حجت الاسلام ابراهیم کلانتری در بیستمین جلسه از سلسله مباحث با موضوع "ولایت فقیه" ضمن تبریک میلاد با سعادت حضرت زینب (س) گفت: نمونه یک انسان کامل در اسوهای همچون حضرت زینب کبری زینب سلام الله علیها تجلی پیدا میکند؛ ایشان نمونهای از یک مادر و خواهر بزرگوار، اسوه مهربانی، صبر، استقامت و نمونهی بارز جهاد تبیین در عصر خودشان بودند، اِن شاءالله توفیق داشته باشیم از برکات اسوههایی که خداوند متعال در اختیارمان گذاشته به نحو احسن بهره ببریم و در مسیر آن حضرات گام برداریم.
او گفت: اعتقاد به ختم نبوت جزء ضروریات اسلام و از اعتقادات تمامی مسلمین، اعم از شیعه و سنّی است. اینکه با بعثت پیامبر (ص)، رسالت نبوت خاتمه پیدا کرده است و اگر کسی این اصل ضروری را انکار کند، ارتداد پیدا میکند.
تولیت حرم مطهر با ذکر دو آیه از کلام الله مجید پیرامون ختم نبوت، گفت: قرآن هم به صراحت ختم نبوت را در آیه ۴۰ سوره احزاب اعلام میکند، محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست. او رسول خدا و خاتم پیامبران است و خدا به هر چیزى داناست. این صریحترین آیه در قرآن میباشد که راجع به ختم نبوت صحبت میکند. همچنین آیه اِکمال که بخشی از آیه ۳ سوره مائده است مربوط به ختم نبوت میباشد «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی» - امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، یعنی دین به کمال رسیده و دین جدیدی ظهور نخواهد کرد.
او در ادامه به ابهام و تشکیک برخی پیرامون موضوع ولایت مطلقه فقیه و ختم نبوت، اشاره کرد وگفت: برخی از منتقدان نظریه ولایت فقیه به منظور تشکیک و تضعیف این اصل که از اصول بنیادین نظام اسلامی است چنین میگویند که اعتقاد به مطلقه بودن ولایت در عصر غیبت، فقیه صاحب ولایت را در جایگاهی مساوی با جایگاه پیامبر گرامی (ص) و امامان معصوم (ع) قرار میدهد و چنین اعتقادی با اعتقاد به ختم نبوت در تضّاد است، زیرا ختم نبوت بدین معناست که با رحلت آخرین پیامبر الهی دیگر هیچ شخصی در تراز آن حضرت ظهور نخواهد کرد. همچنین مشابه این تشکیک را برخی در اعتقاد به امامت امامان معصوم (ع) پس از رحلت آخرین پیامبر الهی مطرح کرده اند.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: این مسئله را به عنوان یک شبهه، امروز به بحث میگزاریم. در تفکر مبتنی بر اسلام ناب برای پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) پنج مسئولیت مطرح میشود.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی نخستین مسئولیت را "دریافت معصومانه وحی" عنوان کرد و گفت: بر روی کلمه دریافت معصومانه وحی تاکید دارم، چون از همان صدر اسلام تا به امروز خیلیها میگویند پیامبر (ص) که یک انسان اُمی بوده است چگونه معارف دقیق الهی را دریافت میکرده است؟ دریافت وحی چگونه بوده است؟ افسانه غَرانیق هم که در اسلام مطرح است و آیت الله سبحانی در کتاب فروغ ابدیت راجع به آن مفصل بحث میکند مرتبط با این موضوع میباشد. حرف اصلی این افسانه این است که که پیامبر (ص) نتوانسته وحی را درست دریافت کند، و شیطان از اولین لحظه نزول وحی فعال است و ممکن است در دریافت وحی، اختلال ایجاد کرده و لذا پیامبر (ص) غیر از وحی چیزهایی دیگر هم دریافت کرده باشد. چنین چیزی را در افسانه غرانیق مطرح میکنند و متفکران و اندیشمندان جدید این موضوع را به شکل دیگری مطرح میکنند که یک انسان اُمی که سواد خواندن و نوشتن هم نداشته است، این انسان چگونه با این دقت و بدون اینکه حتی یک نقطه کم و زیاد بشود وحی را دریافت میکرده است؟
او در پاسخ به این پرسش و تشکیک، گفت: دریافت معصومانه وحی یکی از مسئولیتهای هر پیامبری است که وحی بر او نازل میشده است. رمز عصمت دقیقاً مشخص است، و این است که دریافت وحی از نوع علم حضوری است، علم حضوری علمی است که معلوم، خودش نزد عالِم است و فاصلهای وجود نداردکه کسی بخواهد در آن اختلال ایجاد کند و حلقه اتصالی نیست که فرض کنیم شیطان بیاید و آن حلقه اتصال را خراب کند. علم حضوری مثل علم ما به وجود خودمان است و کسی در این نمیتواند شک و شبهه ایجاد کند.
