آنجا
محل جمع شدن و سخن گفتن و وقت گذراندن شعرا، نویسندگان، روزنامهنگاران، دانشجویان
و دانشآموزان کلاسهاى بالاى مدارس متوسطه بود. دانشجویان "دانشکده" افسرى تهران هر
شبجمعه در خزر و طبقه بالاى پاساژ اجتماع مىکردند و با خریدن یک لوله بلند و
باریک کالباس آن را با نان بولکا (سفید) و خیارشور و گوجه فرنگى مىخوردند.
دانشجویان
"دانشکده" افسرى ارتش از مشتریان وفادار ساندویچفروشهای لالهزارنو بودند زیرا
آنها در طول هفته هر روز ناهار (عدس پلو)، (سبزی پلو)، (آش کشک) طاس کباب، راگو، قیمه پلو، چلوخورش دانشکده (قورمه سبزی) و کتلتهایی
که از سفتی و سختی شباهت به آجر پاره داشتند خورده و شب جمعه میل داشتند ساندویچ
کالباس و سوسیس بخورند.
پدر
خیابان جمهورى(شاهآباد سابق) دکه ساندویچفروشى اسلامى جمع و جورى بود که به جاى
کالباس، کوکو، کتلت و تخم مرغ لاى نان مىگذاشت و کار او هم بسیار گرفته بود. ساندویچ
از سالهای حدود ۱۳۳۵ به شهرستانها نیز انتقال یافت.