من اوایل1401پدرمو ازدست دادم .هرچیزی ناراحتم کنه گریه هام یهو به اون ربط پیدا میکنه .خیلی سخته بی تکیه گاه باشی دلم میخواد زودتر از عزیزانم بمیرم تا درد مرگ اونا رو دیگه تحمل نکنم ولی اینطوری اونا محکومن درد بکشن.
منم الان نزدیک یکسال هست که خواهرمو از دست دادم عمل لیپوماتیک رفته بود براثر عدم رسیدگی فوت شد خدا لعنت کنه اون پرستار واون همراهشون پدر ومادرم قبلا داغ جوون دیده بودن آنقدر کریه کردن که مادر چشماش دیگه خوب نمی بینه مدرمم بسکه گریه کرد سرطان مثانه گرفته طفلی توروخدا هرکسی ابن پیام میخونه برای ما وهمه داغ دیده ۶ا دعا کنه فقط خدا صبر بده بهمون خواهرم اردیبهشت ۱۴۰۰ فوت کرد
سلام من چند سال پیش پدر بزرگم و ک از وقتی چشم باز کردم تا وقتی ک راه رفتن از دست دادم خیلی بهش وابسته بود خیلییییی دلمم براش تنگ شده مادربزرگمم ک سکته کرده بود از دست دادم از دست دادنشون بدترین ضربه عمرم بود
من مادرم و ۳۰ روزه به خاطر کرونا از دست دادم هنوز باور نمیکنم و از خدا میخوام برگرده به خاطر دختر کوچیکم که خیلی وابسته به مامانم بود دارم تحمل میکنم فقط روزها و شبها میگذره و من فقط منتظر یه معجزه هستم همش در مورد زندگی پس از مرگ مطالعه میکنم میدونم روح مامانم در آرامشه ولی آرامش من برای همیشه رفت
منم ۴ سال پیش تنها پسر ۱۸ ساله خودم از دست دادم داغ فرزند خیلی سنگینه هیچ وقت فراموش نمیشه هر روز صبح با یادش از خواب بیدار میشم خیلی احساس دلتنگی می کنم و برای من زندگیم بعد از مرگ بچه ام تمام شد و منم مردم هیچ کس نمیتونه منو درک کنه که چی می کشم
من ی دختر ۱۲ سالم هستم که وقتی به دنیا آمدم مامانم یک هفته بعد از دنیا رفته و بعدش من پیش مامان مامانم و بابای مامانم زندگی میکردم ولی پارسال مامان مامانم رو از دست دادم و مجبور شدم برم پیش بابام و نامادریم و داداشام زندگی کنم .
خیی سخته هر روز دارم اذیت میشم خلی سخته خدا نصیب هیچ کس نکنه
منم پدرم رو ناگهانی از دست دادم. پدرم فقط ۶۳ سالش بود و خیلی دلسوز و عاطفی.... آخرین فرزند پدرم بود و شدیداً وابسته به ایشون...
عاجزانه از هرکسی که پیامم رو میخونه خواهش میکنم برای شادی روح پدرم و آرامشم دعا کنید. درد جدایی خیلی سخته...دلم پر میزنه برای دیدن پدر عزیزم
نثار روح تمام درگذشتگان: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
من سال ۹۶روزای آخر بارداریم پدر عزیزم و از دست دادم و داغش به دلم زنده بود تا اینکه شهریور ۱۴۰۰همسرم عزیزم و برادرش رو تو تصادف از دست دادم نمیدونم چطور باید کنار بیام کارم هرروز گریه کرده..دیگه بریدم ...به خاطر دوتا بچه های۲سال و ۵سالمه که مثلاً خودمو سرپا نگه داشتم...خدا به هممون صبر بده...هرچند که همه ی ما رفتنی هستیم و این جسم امانتی بیش نیست دستمون...
خدا به همتون صبر بده خیلی قم عزیز سخته من۲۷ روزه بابا جونم رو ازدست دادم سه بار واکسن زد بار سوم کرونا شدید گرفتم با یه زور والتماس رو ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ بردیمش بیمارستان واز تست گرفتن وریش کامل درگیر بود یک رو توی بخش بود و روز ۲۲ بردنش داخل ای سی یو و وخواب مصنوعی بود الکی به ما میگفتن داره خوب میشه وبعد از ۱۶ روز خبر مرگش بهمون رسید داشتم میمردم بابا جونم امید داشت خوب میشه خیلی بابا جونم سرحال بود هر روز جلوی چشمام بود ولی الان باید برم پیش یه سنگ سرد وعکس سنگ قبرشو ببینم خاطره حاش دیونم کرده باباجونم چند سال پیش دوتا از پسراش یعنی دایی های منو از دست داد خیلی الکی هر دو تویه سال
من دختر نازنینم رو که سه سال و نیمش بود خیلی الکی و خیلی ناگهانی تو تصادف لعنتی از دست دادم. الان دقیقا چهل روزه. دردش تواین مدت کمتر که نشده بیشتر شده. دارم می میرم. دردش خیلی خیلی خیلی زیاده. قلبم دیگه توانایی تحمل غمش رو نداره. من ۱۷ سال پیش بعد از چندسال بیماری و رنج و درد پدرمهربونم رو از دست داده بودم. هیچوقت فکرش رو هم نمیکردم خدا همچین غم بزرگی رو باز برای من تو زندگی رقم بزنه. فکر نمیگردم گسی که یه بار اونقدر رنج کشیده بازم مجبور بشه تا مرگ پیش برا ولی نمیره و محکوم به این زندگی پردرد باشه، آخه دخترم تمام زندگیم بود تو اوج شیرینی و شیرین زبونی و دلبری بود. تا شب آخر تو بغل خودم میخوابید. برام دعا کنید زودتر برم پیشش. خیلی دلم براش تنگ شده