کلانتری گفت: وقتی در عصر دکارت مسائل جدی شد و مباحث قبل از سقراط مطرح شد که اصلاً آیا علمی است؟ و وجودی وجود دارد؟ چیزی هست و چیزی نیست؟ دکارت از این اصل، کار را آغاز کرد که "من فکر میکنم، پس هستم" یعنی از علم حضوری شروع کرد و اینجا را کسی نمیتواند شک کند. "من میاندیشم، پس هستم"، هستی را از اینجا آغاز کرد. دکارت به همین شیوه گام به گام به جلو میرود و بعد هستی خدا را اثبات میکند. برهان هستی شناسی دکارت به همین صورت است یعنی من فکر میکنم و در این، کسی نمیتواند خدشه وارد کند، پس من هستم، پس من باید علت وجودی داشته باشم و آن علت وجودی باید نواقص من را نداشته باشد. به همین شیوه دکارت یک برهان هستی شناسی را ارائه میکند. این که من مثلاً بدنم درد میکند و خودم میدانم که بدنم درد میکند، قابل شک و شبهه نیست و زمانیکه آن را به شما میگویم، ممکن است برای شما شک و شبهه به وجود بیاید. چراکه برای شما علم حصولی میشود، ولی برای خودم علم حضوری است و قابل شک و شبهه نیست.
تولیت حرم مطهر گفت: نزول وحی بر پیامبران الهی به این صورت است که متن واقعیت و عین واقعیت وجودی وحی، در وجود پیامبر (ص) نقش میبندد. در آیات ۱۹۳ و ۱۹۴سوره شعراء میخوانیم «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ» - روح الامین آن را نازل کرده است بر قلب تو، تا از انذارکنندگان باشی. وحی بر روی قلب و وجود حقیقی پیامبر (ص) نقش میبندد و لذا قسمت اول مسئولیت پیامبران الهی که دریافت وحی از ناحیه خداوند است نه به علم حصولی که محل شک و شبهه است بلکه با علم حضوری است که محل ایجاد شک و شبهه نیست و هیچ فاصلهای بین عالِم و معلوم نیست که کسی بتواند خدشهای به آن وارد کند و اصلاً جای حضور شیطان نیست؛ و اتفاقاً خیلی از آیات قرآن هم این را میگویند که در فرایند نزول وحی بر پیامبران، محافظان الهی به گونهای عمل کردند که شیطان راه نفوذ پیدا نکند، این اولین مسئولیت پیامبران الهی است و زیر ساخت پیامبری همین است و تمام چیزی که بعداً راجع به پیامبران میگوییم از دریافت معصومانه وحی شروع میشود.
تولیت حرم مطهر، دومین مسئولیت پیامبر (ص) را "ابلاغ معصومانه وحی" عنوان کرد و آن را جزء رسالتهای اصلی ایشان دانست و گفت: فلسفه وجودی پیامبران این بوده است که هدایتهای الهی را به مخاطبان برسانند. پیامبران الهی «هُدًى لِلنَّاسِ» بودند. در آیه ۲ سوره بقره میخوانیم «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» - این کتاب که هیچ شک در آن نیست، راهنمای پرهیزگاران است. هر دو عبارت «هُدًى لِلنَّاسِ» و «هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» در قرآن است. وقتی قرار است آیات قرآن در اختیار عموم مردم قرار بگیرد این باید معصومانه باشد، وگرنه هدایت اتفاق نمیافتد و پیامبری هیچ ارزشی ندارد. هم دریافت معصومانه وحی و هم ابلاغ معصومانه وحی، اساس کار پیامبری پیامبران الهی است و وقتی این دو اتفاق افتاد عملاً وحی الهی در اختیار مخاطبان اصلی وحی که مردم هستند، قرار میگیرد.
