امروزه به کودکانمان اجازه بازي در خيابانها را نمي‌دهيم و زمينهاي خاکي را جمع کرده ايم و شهرداريها به جاي آن زمينهاي خاکي، زمينهاي چمني درست کرده که بابت هر ساعت تمرين در آن بايد 120 هزار تومان پرداخت کرد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، کشور ما ظرفيتهاي بسياري دارد که ‌مي‌توان با استفاده از اين ظرفيتها به نقطه‌هاي بالايي دست يافت اما در اثر کم لطفي‌ها و بي توجهي‌ها هرگز نتوانسته ايم از اين ظرفيتها نهايت استفاده را ببريم. يکي از اين ظرفيتها ورزش و برجسته ترين آنها فوتبال است. امروزه فوتبال يک ورزش نيست بلکه يک حرکت سياسي است. در قالب مسابقات قاره اي يا جهاني شاهد ارتباط مردم جهان با يکديگر هستيم.

مسوولان ارشد حکومتهاي جهاني در استاديوم‌ها کنار يکديگر ‌مي‌نشينند و با عبور توپ از خط دروازه، چنان اختيار خود را از دست ‌مي‌دهند که تفاوتي با آن تماشاچي عادي که در ارزانترين قسمت استاديوم نشسته است، ندارند. با توجه به اين ظرفيتها، اين سوال پيش ‌مي‌آيد که مسوولان کشورمان به زيرساختهاي اين ورزش چقدر اهميت ‌مي‌دهند؟

امروزه براي جا به جا کردن يک بازيکن فوتبال مبالغ هنگفتي رد و بدل ‌مي‌شود. قيمت بازيکني که هنر، تکنيک، سرعت، قدرت بدني، شهامت، موقعيت سنجي و ... را داشته باشد به اندازه اي بالاست که يک تاجر با تجربه سالها بايد تلاش کند تا بتواند مبلغ قرارداد يک نوبت اين بازيکن را به دست بياورد. امروزه مبالغي که در قراردادهاي فوتبال جا به جا مي‌شود ‌مي‌تواند اقتصاد کشورها را تحت تاثير قرار دهد.

بسياري از کشورها به جاي آنکه کالا يا محصول خاصي را صادر کنند باشگاههاي آموزش فوتبال راه انداخته اند و با تربيت بازيکن و مربي فوتبال درآمدهاي ميلياردي به دست ‌مي‌آورند و به جرات ‌مي‌توان ادعا کرد که فوتبال يک تجارت از نوع ورزشي است. از سوي ديگر هر کشوري با کسب رتبه قاره اي و جهاني ‌مي‌تواند در بين جهانيان جايگاهي داشته باشد.

امروزه براي آنکه کشوري را تحت فشار قرار دهند او را از بازي‌هاي جهاني محروم ‌مي‌کنند و محروم کردن يک کشور از بازي‌هاي جهاني بيشتر از جنگ‌ها بر اذهان عمومي تاثير ‌مي‌گذارد به نوعي که مردم از خود ‌مي‌پرسند مگر اين کشور چه کار کرده که از حق حضور در رقابتهاي جهاني ورزشي محروم شده است؟ با اين توضيحات بايد از خود بپرسيم که چرا سالهاست نتوانسته ايم در ميادين قاره اي و جهاني رتبه‌اي کسب کنيم ؟ چرا سالهاست کشورهاي کوچکي که حتي به اندازه يک شهرستان کشورمان جمعيت ندارند در بازي‌هاي مقدماتي ما را شکست ‌مي‌دهند و باعث ‌مي‌شوند از حضور در رقابتهاي جهاني محروم شويم؟ چرا کشورهايي که تا ديروز با تفاضل گل بالا به تيم ملي فوتبال کشورمان ‌مي‌باختند، امروز با تفاضل گل سوال برانگيز تيم ملي کشورمان را شکست ‌مي‌دهند؟ چرا تا ديروز با مربي ايراني ‌مي‌توانستيم به جام جهاني برويم اما امروز پولهاي هنگفتي به مربيان خارجي ‌مي‌دهيم اما از به دست آوردن مقام در جام ملتهاي آسيا و حضور در جام جهاني محروم ‌مي‌شويم؟

خلاصه اينکه سوالات بسياري در اذهان مردم ايران مطرح است که مسوولان به دور از سياسي کاري بايد به تمام آنها پاسخ دهند.