من همسرم رو به خاطر عمل لیپو ساکشن لعنتی که که چقدر گفتم نرو و انجام نده رفت و دیگه برنگشت من موندم با دو تا دختر بچه ۶ ساله و ۱۳ ساله تنها و بی کس فقط خدا رو شکر میکنم که خونه زندگی دارم و محتاج کسی نیستم ولی تو سن ۳۸ سالگی زندگیمو خراب کرد موندم چیکار کنم هزاران بار زده به سرم که خودکشی کنم ولی موندم سرنوشت این بچه هام چی میشه ای خدا کمک کن از این تنهایی و بی کسی نجات پیدا کنم خدا جون
سلام برادری داشتم فوت کرد پدرم از داغ برادرم سکته کرد فوت کرد مادرم بعد از غم زیاد سرطان گرفت و دووم نیورد فوت کرد الان نزدیک۶ماهه برادر عزیزم تازه داماد بود به هم خیلی وابسته بودیم کرونا گرفت و فوت کرد
میدونید دیگه رمقی ندارم دیگه خنده به لب هام نمیاد از غم زیاد دارم فلج میشم نمیتونم و نمیدونم چکار کنم
غم همشون سخته و تمام نشدنی
یه پسر دو و نیم ساله دارم باید براش مادری کنم دلم میسوزه و نمیدونم چکار کنم اخه دیگه چیزی منو شاد و خوشحال نمیکنه اما فکر که میکنم بازم دلم برای پسرم میسوزه میخوام تا زنده هستم رسالتم رو که مادر بودنه به پایان برسونم برام دعا کنید که به زندگی برگردم
اگه پسرمو نبود الان با غم عزیزانم نفس منم بدون شک قطع میشد اما همه ما که نفس میکشیم بدونید حتما یه هدف و رسالتی توش هست
رسالت و هدف من بزرگ کردن پسرمه
التماس دعای فراوان دارم
شاید خنده دار باشه من تو غربت هستم و تنها کسم گربه ام بود و امروز تو باغچه ی خونمون سگ ولگرد کشته بود من ندیدم خیلی بهش وابسته بودم و چن روزه جلوی چشامه خیلی معصوم و مهربان بود توی باغچه خودم خاکش کردم حس خیلی بدی دارم. تنها رفیق زندگیم بود.
هفتادروزه پدرم پیشم نیست،حالش زیادبدنبوداصلافکرنمیکردم به این راحتی بره،یک دنیامحبت بود،هیچ وقت هیچ چیز واسه خودش نخواست،اندازه بچم براش آرزو داشتم دوست داشتم خیلی کارابراش بکنم نشد،دلم خیلی تنگه روز بهروز برام سخت تر میشه تاکهنه بشه،مادرم که موقع پیری تنها شده ازمابیشتراحساس بی پدری میکنه بابام همه کسش بود،خوش به حال همه کسانی که امسال عید همه عزیزاشون پیششون هستن،دنیا مال اوناست اگه قدرشوبدونن
سلام خدا به همه صبر عنایت کنه ،منم یکسال قبل مادرم و از دست دادم ،۱۰ ماه همش براش گریه کردم ،داغ پدر و مادر خیلی سخته ،ولی هر چی گریه کردیم اونا که برنگشتن ،دیگه باید بر مصیبت صبر کنیم ،همه روزی ازین ،دنیا رخت برمیبندیم ،روح همه ی رفتگان شاد ودرکمال آرامش ،برای عزیزانتان صلوات زیاد بفرستید که خودتون هم به آرامش خواهید رسید انشاالله،
مرداد ماه خیلیا مثه من داغدار شدن .پدرم ۶۵ سالش بود .عین ی بچه مظلوم شده بود و میگفت خوب شدم.نمیدونم چرا خدا باهامون این کارو کرد.ی هفته قبلش فهمیدم رگ مادرم باید باز شه دنبال کارای آنژیو مادرم بودیم بابام رفت سه تا دکتر بهش گفتن ضعیف شدی.همین.نه پی سی آری نه اسکنی.برادرای بی معرفتم نزدیکش بودن گفتم بهشون کرونا نباشه گفتن نه میگه خودش آلرژی.مادرم اومد بیمارستان .هرچی اصرار کردم تنها نمون بیا خونه من نیومد.۲ روز تنها موند بعدن من بردمش بیمارستان بعد سه روز مرد.کاش بیمارستان خصوصی میبردمش.من بودمو خودم ....برادرام هیچ کاری نکردن فقط بالا سرش میموندن زجرشو میدیدن.خدا دید که این طفلی تنهاست و بی کس و کار.چرا با هاش اینکارو کرد.
کرونا زندگی ام ،همسرم راازمن گرفت.جوان وآرزوبه دل، چشمش به دنیابازماند ورفت.حتی نماندتابزرگ شدن فرزندانمان راببیند وذوق کند.اززندگی بیزارم.دیوانه شده ام،ساعتها فقط گوشه ای می نشینم وبه آرزوهایی که همراه اوبه خاک سپردم، فکرمیکنم.فقط زنده مانده ام تافرزندانم رابزرگ کنم وگرنه بعدهمسرم، زندگی برایم هیج جذابیتی ندارد.تازنده ام،این داغ برایم تازه است.
پنج ابان ماه ساعت چهار صبح مادرم رو به بیمارستان رسوندم ، زمانی که میخواستم از ماشین پیاده اش کنم تا به داخل بیمارستان ببرم ، در آغوشم به رحمت خدا رفت .
آن دکتر و پرستار او را به داخل بردند هرچه شوک دادند برنگشت
روح همه رفته ها قرین ارامش ،بابای منم ۲ ماه و ده روز به خاطر کرونای لعنتی پر کشیده ،تو سه روز اتفاق افتاد ،دارم دیوونه میشم ،داغ عزیز خیلی سخته ،لحظه های اخرش بی تاب بود دستشو گرفتم و یه ساعت بعد ایست قلبی شد ،خیلی درد میکشم خیلی نمیتونم دیگه زندگی کنم هر ثانیه لحظه های اخر بابام جلو چشمم الهی من دورش بگردم فدای مهربونیاش بشم من ....
