مرد با تعجب پرسید: چگونه آسمان را رصد می کنی؟
نابینا گفت: با قلبم.
تمام گل های سرخ و بنفش دنیا، تمام لاله ها و زنبق های جهان
را به تو تقدیم می کنم، حتی اگر نتوانی رنگ هایشان را ببینی.
من نابینا نیستم، فقط با چشم هایم نمی توانم ببینم.
مهتاب مرده است ، در من ستاره نیست اما به چشم تو سوگند می خورم از آسمان پُرَم
نابینا به ماه گفت: دوستت دارم ، ماه گفت: چه طور دوستم داری، در حالی که مرا نمی بینی؟ نابینا جواب داد: چون نمی بینمت، بیشتر از دیگران دوستت دارم. ماه گفت: چرا؟
نابینا گفت: دیگران به خاطر زیبایی ات دوستت دارند، ولی من به خاطر خودت./ف