با نگاهي به گذشته مشاهده ‌مي‌کنيم که فوتبال از کوچه پس کوچه‌ها و با توپ پلاستيکي شروع ‌مي‌شد. يک بازيکن فوتبال در زمينهاي خاکي رشد ‌مي‌کرد و به ميادين ملي کشيده ‌مي‌شد.

در گذشته مربيان کشورمان براي پيدا کردن بازيکن با استعداد بدون آنکه با دلالان ارتباط بگيرند و بدون آنکه اسکورت داشته باشند سري به زمينهاي خاکي ‌مي‌زدند. اما امروزه رانت، زد و بند، پولهاي کلان، پارتي بازي و مديريت‌هاي سوال برانگيز باعث شده تا نتوانيم بازيکنان شايسته را شناسايي کنيم. امروزه به کودکانمان اجازه بازي در خيابانها را نمي‌دهيم و زمينهاي خاکي را جمع کرده ايم و شهرداريها به جاي آن زمينهاي خاکي، زمينهاي چمني درست کرده که بابت هر ساعت تمرين در آن بايد 120 هزار تومان پرداخت کرد. از همه بدتر اينکه براي اجاره همين زمينها بايد از هفت خان رستم بگذريم و پارتي هم داشته باشيم! در اين شرايط مسوولان پاسخ دهند که فرزند آن کارگر يا کودکي که پدر خود را از دست داده چگونه ‌مي‌تواند هزينه‌هاي اين نوع مديريت شهرداري بر مبناي پول و نه شايسته سالاري را بپردازد؟

در اين رابطه به سراغ يکي از پارکهاي جنوب شهر رفتيم و با مربيان و بازيکناني صحبت کرديم که در قالب باشگاه اکباتان در يک زمين غير استاندارد و با هزاران مشکل تمرين ‌مي‌کنند.

«براتعلي دلربا» مربي نونهالان است و در اين رابطه ‌مي‌گويد: از بچگي در فوتبال بزرگ شدم و افرادي همچون حميد درخشان، همايون شاهرخي، حسين فرکي و ... مربي من بودند، بنا بر اين درد علاقه مندان فوتبال را ‌مي‌فهمم. وي با اعلام اينکه بچه‌ها استعداد خوبي دارند ‌مي‌گويد: هر چه آموزش ‌مي‌دهيم ياد ‌مي‌گيرند اما چه کنيم که امکانات بسيار ضعيف است و اين استعدادها در حال از بين رفتن است. دلربا با اعلام اينکه بسياري از علاقمندان فوتبال استعداد دارند اما وضعيت مالي خوبي ندارند ‌مي‌گويد: تامين هزينه در رده نونهالان برعهده پدران است و در منطقه جنوب شهر اکثر پدران کارگر هستند و درآمدشان پايين است بنا بر اين استعدادها به دليل ضعف مالي از بين ‌مي‌رود.

وي ‌مي‌گويد: بچه‌هاي با استعدادي هستند که حتي توان پرداخت شهريه ماهي 10 هزار تومان را هم ندارند و هنگا‌مي‌که با ما خداحافظي ‌مي‌کنند مطمئن هستيم که يک استعداد از صحنه فوتبال خداحافظي ‌مي‌کند. اين مربي فوتبال با اعلام اينکه فرزندان بسياري را سراغ دارد که پدرشان را از دست داده و توان پرداخت شهريه را ندارند و نمي‌توانند فوتبال بازي کنند ‌مي‌گويد: گمان نکنيد که ما سنگدل هستيم، بلکه نمي‌توانيم هزينه اين بچه‌ها را بدهيم.