۳۷روزه پدرم رو بخاطر مرونا از دست دادم،اصلا نمیگفت فقط میگفت حالم خوبه،آمبولانس که بردش سر کوچه تموم کرد رسوندنش بیمارستان احیا کردن برگشت،۳۸ روز بستری بود ،ریه هاش ۹۰ درصد درگیر شده بود،خوب نشد که نشد،دلم با پدرم پر کشید،عاشقش بودم،عاشق ترین دختری که میتونست پدرش رو دوست داشته باشه ولی… یادم نمیره وقتی از روی ماسک تو آی سی بو برام بوس میفرستاد
سلام منم نزدیک سه ماه مامانم ک ۴۵ ساله ش بود از دست دادم بخاطر این کرونا لعنتی ک جون مردم گرفت خیلی احساس تنهایی میکنم دلم میخاد خودم بکشم با اینکه ازدواج کردم دوتا هم بچه دارم ولی تمام روز شب تو ذهنم خدا کنه کسی داغ مادرش نبینه خیلی سخته خیلی
سلام. منم پدرمو 40 روزه به خاطر کرونا از دست دادم ، حالم داغونه تازه من مجردم! نمیدونم چیکار کنم.....
فرزند دلتنگ
۲۱:۴۶ ۰۲ آبان ۱۴۰۰
سلام نزدیک ۶۰ روزه پدرم فوت کردن .عزیز دلم تمام وجودم
خیلی دلتنگشم خیلی خیلی
تنها آرزوم رفتن پیشش هست. اصلا فکر نکنید به پوچی رسیدم نه فقط خیلی زیاد دلتنگشم کاش خدا راهی پیش پام میذاشت هیچ چیزی در دنیا نمیتونه جایگزین داشتن پدرم رو برام داشته باشه.رفتن درمانگاه یه سرم بزنن و برگردن که دیگه برنگشتن.
ایکاش هر شب به خابم بیاد برام دعا کنید که حداقل شبها به خوابم بیاد.
التماس میکنم که قدر پدرتون رو بدونید و حتی لحظه ای ازشون غافل نشید که خدایی ناکرده حسرت زیادی به دلتون می مونه .
ایشالا پدرایی که در قید حیات هستن سالم باشن و ۱۲۰ ساله بشن.
در صورت امکان برای پدرم صلوات وفاتحه بفرستین. خدا رحمت کند تمام رفتگان شمارو.
هفتاد روزه پدرمو از دست دادم عمل قلب باز دومش بود قلبش یک سومش کار میکرد و بزرگ شده بود بهش امیدی نبود ولی قبل عمل کاملا سالم به نظر میومد عمل موفقیت آمیزی نداشت ولی زنده ماند ۱۷ روز بعد عمل فهمیدیم تو بیمارستان کرونا گرفته و خونریزی معده داره ۹ بعدش فوت شد من بابام عمرم جونم همه چیزم بود فقط ۶۲ سالش بود واقعا حیف حیف حیف بارها دلم میخواد بعد مرگ ببینمش خیلی برام سخته داغونم
من نزدیک ۴۰ روز خواهر پزشکم از دست دادم.از فشار کار در بیمارستلن ایست قلبی کرد.فقط ۳۰ سال داشت.دارم داغون میشم.نمیدونم چطوری کنار بیام.هر لحظه به خاطر نبودن خواهرم و بی تابی پدر و مادرم آرزوی مرگ دارم
پدرم رو یکسال پیش از دست دادم.. با مرگش کنار نیومدیم بعد سالگرد پدرم مادرم مریض شد.. بیمارستان بستری شد داداشم و پسرم برای تهیه دارو رفتن تهران موقع برگشت تصادف کردن و در دم دوتاشون رو از دست دادم.. مادرم بعد شش روز بعد اونا رفت.... من موندم داغ داداش 40 سالم.. پسر 27 سالم.. و داغ مادرم.... خدایا انصافه
پدرمو بخاطر سهل نگاری بیمارستان بعثت ۱۴روز پیش از دست دادم ای کاش اون بیمارستان نمیبردیمش خیلی بی قرارم شب و روز ندارم خیلی دلم براش تنگ شده همه کسانیکه درحق پدرم بد کردن رو به خداوند میسپارم
۱۰ روزه ک پدر نازنینمو از دست دادم.خیییلی مهربون بود خیلی آدم ساکت و بی آزاری بود.آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود.نمیدونم چی شد یه هو اینجوری شد.همش ۶۵ سال سن داشت.دارم دیونه میشم خداااااااا
سلام من حسم خیلی عجیبه یکی از اقوام نزدیکمون که یه پسره جوان بود ۳۴ ساله ومجرد ازدست دادم خیلی سخته چون به جز رابطه فامیلی قبلا باهم کوتاه رابطه داشتیم وقتی تو کوچه ها ردمیشم همش جلو چشامه خاطراتش اتیشم زده هرچندکمه اما اروم ندارممن الان متاهلم اما اززندگی بریدم کاش قبل مرگش میدیدمش خدایا روح همه رفتگان اسیران خاک ادمایی که یه روز بودن الان با کلی خاطره سینه قبرستونن
سلام خداوند به همه خانواده های داغدار صبر جمیل عنایت کنه منم پسر ۲۰ سالمو امسال ۳۰/۸/۹۹ ک سه روز بود براش ماشین خریده بودیم بر اثر سانحه تصادف از دست دادم خیلی درد عمیقیه داغ فرزند خدا خودش ب فریاد دل مادرای داغدار برسه فقط باید براشون دعا کنیم و طلب مغفرت وخدارو شکر کنیم ک پاک و معصوم رفتند ان شاءالله ک با ابا عبدالله الحسین علیه السلام محشور باشند هیچ برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمیبنه..
