به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، محمدرضا اسدي در وبلاگ شهروند دردمند نوشت: وانتبار خودروي كار است. خودروي مردانه است. از خانواده و به ويژه زن معمولاً در آن خبري نيست. در خودرويي كه زن حضور نداشته باشد، عاملي براي تعديل سرعت وجود ندارد. زن كه نباشد، كسي نيست كه از پاره شدن بند دلش به خاطر بد رانندگي كردن بهراسيم. زن كه نباشد مرد ديوانهوار ميخواهد بگازد. زن از مادهي زندگي و زايندگي است. خودوري بيزن يعني خودروي بيزندگي يعني ارابهي مرگ.
اما چرا اين مسأله براي خودروهاي سنگين و تريلرها متصور نيست؟ چون رانندگان خودروهاي ديزلي به تجربه آموختهاند كه بايد با متانت و نرمي و آرامش برانند، در غير اين صورت اين غول آهني را نميتوان در سرعتهاي بالا يا در سر يك پيچ تند با يك ترمز متوقف كرد.
از سوي ديگر بدنهي وانت بار ظرافت خاصي ندارد كه راننده آن از خراشيده شدن و آسيب ديدن وانت بهراسد. در تصادف يك نيسان با يك سواري، نيسان كمترين آسيب را ميبيند و بيشترين خسارت را ميرساند. پس ديگران بايد مواظب باشند كه با نيسان برخورد نكنند، رانندهي نيسان از اين بابت نگرانياي ندارد.
پس وانتبار جمع سبكوزني، زمختي و نبود خانواده است.
هر وانتباري را كه ديديد با آرامش رانندگي ميكند، او به ياد دارد كه چشماني منتظر اويند. او به همان اندازه كه از آسيب ديدن ميهراسد از آسيب رساندن نيز ميپرهيزد.
به دلايل فوقالذكر چون برخي از عوامل مهم دروني (مشكل كنترل در وزن بالا، ظرافت و خانواده) براي كنترل وانتبار وجود ندارد، بايد با استمداد از عوامل بيروني مثل پليس و نظارت اجتماعي وانتبارها را مهار كرد. اگر چه نقش آموزش در تقويت عوامل دروني و نداي وجدان براي خوب رانندگي كردن بسيار مؤثر است.