را نميديد، توانستم خودم را از زير دست و پايشان بيرون كشيده و لنگان لنگان فرار كردم و چند متر دورتر روي زمين افتادم. حسن در ادامه به بازپرس داداشزاده گفت: من قصد كشتن هاشم را نداشتم و در اين ماجرا براي نجات جانم و در آخرين لحظه چاقو كشيدم و نميدانم چطور هاشم را نشانه گرفتم.