به وقت آمدنش کسی خبر دارد
نهیب ده زلیخا که گریه را بس کن
کسی خبر زطلوع ماه کنعان دارد
بیارباده ی عشاق سربدار و ناولها
زجشن عاشقان ظلم ستیزکسی خبردارد
برای رقص سماع در میان کمر بر بند
برای وصل وداع کن زدنیا و اهملها
خوشا به حال یار که آگه است زآمدنت
هم او خبر ز طلوع آفتاب مغرب دارد
شنیده ام که گاه آمدنت جهان همه شوق است
برای دیدن رخ عدل و داد مغرور است
شنیده ام که پنجره ها غرق گل خواهد شد
حیاط خانه ی ما ستاره باران خواهد شد
درخت کهنه دل ما پراز شکوفه خواهد شد
جهان پیر سرشت دوباره برنا خواهد شد
گل و گیاه و حشم غرق نور خواهد شد
شنیده ام که شهر من از دود پاک خواهد شد
هرآنچه کینه و نفرت است ز دل برون خواهد شد
فرشته ها و عیسی مریم دست بر وضو خواهد شد
حیاط مرده ی قدس آب و جارو خواهد شد
صف نماز عاشقان مبارز دوباره بر پا خواهد شد
گل نرگس! بیا
بیا ببین که حال ما چگونه احوالیست
زمین و دین و زمان در نبودنت چگونه جنجالیست
بیا بیا گل نرگس به خواب من تو بیا
اگر برای عدل نیایی به جشن نیمه شعبان تو بیا
بیا بیا گل نرگس به جمکران تو بیا
اگر برای غزه نیایی به اشک کودکان یتیم تو بیا
بیا بیا گل نرگس به درس و مشق کتاب
اگر به جهل جهان نه، به حلم عالمان تو بیا
بیا بیا گل نرگس به شعر من تو بیا
اگر برای صلح جهان نه به شعر انتظار ما تو بیا
بیا بیا گل نرگس که آمدن عشق است
چه در کلام، چه در یاد، چه در شعر، فقط تو بیا