نزدیک به ۵ ساله پدر و مادر ندارم و بعد از تقسیم ورسه خواهرم بعد از این که یک برج کرایه خونه ندادمش بیرونم کرد تنها شدم به بعد تا امروز فقط خواسته ام صبح که میشود چشمانم قبل از بیداری مرگ را ببینه اند
سلام
خواهر عزیزم رو به خاطر کرونا از دست دادیم
مادرم زندس و هنوز نمیدونه
روز به روز سراغشو میگیره
جگرمون میسوزه
خواهرم جوون بود و تو زندگیش سختی خیلی کشیده بود
۲۶ روز که عزیزترین کسمو ادست دادم خواهرم بخاطر دل پرش خودکشی کرد جلو چش خودم رفت دارم دیوونه میشم اونشب لعنتی اگه من زودتر میبردمش دکتر شاید الان پیشم بود همه کسم همه چیم بود ولی تنهام گذاشت واقعا فقط ارزوی مرگ دارم از یه طرفم بخاطر خواهر کوچیکترم ۱۴ سالش نمیتونم خودمو بکشم چون دیگه کلیی نابود میشن.برام دعا کنین برم پیش خواهرم واقعا سخته بدون اون همه کسم بود
من12روره پدر و مادرم رو تو یه روز از دست دادم
داغ عزیزانم خیلی سخته،الهی خدا به کسی داغ عزیزی نده
من خیلی بی قرارم،بدجور وابسته بودم
نمیدانم با انسان چه کنم،فقط منتظرم عمرم به سر رسد،تا شاید والدینم رو باز ببینم
من پدر عزیز تر از جونم رو از دست دادم واقعا سخته احساس خفگی میکنم احساس میکنم تموم کره زمین رو سرم خراب شده چند وقت پیش اومد خوابم گفت همش دروغ بوده و اون زندست تو خواب انقدر احساس خوبی داشتم خوشحال بودم گفتم وای بابا من فکر کردم مردی کجا بودی گفت نه من زندم اما فقط یه خواب بود یه خواب خدایا خودت بهم قدرت بده
من الان چهل و پنج روز که دوتا عزیزم ندیدم داغ عباس که امسال می خواست به مدرسه بره وداغ آیه که دوسالش به دلم مونده برام دعا کنید تا بتونم داغ عزیزم تحمل کنم از همه می خواهم برای پدرش ومادرش دعا کنن چون خیلی درد بدی خیلی سخت
من تا الان یازده بار داغ دیدم داغ عمو پسر عموی خاله پسر خاله که 2سالش بود دایی عمه دوتا بچه های برادر شوهرم که الان چهل روز ندیدمشون دوتا پدر بزرگم ومادر بزرگم خیلی سخت که داغ ببینی خدا بهم صبر بده که هیچ دردی بدتراز داغ عزیز نیست
*♡*عالی ترین پند وآرامش برای تحمل حقیقت مرگ_از☆استادالهی قمشه ای:{حقیقت این دنیا،ته یک چاه تنگ وپرظلمت است_امابه هنگام مرگ،مارابالامیکشندوبه یکباره وارد وپرتاب به آن باغ(ملکوت)بس وسیع وآزاد بالا میشویم_مگه قبلاکه نوزادشدیم ومتولدگشتیم،وضعمان بدترشد؟؟!_ایضاًاین تولدبزرگ دوباره_که رهایی ازهمه این اسارت هاست}.
منم مادرمو از دست دادم فقط چهل و چهار سال داشت موهاش مشکی بود جوون بود دلم براش تنگ شده همه دلخوشی زندگیم بود شبا با جزئیات زیاد زیاد تصورش می کنم می ترسم فراموش کنم ک چه شکلی بود
پدرم ازدست دادم من و پدرم باهم زندگی کردیم تنها شدم بدبخت شم پدر عزیزم جلو چشم دست وپا زد جان داد ،بیمارستان دستگاه اندوسکوپی نداشت خونریزی معده بود هموگلوبین 5بود باید میبردمش مرکز استان ،اما دیرشده بود و دست تنها بودم دارم تو خانه بدون پدرم دیوانه میشم چرا متوجه خونریزی پدرم نشدم خدامنو بکش مقصر مرگ پدر عزیزم تنها دلخوشی زندگیم من من بودم
بیست روزه پدرم از دست دادم تب و لرز داشت گفتن کروناست بعد ده روز بیمارستان بردم تست کروناش منفی بود،بعلت خونریزی معده تب و لرز داشت ،ساعت 6صبح بیمارستان بردمش ساعت یک بعدازظهر دکتر داخلی اومد گفت دستگاه اندوسکوپی نداریم از مرکز استان خیلی دور بودیم بعلت خونریزی زخم معده اش جلو چشمم فوت کرد شب وروز برام یکی شده فقط پدرم داشتم الان تنهام شب تا صبح داد میزنم چرا متوجه بیماری پدر م نشدم
چهار ماه و پنج روز مادرم از دست دادم همه کسم بود مادر بود واسم خواهر بود دخترم بود جای خالی های زندگیمو پر کرده بود اما با رفتنش دیگه هیچ چیز و هیچ کس جای خالیشوپر نمیکنه
سلام منم حدود هفت سال هست که پدر بزرگم رو از دست دادم درسته خیلی وقت پیش هست اما همش به خودم میگم اگه اون وقتی که روی تخت بیمارستان بود میرفتم پیشش حداقل الان احساس بدی نداشتم اما همش دارم حسرت فقط یک ثانیه فقط یک ثانیه پیشش بودن رو میخورم
ای خدا چرا ما ادما وقتی قدر عزیزامون رو میدونیم که دیگه خیلی دیر شده
