بر آنیم تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی به انعکاس آن در ادب پارسی، پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
*لطیفه و شیرینی این آیه در این است که خداوند در آغاز می فرماید که زاد و توشه گرد آورید برای راهی که به سوی کمال دارید و ذهن آدمی طبعا بدین جانب میل می کند که باید چیزی به عنوان توشه فراهم آورد اما ناگهان متوجه می شود که نیاز به برگرفتن توشهای نیست زیرا بهترین توشه این است که دست بیفشاند از هر چه غیر حق است و این است معنی ساده زیستی.
*ریشه کلمه تقوی وقایت است به معنای حفظ کردن و نگهبانی کردن و شاید بتوان گفت بهترین تعریف تقوی نگهبانی آدمی است خویشتن را از هر گونه آلودگی و پاک بیرون رفتن از عرصه عالم خاکی. و این نگهبانی بهترین توشه است. عارفان از این آیه چنین دریافته اند که آن معشوق یگانه عالم بسیار غیور است و به هیچ روی رضایت نمی دهد که عاشق به غیر او نظر کند زیرا در این صورت روی خواهد گرداند و از این عذاب بالاتر چیست که معشوق از آدمی روی بگرداند.
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم (سعدی)
* از همین رو عارفان بهترین تقوا را در ترک خویشتن گفته اند زیرا هر چه آلودگی است از جانب نفس پیش می آید و در حدیث قدسی آمده است: «دَع نفسَک و تَعال» یعنی «خود را بگذار و به نزد من آی». از این رو صاحبان خرد آنان باشند که بی خودی را توشه راه حق کنند:
حذر از وسوسه نفس که در راه خدا مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست (سعدی)
* اما پرهیز از غیر خدا بدین معنی نیست که سالک از لذات عالم و برکات زمینی چشم بپوشد بلکه تا هنگامی که حقی را زیر پا نگذاشته در برخورداری از هدیه های زمینی و آسمانی آزادی کامل دارد و در حقیقت دنیا متعلق به اصحاب تقواست. مولانا در مثنوی می گوید:
شهوت دنیا مثال گلخن است که از او حمام تقوی روشن است لیک قسمی متقی زین تون صفاست زآنکه در گرمابه است و در نقاست هر که در حمام شد سیمای او هست پیدا در رخ زیبای او
* در روایات متعدد آمده که زاهد ترین مردم کسی است که از حرام بپرهیزد و عابدترین ایشان کسی است که به فرائض عمل کند و آنکه بیش از این به جای آورد خود را محروم کرده است و شاید مورد عتاب الهی قرار بگیرد که: «لمَ تُحرّم ما أحَلّ اللهُ لک». چرا آنچه را که خدا بر تو حلال کرده بر خود حرام می کنی؟
* آن زهد و تقوی که به خصوص در ادب پارسی مورد طعن و طنز قرار گرفته، مقصود زهد ریایی و تقوای دروغین و نمایشی است:
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد برد حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو (حافظ) دهید ساغر صهبای سالخورده به دستم کنون که شیشه تقوای چندساله شکستم (حکیم سبزواری)
به مقام زهد و تقوی چو نمی دهند راهم من و عاشقی و رندی و سرود خانقاهم (الهی قمشهای)