دلربا با انتقاد از عملکرد شهرداريها مي‌گويد: در گذشته زمينهاي خاکي بود و ما بدون اينکه به کسي توضيح بدهيم يک دست لباس و يک کتاني مي‌خريديم و از صبح تا شب تمرين مي‌کرديم. هيچ کسي هم از ما اجاره زمين را نمي‌خواست تا اينکه شهرداري اين زمينها را به فضاي ورزشي تبديل کرد و ما نيز گمان کرديم که از اين به بعد ‌مي‌توانيم در زمين چمن بازي کنيم امايکباره متوجه شديم که اين زمينهاي چمن مال «ازمابهتران» است.

وي تاکيد ‌مي‌کند: بچه‌هاي با استعداد جنوب شهر ‌مي‌توانند يک روزي به عنوان بهترين بازيکن در تيم ملي بازي کنند اما در اثر بي‌توجهي و کم لطفي مسوولان بايد خواب ميادين ملي را ببينند. دلربا با تاکيد بر اينکه بابت مربيگري حقوقي نمي‌گيرد مي‌گويد: باشگاه پولي ندارد که به ما بدهد. اما به دليل علاقه اي که به فوتبال دارم از صبح تا ساعت 5 بعد ازظهر در آژانس کار ‌مي‌کنم و پس از آنکه مربي گري کردم دوباره از ساعت 8 تا 11 شب به آژانس باز ‌مي‌گردم.

اميد فلکي يکي از جواناني است که در تيم اکباتان تمرين ‌مي‌کند. وي در مورد سابقه فوتبالش ‌مي‌گويد: بيش از 4 سال است در اين تيم فوتبال بازي ‌مي‌کنم و اکنون هم سرباز هستم و مسوولان باشگاه لطف کرده و اجازه بازي به من ‌مي‌دهند. وي با اعلام اينکه توان مالي ندارد ‌مي‌گويد: قبل از آنکه به سربازي بروم در شيفت شب يک آژانس اتومبيل کرايه از 8 شب تا 8 صبح رزروشن بودم و پس از آن به خانه ‌مي‌رفتم و 5 ساعت ‌مي‌خوابيدم تا براي تمرين آمادگي داشته باشم.

وي با انتقاد از عملکرد مسوولان ‌مي‌گويد: کداميک از آقايان ‌مي‌دانند که ما با چه مکافاتي زندگي ‌مي‌کنيم؟ از آن بچه‌هايي که با هم تمرين ‌مي‌کرديم يکي هم نمانده است. يکي شاگرد مکانيک بود، ديگري در رستوران کار ‌مي‌کرد، يکي کارت تبليغاتي پخش ‌مي‌کرد و خلاصه اينکه بچه‌ها با زحمت فوتبال بازي ‌مي‌کردند اما به دليل مشکلات مالي از فوتبال بريدند. فلکي با تاکيد بر اينکه در زمين فوتبال دوستان خوبي پيدا کرده است ‌مي‌گويد: هيچکدام ما اهل دود و دم نيستيم اما چند روز قبل که با هم در پارک جمع شده بوديم تا ببينيم آيا ‌مي‌توانيم فوتبال را ادامه بدهيم ديدم که دونفر از همان بچه‌ها سيگارها را از جيبشان درآوردند و به سيگارشان پک زدند. وي ‌مي‌گويد: با بچه‌ها صحبت کرديم که دوباره تيم را راه بيندازيم، اما بچه‌ها نمي‌توانند هزينه‌ها را بپردازند. فلکي در پايان تاکيد مي‌کند: آقايان بدانند که سيگاري شدن دوستانمان را از چشم آنها مي‌بينيم. اشکان فلاح يکي از بازيکنان است که پدرش بنگاه معاملات املاک دارد.