سلام منم حدود هفت سال هست که پدر بزرگم رو از دست دادم درسته خیلی وقت پیش هست اما همش به خودم میگم اگه اون وقتی که روی تخت بیمارستان بود میرفتم پیشش حداقل الان احساس بدی نداشتم اما همش دارم حسرت فقط یک ثانیه فقط یک ثانیه پیشش بودن رو میخورم
ای خدا چرا ما ادما وقتی قدر عزیزامون رو میدونیم که دیگه خیلی دیر شده
3سال و 5 ماهه مامانمو از دست دادم ولی نتونستم حتی یه روز با نبودنش کنار بیام خیلی بهش احتیاج دارم کاش یه بار دیگ واسه چند دقیقه بتونم ببینمش فقط چند دقیقه
سلام
من هم 5ماه پیش پدرم رو از دست دادم روز پدر بود خیلی سخته . بدجور دلتنگشم دختر بابایی میشه ، حاضرم جونمو بدم فقط یک دقیقه برگرده خدا سر هیچکس نیاره واقعا خیلی سخته غمِ عزیز خدا به هممون صبر بده....روحت شاد بابایی جونم
منم برادر ۲۵ساله مو ۵۵روز پیش از دست دادم معلم بود تک پسر بود خونه رو برا عروسیش بازسازی می کردیم دیوار روش افتاد فقط پاش شکسته بود ولی بخاطر سهل انگاری پزشک و...فشارش افتاد و رفت تو کما و فوت کرد وسایل عروسیش شده اینه دق ان شاالله خدا در اون دنیا بهترینا رو بهت بده برادر بهشتیه من
سلام .خدا به همه صبر بده .من شوهر عزیزمو بر اثر ایست قلبی از دست دادم ده ماه عقد کرده بودیم .الان دو ماهه دارم دیوونه میشم خیلی خوب بود با نماز و قرآن خوندن یه ذره آروم میشم .نمیدونم چه جوری دوری شو تحمل کنم. روز تولدم وسم جشن گرفت فرداش از دنیا رفت .خیلی سخته باور کردنش ما عاشق هم بودیم
منم داداش عزیزتر از جونمو که ۱۸ سال داشت و مثل رفیق بود واسم تو تصادف موتور از دست دادم.لعنت به موتور که امید زندگیمو گرفت.واقعا دیگه این دنیا ارزش زندگی کردن نداره
سلام من دربچگی پدرو مادرم از هم جداشدن و من با مادرم بودم و بزرگ شدم بعد از بیست و سه سال بابام رو پیداکردم و دیدمش خیلی احساس خوبی داشتم هرچند مادرم راضی نبود که من پدرم رو ببینم ولی من رفتم و دیدمش این خوشبختی بامن بود تا اینکه چند روز پیش پدرم رو ازدست دادم وقتی که فکرش میکنم چرا من باید فقط چهار سال طعم پدر داشتن رو بچشم خیلی درد به دلم میاد همش به خودم میگم چرا حداقل تو این چند سال بیشتر ندیدمش عذاب وجدان دارم خیلی دلم تنگ شده برا پدرم
من یک سال برادرم را از دست دادم در اثر برق گرفتگی اصلا نمیتونم فراموشش کنم یه پسر شش ماهه داشت الان پسرش یک سال و چهار ماهشه خیلی سخته از زندگی بریدم نا امیدم
سلام..دوهفته پیش مادرم رو از دست دادم..منم خیلی حالم بده..با اینکه خوابشو میبینم که میگه مربضیم خوب شده ولی من هنوز عذاب وجدان دارم که چرا یه بیمارستان بهتر نبردمش...فقط میگم جات تو بهشت باشه مامان قشنگم
من تقریبا ده ساله ک مادرم رو از دست دادم هر چی بیشتر میگذره بیشتر احساس کمبود میکنم تا چند سال منتظر بودم که مثل همیشه بعد مدرسه بیاد دنبالم معنی مرگ رو درک نمیکردم اصلا بچگی نکردم نمیگم زندگیم بد بود همه چی داشیم ولی همیشه خلا اینکه هر وقت از دنیا خسته شدم یکی باشه ک سرمو بزارم رو پاش و آرومم کنه برام مونده برای خواهرم مادری کردم با وجود بچگیم نه سالم بود ک پدر ازدواج کرد برا پدر خوب شد ولی ما همیشه متلک های نامادریمو وقتی پدر خونه نبود گوش میکردیم نمیخام پر حرفی کنم ولی همیشه نبود مادرم عذاب داده تو سختی ها هیشکی جز خدا نداشتم هنوز خیلی جاها به کسی به نام مادر نیاز دارم
من تقریبا ده ساله ک مادرم رو از دست دادم هر چی بیشتر میگذره بیشتر احساس کمبود میکنم تا چند سال منتظر بودم که مثل همیشه بعد مدرسه بیاد دنبالم معنی مرگ رو درک نمیکردم اصلا بچگی نکردم نمیگم زندگیم بد بود همه چی داشیم ولی همیشه خلا اینکه هر وقت از دنیا خسته شدم یکی باشه ک سرمو بزارم رو پاش و آرومم کنه برام مونده برای خواهرم مادری کردم با وجود بچگیم نه سالم بود ک پدر ازدواج کرد برا پدر خوب شد ولی ما همیشه متلک های نامادریمو وقتی پدر خونه نبود گوش میکردیم نمیخام پر حرفی کنم ولی همیشه نبود مادرم عذاب داده تو سختی ها هیشکی جز خدا نداشتم هنوز خیلی جاها به کسی به نام مادر نیاز دارم
من تقریبا ده ساله ک مادرم رو از دست دادم هر چی بیشتر میگذره بیشتر احساس کمبود میکنم اصلا بچگی نکردم نمیگم زندگیم بد بود همه چی داشیم ولی همیشه خلا اینکه هر وقت از دنیا خسته شدم یکی باشه ک سرمو بزارم رو پاش و آرومم کنه برام مونده برای خواهرم مادری کردم با وجود بچگیم نه سالم بود ک پدر ازدواج کرد برا پدر خوب شد ولی ما همیشه متلک های نامادریمو وقتی پدر خونه نبود گوش میکردیم نمیخام پر حرفی کنم ولی همیشه نبود مادرم عذاب داده تو سختی ها هیشکی جز خدا نداشتم
من تقریبا ده ساله ک مادرم رو از دست دادم هر چی بیشتر میگذره بیشتر احساس کمبود میکنم اصلا بچگی نکردم نمیگم زندگیم بد بود همه چی داشیم ولی همیشه خلا اینکه هر وقت از دنیا خسته شدم یکی باشه ک سرمو بزارم رو پاش و آرومم کنه برام مونده برای خواهرم مادری کردم با وجود بچگیم نه سالم بود ک پدر ازدواج کرد برا پدر خوب شد ولی ما همیشه متلک های نامادریمو وقتی پدر خونه نبود گوش میکردیم نمیخام پر حرفی کنم ولی همیشه نبود مادرم عذاب داده تو سختی ها هیشکی جز خدا نداشتم
من برادرم که 38 سال سن داشت و دو سال از من کوچیکتر بود 30 روز پیش در سانحه تصادف در جاده اصفهان از دست دادم،خداوند بزرگ روحش شاد کنه،مرگ برادر کمرمون شکست
من برادر عزیزم و کوچکتر م که 34سال سن داشت و صاحب دو فرزند بود رو 52روز پیش از دست دادم .برادرم در محل کارش به خاطر یه حادثه فوت کرد . خیلی مهربون وبا گذشت بود وبارضایت پدرم اعضای بدنش رو اهدا کردیم خدا روحش رو شاد کنه و به ماهم صبر اعطا کنه . واقعا خیلی سخته فوت برادر
سلام من هم فرزند 4 سالمو از دست دادم خیلی خیلی سخته . نمی دونم چیکار کنم هروز زندگیم سخت تر میشه . هرچه قدر هم میخواهیم به شرایط عادی برگردیم نمیشه . این که میگن دوباره میشه زندگی کرد همش بیخوده . فقط باید بسوزی و بسازی و تحمل کنی . تحملی که هر لحظش عذابه . بعضی وقتها فقط دلم مرگ میخواد ولی به خاطر اون فرزندم مجبورم تحمل کنم . اطرافیان هم میگن دیگه باید تمومش کنم . خودشون بچه هاشون سالمند . شرمنده اگر شما را ناراحت کردم ولی واقعیت اینه که ما تا قیامت باید درد و عذاب بکشیم هم از خودمون هم از اطرافیان و هیچ فایده ای هم نداره . تنها راه حل رفتنه که اون هم ...
شاهی
۲۳:۴۵ ۲۳ اسفند ۱۳۹۸
عشق زندگیمو از دست دادم..۳۰ روزه و یادم نمیره چقدر عاشقش بودم ...کاش خدا آرومم کنه خیلی درد میکشم..دعا کنید برام تو خواب ببینمش
سلام الان دو ماهه مادرم رو ازدست دادم ،مادرم ،نفسم ،زندگیم ،امیدم ،چی بگم خواهر ندارم سه تا برادر دارم و یه پدر پیر که بدون زنش دیگه توانی نداره مادرم یکسالی بود همش میگفت اگه من مردم ،حالا این جمله هممون رو دیونه کرده مادرم خیلی دل نازک بود ،عزیز من هم
سلام. منم امسال شب یلدا پدرعزیزترازجانم روازدست دادم. بالش روبرداشت گذاشت درازکشید به مامانم گفت من دارم میمیرم. و رفت. چماش باز بود. نتونستم بپذیرم مرگشو.پس فردا چهلم پدرمه و من به اندازه یه دریا اشک ریختم اما هرروز انگار تازه روز تدفینه.همون قدر داغ و همون قدر عزادار.
سلام ،من همسر عزیزمو ۲۲ شهریور از دست دادم
من و همسرم ۵ سال با هم عاشقانه زندگی کردیم و به خاطر سهل انگاری دکترا حین عمل از دستش دادم
به همه شما هم که مثل من عزیزی رو از دست دادید تسلیت میگم امیدوارم که خدا دل هممونو آرام کنه
در ضمن تو این مدت فقط با خوندن قرآن تونستم خودمو آرام کنم و توصیه میکنم کتاب مسکن الفؤاد شهید ثانی رو حتما بخوانید خیلی آدم رو آروم میکنه
سلام منم همسرمو که ۴ سال باهم با خوب و بدداین زندگی و سختیاش گذروندیم ووتازه داشتیم به ارامش میرسیرم که اردیبهشت ۹۸ به خاطر قصور پزشکی از دستش دادم واقعا شما رو از ته دل درک میکنم خیلی سخته وقتی ببینی یه اشتباه باعث نابودی زندگی و از دست دادن عزیز ترین کسی که داشتی شده
افشین
۰۸:۵۹ ۱۵ آذر ۱۳۹۸
سلام،منم ۲۳روزه برادر عزیزمو از دست دادم،خیلی سخته،اون یکدفعه ای رفت،احساس دلتنگی شدیدی داره منو میکشه،وتنها فکری که منو کمی تسکین میده،اینه که رفته پیش خدایی که از همه بیشتر دوستش داره وبه دنیایی بهتر از این دنیای لعنتی.