وي ‌مي‌گويد: زمين تمرين کوچک است و امکانات لازم را در اختيار ما نمي‌گذارند. وي با اعلام اينکه 11 ماه است تمرين مي‌کند مي‌گويد: به اندازه اي خوب بازي ‌مي‌کنم که گمان دارم به زودي در بازيهاي کشوري حضور خواهم داشت. وي با اعلام اينکه گمان ‌مي‌کنم به آنچه آرزو ‌مي‌کردم نزديک شده ام ‌مي‌گويد: متاسفانه امکانات لازم را در اختيارمان نمي‌گذارند و همين امر مانع رشدمان شده است.

ماهان قلقصري يکي ديگر از بازيکنان است که پدرش حسابدار بانک تجارت است. او ‌مي‌گويد: پدرم فوتبال بازي ‌مي‌کرد و مرا تشويق کرد بازي کنم. قبلا در استقلال غرب بازي ‌مي‌کردم اما چون تعداد بچه‌ها زياد بود و به خوبي رسيدگي نمي‌شد به اکباتان آمدم.

وي با اعلام اينکه اين باشگاه امکانات استقلال غرب را ندارد مي‌گويد: تمرينات کامل است و همه از دل و جان بازي ‌مي‌کنيم و گمان ‌مي‌کنيم با اين روند، بتوانيم به جايگاه بالايي برسيم. قلقصري با اعلام اينکه خانواده اش از هزينه کردن نگراني ندارد ‌مي‌گويد: هزينه کردن بايد جواب بدهد و تنها اميد ما قهرمان شدن است.

حسين حقي در باشگاه پرسپوليس اردبيل بازي ‌مي‌کرده و اکنون به اکباتان آمده است. او با اعلام اينکه در حال حاضر پيش دانشگاهي را ‌مي‌گذراند ‌مي‌گويد: اکباتان در اردبيل اردو زده بود و من هم تمرين آنها را ديدم و به نظرم کاملتر آمد به همين خاطر به تهران آمدم. وي با اعلام اينکه پدرم بازنشسته است ‌مي‌گويد: تنها درآمد من از مستمري است که پدرم براي من ‌مي‌فرستد و چون ميزان درآمد پدرم بالا نيست، به همين دليل ناچار هستم که کار کنم و اکنون به دنبال کار ‌مي‌گردم.

حقي با تاکيد بر اينکه براي ترقي به تهران آمده ام ‌مي‌گويد: تمام اين سختي‌ها را تحمل ‌مي‌کنم تا به جايگاه بزرگي برسم. وي با تاکيد بر اينکه امکانات باشگاه ضعيف است ‌مي‌گويد: اگر مسوولان قدري به ما کمک کنند بهترين بازيکن ‌مي‌شويم اما چه کنيم که به محله‌هاي پايين شهر سري نمي‌زنند و براي پيدا کردن بازيکن خوب، به سراغ دوستان و آشنايان مي‌روند.

عليرضا حسن زاده ديگر بازيکن اين تيم است که پدرش کارگر شير پاک است. او با اعلام اينکه خودش و پدرش عاشق فوتبال هستند ‌مي‌گويد: براي من فوتبال همه چيز است و اگر ورزش نباشد نمي‌دانم چه کار بايد کرد. وي تاکيد مي‌کند: ما عاشق فوتبال هستيم و با دل و جان بازي مي‌کنيم اما کسي نيست که به اين توانايي توجه کند.

در کنار زمين پدران و مادران بچه‌ها ايستاده اند تا تمرين فرزندانشان تمام شود و به خانه ببرند. هر کدام اينها داستاني از زندگي خودشان دارند. علي فاتحي 4 پسر دارد. ساکن شهريار است و هفته اي 3 روز فرزندش را براي تمرين به تهران ‌مي‌آورد. او ‌مي‌گويد: حدود 24 سال در کارخانه کفش آسيا کار کردم و مدير توليد بودم تا اينکه با واردات کفشهاي چيني کارخانه ورشکست شد و ما را هم اخراج کردند. وي با اعلام اينکه 4 سال است که بيکار ‌مي‌گردد ‌مي‌گويد: 3 سال اول را بيمه بيکاري گرفتم و اکنون هيچ منبع درآمدي ندارم.

فاتحي با اعلام اينکه وقتم را براي بچه‌هايم گذاشته ام ‌مي‌گويد: تا جايي که بتوانم براي بچه‌هايم هزينه ‌مي‌کنم تا مانند بسياري از جوانان به سوي کارهاي خلاف کشيده نشوند. وي با اعلام اينکه خودش سيگار و قليان ‌مي‌کشد ‌مي‌گويد: نمي‌خواهم پسرانم قليان‌کش سرگردان در پارکها بشوند. فاتحي با اعلام اينکه باشگاه نقطه خوبي براي جمع کردن بچه‌هاي مردم از کف خيابانهاست ‌مي‌گويد: اکنون وضعيت مالي باشگاه خراب است و مسوولان هم کمکي به اين تيم نمي‌کنند و اگر روال به همين صورت ادامه داشته باشد اين تيم تعطيل ‌مي‌شود و آقايان بايد انتظار روزي را بکشند که همين بچه‌ها در پارکها و سر چهارراه‌ها مزاحم ناموس مردم شوند.

وي با اعلام اينکه روزگاري در زمينهاي خاکي بازي کرده است ‌مي‌گويد: همه چيزمان يک کفش کتاني بود. هر روز که از زمين خاکي باز ‌مي‌گشتيم يا پايمان زخمي شده بود يا دستمان زخم ‌مي‌شد اما هيچ کس مانع بازي ما نمي‌شد اما اکنون شهرداري زمينها را اجاره ‌مي‌دهد آن هم با مبالغ سرسام آوري. فاتحي ‌مي‌گويد: اکنون زمين‌هاي چمن را به تيمهاي پولدار اجاره ‌مي‌دهند و معلوم نيست که بچه‌هاي کارگران و خانواده‌هاي کم درآمد براي آقايان چه ارزشي دارد.

محمدرضا حسن زاده کارگر شير پاک است و در اين رابطه ‌مي‌گويد: عاشق فوتبال هستم و براي همين پسرم را تشويق به فوتبال ‌مي‌کنم. وي با اعلام اينکه علاقه داشتن تاوان دارد ‌مي‌گويد: بالاخره يک جوري با هزينه‌ها کنار ‌مي‌آييم اما بالاخره براي يک کارگر سخت است. حسن زده با اعلام اينکه به صورت سرزده براي ديدن تمرين فرزندش آمده است ‌مي‌گويد: بارها سرزده آمده ام تا اگر در تمرين فرزندم اشکالي وجود دارد و يا از نظر اخلاقي اشکالي درکار باشد مانع حضور فرزندم شوم که خدا را شکر، اشکالي نديده ام. وي با تاکيد بر اينکه خدا را شکر که خيالم از محل تمرين فرزندم راحت است ‌مي‌گويد: همين قدر که پسرم در محيط سالمي ورزش ‌مي‌کند و نگران فساد اخلاقي اين بچه‌ها نيستم باعث ‌مي‌شود تا هزينه‌ها را يک جوري تامين کنم.

وي با انتقاد از کمبود امکانات ‌مي‌گويد: واقعا نمي‌دانيم چه بايد بگوييم اگر شهرداري به فکر سلامت فکر و جسم فرزندانمان است بايد اين امکانات را به صورت رايگان در اختيار ما قرار دهد. وي با اعلام اينکه والدين بازيکنان تيم يک انجمن تشکيل داده اند ‌مي‌گويد: از مسوولان قطع اميد کرده ايم. وزارت ورزش که کاري براي اين بچه‌ها نمي‌کند. امکانات نمي‌دهند و از کمکهاي مالي هم خبري نيست. گمان مي‌کنيم وزارت ورزش فقط براي اين است که پولهاي ميلياردي به تيمهاي بزرگ بدهد و اصلا در فکر بچه‌هاي جنوب شهر نيست.