سلام منم خواهرمو بخاطر سهل انگاری پزشکا از دست دادم و تنها دلخوشیم اینه که اونجا پیش خدا آرامش داره. باورش خیلی سخته خیلی. خصوصا اینکه آدم میدونه با کوتاهی پزشکا از دست رفته .خدا به هممون صبر بده
التماس دعا
محمد
۱۸:۳۰ ۱۳ آذر ۱۳۹۸
من برادر 28 سالم رو چهل روزه که از دست دادم هر جایی که میرم رد پا و خاطره اون تو زندگیم هست احساس میکنم دارم دیوونه میشم باورتون نمیشه آرزو میکنم کاش به جای برادرم پدر و مادرم رفته بودن به نظرم این طبیعیه که هر وقت دنیا میایم و بزرگ میشیم میدونیم روزی پدر و مادرمون بالاخره میمیرن ولی کی فکر میکنه برادرش تو جوونی ناگهان !!
واقعا فکر نمی کنم بتونم مدت زیادی زنده بمونم.
سلام خداوند به همه صبر بده منم پدرم رااز دست دادم ۴مهرماه التماس دعا خیلی سخته برام چه کنم خدایاعشق من بود حالا منو مامانم چطوری مامانمو تنها بذارم برم
سلام من 3 ساله که پسرنازنینم روکه 32 سالش بود وخیلی مهربون بودبعلت خونریزی گوارشی ظرف20 ساعت ازدست دادم که متاسفانه به بیمارستان بردیم وروز جمعه بود وپزشک نبود ودستی دستی بچم جلوچشمام جان داددرحالیکه هیچ دکتری نبود داغ فرزند خیلی خیلی سخته ولی فقط قرآن خوندم بامعنی فارسی وآروم شدم توصیه میکنم قرآن بخونید چون مرگ وزندگی بدست خداونده خدابه همه شماعزیزان صبرعنایت کنه
پدرم بخاطر فشارخون بالا،خونریزی مغزی کرد،دو روز اول حالش خوب بود،داشت صحبت میکرد،میگفت مرخص میشم برمیگردم خونه،تو سن ۷۰سالگی بخاطر وضعیت بد مالی رفت زیر آفتاب تیرماه کار ساختمان،بخاطر گرما فشار خون ثانویه گرفت۲۴
از روز دوم به بعد حالش بدتر شد،هر روز به خودم و...لعنت میفرستم،چرا باید تو این سن بره کارگری،از همه بدم میاد،۴۰سال کارگری کرد،بخاطر نداشتن قانون درست تو مملکت تو کار ساختمان،حقش به فنا رفت.وگرنه باید با حداکثر حقوق و سختی کار بازنشست میشد.
به هر حال پدرم ناباورانه پرواز کرد به جایگاه ابدی،خیلی دلم براش سوخت و دلتنگشم،چهره مظلوم و معصومش آتیش به جونم میزنه،خدایا چه کردی با ما.
منم یکهفته است پدرمو براثر ایست قلبی از دست دادم هیچکس رو نداشتم کمکم کنه برسونمش بیمارستان خودم غسلش دادم و کفنش کردم البته با نظارت یک روحانی روز اربعین رفت شب قبلش هم خودش تو خونه جلسه داشتیم مصیبت امام حسین رو خوند خدایا شکرت حالمم عالیه زندگی ادامه داره فقط یکی از دستهای خدا از زندگیم کوتاه شده همین
دوستدخترم امروز پدرشو بعد یک سال بیماری از دست داد تو بغلش جون داده از طرفی وابسته همیم و از طرفی پدرش لحظه مرگ گفته ازدواج نکنیم و باهم نباشیم واقعا دلم میخواد ارومش کنم و کنارش باشم اما نمیتونم و بلد نیستم چکار کنم خدا همه ی رفتگان رو بیامرزه و صبر بده به همه کسانی که عزیزی رو از دست دادن
منم همسرم رو به خاطر ایست قلبی چهار ماهه از دست دادم و هنوز مرگش رو باور ندارم هرروز بیشتر دلتنگش میشم
برام دعا کنید بتونم با این مصیبت کنار بیام
همه خاطرات خوبش هر لحظه به یادم میاد و دوریش برام خیلی دردناک شده خودم همش به مرگ فکر میکنم که زودتر برم پیشش
ما همدیگر رو خیلی دوست داشتیم نمیدونم چرا منو تنها گذاشت
برای شادی روح تمام رفتگان فاتحه و صلوات بفرستید
سلام خدا همه ی امواتمان را بیامرزد؛ من ۲۶روزه که نامزدمو از دست دادم خیلی برام سخته؛ روزای اول فکر میکردم دروغه همش منتظر بودم از راه برسه ولی زمان که گذشت فهمیدم فقط خاطره هاش برام مونده حالا هر روز خاطره هاشو براخودم مرور میکنم؛اوایل از خدا شاکی بودم ولی این اتفاق باعث شد ایمانم به خدا به اخرتش به حکمتش به بزرگیش بیشتر بشه؛ لطفا برای عزیزاتون نماز و قران هدیه کنید با همین کار بهشون نشون بدین که چقد دوستشون دارید.
سلام.منم نزدیک چهل روزه شوهرمو که عاشقانه دوستش داشتم بخاطر مریضی از دست دادم.خیلی داغونم خیلی دلتنگشم.اصلا نمیدونم با این غم بزرگ چطور کنار بیام.من یه دختر ده ساله دارم که مذام بهانه باباشو میگیره.واقعا نمیدونم باید چکار کنم
ناشناس
۰۳:۰۸ ۱۳ مهر ۱۳۹۸
خدا همه اموات را بیامرزد و نور بقبرشون ببارد ...شادی روح همه رفتگان خاک و برحمت خدا رفته و شادی روح مادر نازنین و خوب و عزیز و مظلوم من صلوات
من الان دو ماهه داماد م که ۲۶ سالش بود را از دست دادم
فقط:از خداوند می خوام که کمکم
کنه ??