مهدي نژاد با اعلام اينکه بارها به همراه اوليا به شهرداري مراجعه کرده اند ‌مي‌گويد: از آقايان درخواست کرديم که زمين تمرين را در اختيارمان قرار دهند اما مبالغ سنگيني از ما مطالبه کردند که توان پرداخت آنرا نداريم. وي با اعلام اينکه هزينه‌ها سنگين است ‌مي‌گويد: شرايط را درک ‌مي‌کنيم و هر از چند گاهي مبالغي را به باشگاه کمک ‌مي‌کنيم اما چه کنيم که توان بيش از اين را نداريم.

مهدي نژاد امثال خودش را نسل سوخته معرفي ‌مي‌کند و ‌مي‌گويد: هر وقت که فوتبال بازي ‌مي‌کرديم پدرمان توي سرمان ‌مي‌زد که چه خبر است از صبح تا شب به دنبال يک توپ ‌مي‌دويد! به دنبال يک کار نان و آب دار باشيد. باور کنيد جرات نداشتيم به پدرمان بگوييم فوتبال بازي ‌مي‌کنيم به همين دليل است که امروز از فرزندانمان حمايت ‌مي‌کنيم. وي شهرداري و مسوولان وزارت ورزش را مخاطب قرار داده و ‌مي‌گويد: هر نوجواني که به سوي کارهاي خلاف برود به دليل تفکر سودجويانه شماست که فکري براي جوانان نمي‌کنيد و امکانات را فقط به پولدارها اختصاص مي‌دهيد.

به گزارش مردم سالاری، ياور قضايي مدرک مربي گري از فدراسيون فوتبال دارد و به عنوان استاد دانشگاه تدريس ‌مي‌کند. اين مربي بابت تمريني که به جوانان ‌مي‌دهد هيچ مبلغي نمي‌گيرد و در توجيه اين رفتار مي‌گويد: هر چيزي يک اعتيادي دارد و من معتاد ورزش هستم. وي با تاکيد بر اينکه مشکلات بچه‌هاي جنوب شهر باعث شده تا بدون دريافت هزينه آموزش بدهد ‌مي‌گويد: همه چيز مال پولدارهاست، اما آقايان درک نمي‌کنند که بچه‌هاي جنوب شهر چه کار بايد انجام دهند.

در جنوب شهر مشکل مالي داريم. والدين توان مالي لازم را ندارند و شهرداري هم براي يک ساعت، پول هنگفتي ‌مي‌خواهد. وي با اعلام اينکه استعدادها بالاست ‌مي‌گويد: متاسفانه اين استعدادها در حال از بين رفتن است و کاري از دست ما بر نمي‌آيد. قضايي با ابراز تاسف از اينکه تفکر سرمايه داري در همه جا رسوخ کرده است ‌مي‌گويد: در گذشته ‌مي‌گفتند فوتبال مال بچه‌هاي جنوب شهر است اما اکنون تفکر سرمايه داري باعث شده تا فوتبال هم در انحصار پولدارها باشد.

وي با تاکيد بر اينکه تفکر سرمايه‌داري به زيان استعدادهاي فوتبال تمام ‌مي‌شود ‌مي‌گويد: متاسفانه امروزه پول، استعداد و توانايي را کنار ‌مي‌زند و همين امر باعث شده تا افراد بي استعداد با قيمتهاي نجومي در فوتبال بازي کنند.

قضايي با اشاره به نتايج ضعيفي که در فوتبال کشور مشاهده ‌مي‌شود ‌مي‌گويد: وقتي همه چيز با پول باشد و امکانات را با پول در اختيار بازيکنان قرار ‌مي‌دهند نتيجه آن ‌مي‌شود که در هيچ ميدان ملي در هيچ رده‌اي نتيجه نمي‌گيريم.


برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید


برچسب ها: فوتبال ، شهرداری ، شبانه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.