رنگش صورتی کسی ندیدتش
انسان نیست کالاست
خیی سخته هر روز دارم اذیت میشم خلی سخته خدا نصیب هیچ کس نکنه
عاجزانه از هرکسی که پیامم رو میخونه خواهش میکنم برای شادی روح پدرم و آرامشم دعا کنید. درد جدایی خیلی سخته...دلم پر میزنه برای دیدن پدر عزیزم
نثار روح تمام درگذشتگان: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
میدونید دیگه رمقی ندارم دیگه خنده به لب هام نمیاد از غم زیاد دارم فلج میشم نمیتونم و نمیدونم چکار کنم
غم همشون سخته و تمام نشدنی
یه پسر دو و نیم ساله دارم باید براش مادری کنم دلم میسوزه و نمیدونم چکار کنم اخه دیگه چیزی منو شاد و خوشحال نمیکنه اما فکر که میکنم بازم دلم برای پسرم میسوزه میخوام تا زنده هستم رسالتم رو که مادر بودنه به پایان برسونم برام دعا کنید که به زندگی برگردم
اگه پسرمو نبود الان با غم عزیزانم نفس منم بدون شک قطع میشد اما همه ما که نفس میکشیم بدونید حتما یه هدف و رسالتی توش هست
رسالت و هدف من بزرگ کردن پسرمه
التماس دعای فراوان دارم
آن دکتر و پرستار او را به داخل بردند هرچه شوک دادند برنگشت
علت فوت ، گرفتگی رگ های قلب
پدرم رو دو هفته پیش از دست دادم
خیلی سخته
بغض گلوم رو گرفته ولی نمیتونم گریه کنم
دارم دیوونه میشم
خیلی دلتنگشم خیلی خیلی
تنها آرزوم رفتن پیشش هست. اصلا فکر نکنید به پوچی رسیدم نه فقط خیلی زیاد دلتنگشم کاش خدا راهی پیش پام میذاشت هیچ چیزی در دنیا نمیتونه جایگزین داشتن پدرم رو برام داشته باشه.رفتن درمانگاه یه سرم بزنن و برگردن که دیگه برنگشتن.
ایکاش هر شب به خابم بیاد برام دعا کنید که حداقل شبها به خوابم بیاد.
التماس میکنم که قدر پدرتون رو بدونید و حتی لحظه ای ازشون غافل نشید که خدایی ناکرده حسرت زیادی به دلتون می مونه .
ایشالا پدرایی که در قید حیات هستن سالم باشن و ۱۲۰ ساله بشن.
در صورت امکان برای پدرم صلوات وفاتحه بفرستین. خدا رحمت کند تمام رفتگان شمارو.
کرونا ،زندگی وآرزوهایم راازمن گرفت.هنوز منتظرم کسی بیاید وبرایم بگوید که همسرم زنده است.هنوز درگریه هاوضجه هایم به خداالتماس میکنم معجزه ای شود وهمسرم برگردد.خدایا چگونه این داغ جگرسوز راتاب بیاورم؟چگونه باورکنم که دیگرهمسرنازنینم رانخواهم دید؟ کروناهمه آرزوهایم رابرباد داد.
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
احساس ترس بدی دارم
خواهر عزیزم رو به خاطر کرونا از دست دادیم
مادرم زندس و هنوز نمیدونه
روز به روز سراغشو میگیره
جگرمون میسوزه
خواهرم جوون بود و تو زندگیش سختی خیلی کشیده بود
داغ عزیزانم خیلی سخته،الهی خدا به کسی داغ عزیزی نده
من خیلی بی قرارم،بدجور وابسته بودم
نمیدانم با انسان چه کنم،فقط منتظرم عمرم به سر رسد،تا شاید والدینم رو باز ببینم
ای خدا چرا ما ادما وقتی قدر عزیزامون رو میدونیم که دیگه خیلی دیر شده
ای خدا چرا ما ادما وقتی قدر عزیزامون رو میدونیم که دیگه خیلی دیر شده
من هم 5ماه پیش پدرم رو از دست دادم روز پدر بود خیلی سخته . بدجور دلتنگشم دختر بابایی میشه ، حاضرم جونمو بدم فقط یک دقیقه برگرده خدا سر هیچکس نیاره واقعا خیلی سخته غمِ عزیز خدا به هممون صبر بده....روحت شاد بابایی جونم
بعد اينكه يكي از دنيا رفت ديكه نميشه كاري كرد ، براي همه ي رفتكان و تازه گذشته ي ما طلب مغفرت دارم ، نسيم جان روحت شاد
من و همسرم ۵ سال با هم عاشقانه زندگی کردیم و به خاطر سهل انگاری دکترا حین عمل از دستش دادم
به همه شما هم که مثل من عزیزی رو از دست دادید تسلیت میگم امیدوارم که خدا دل هممونو آرام کنه
در ضمن تو این مدت فقط با خوندن قرآن تونستم خودمو آرام کنم و توصیه میکنم کتاب مسکن الفؤاد شهید ثانی رو حتما بخوانید خیلی آدم رو آروم میکنه
التماس دعا
واقعا فکر نمی کنم بتونم مدت زیادی زنده بمونم.
از روز دوم به بعد حالش بدتر شد،هر روز به خودم و...لعنت میفرستم،چرا باید تو این سن بره کارگری،از همه بدم میاد،۴۰سال کارگری کرد،بخاطر نداشتن قانون درست تو مملکت تو کار ساختمان،حقش به فنا رفت.وگرنه باید با حداکثر حقوق و سختی کار بازنشست میشد.
به هر حال پدرم ناباورانه پرواز کرد به جایگاه ابدی،خیلی دلم براش سوخت و دلتنگشم،چهره مظلوم و معصومش آتیش به جونم میزنه،خدایا چه کردی با ما.
برام دعا کنید بتونم با این مصیبت کنار بیام
همه خاطرات خوبش هر لحظه به یادم میاد و دوریش برام خیلی دردناک شده خودم همش به مرگ فکر میکنم که زودتر برم پیشش
ما همدیگر رو خیلی دوست داشتیم نمیدونم چرا منو تنها گذاشت
برای شادی روح تمام رفتگان فاتحه و صلوات بفرستید