او در توضیح سومین مسئولیت پیامبر (ص) گفت: "تبیین معصومانه وحی با زبان قابل فهم برای مخاطبان وحی" رسالت بعدی پیامبر (ص) است: در بخشی از آیه ۴۴ سوره نحل میخوانیم «.. وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»ای پیامبر، ما وحی را بر تو نازل کردیم تا «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» برای مردم وحی را تبیین کنی؛ و این رسالتی است که خود قرآن به صراحت بر عهده پیامبر (ص) گذاشته است. همچنین در آیات ۶۷ سوره مائده «یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» به این رسالت پیامبر (ص) اشاره دارد.
کلانتری گفت: تاکید بر کلمه معصومانه ارزش کار پیامبر (ص) را بالا میبرد یعنی سخنی که پیامبر به مردمان میگوید یک سخن خاص است و ارزش و اعتبار دارد و دلیل این اعتبار، آیات ۳ و ۴ سوره نجم میباشد: «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى*إِن هُوَ إِلَّا وَحی یُوحَى» - یعنی هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید، سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست. یعنی بیانات پیامبر (ع) در تشریح قرآن هم، وحی است.
تولیت حرم مطهر پیرامون انواع وحی گفت: دو نوع وحی داریم، یک وحی قرآنی داریم که همان ۶۲۳۶ آیه قرآن است که امروز در اختیار ما است؛ و مورد دوم، بیانات و فرمایشات پیامبر (ص) درباره قرآن است که شرح قرآن میشود و طبق فرمایش قرآن، تشریح پیامبر (ص) هم از ناحیه خداوند است؛ و به قدری مهم است که خداوند در آیه ۱۶ سوره قیامه به پیامبر (ص) میفرماید «لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِه» - به تعجیل زبان به خواندن قرآن مجنبان. وقتی جبرئیل وحی را بر وجود مبارک پیامبر (ص) نازل میکرده، پیامبر هم با زبان تکرار میکرده است و قرآن میگوید با عجله زبان خود را برای خواندن آن به حرکت در نیاور، و میفرماید وقتی ما قرائت را تمام کردیم، تو قرائت کن. قرائت پیامبر (ص) هم به امر خداوند به همین صورت است و از خودش اختیار ندارد هرطور که خواست آن را به زبان جاری کند. تبیین وحی هم که از رسالتهای پیامبر میباشد باید معصومانه باشد. بحثهای اساسی بین شیعه و سنی از همین جا شروع میشود.
او گفت: ما همیشه به یک تبیین معصومانه از وحی نیاز داریم. این که پیامبر (ص) برای تبیین وحی مامور میشود، برای عصر نزول قرآن و مردمی است که در صحنه حضور دارند؛ و اگر به ۱۴۰۰ سال قبل برگردیم که بر پیامبر (ص) وحی نازل میشود و اصحاب پیامبر (ص) هم در مکه و مدینه هستند و کاتبان وحی هم حضور دارند و همه کسانی که در آن فضا و حال و هوای معنوی نزول وحی هستند؛ خداوند میگوید، پیامبر (ص) تو باید وحی را برای همین مردم تبیین کنی. ایرادی که عدهای میگیرند این است که میگویند مگر قرآن خودش کتاب مبین نیست؟ یعنی کتاب روشن و شفاف، مگر نیست «بِلِسَانٍ عَرَبِیّ مُّبِین» مگر «هُدًى لِلنَّاسِ» نیست، بله همه اینها هست، ولی همه اینها نیاز به تبیین دارد.
کلانتری ادامه داد: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْر... ِ» در آیه ۷۸ سوره اسراء میفرماید که در سه نوبت نماز بخوانید. این وحی الهی است، و تببین این آیه این است که پیامبر (ص) میفرماید دو رکعت نماز صبح بخوانید و این مقدار مشخص نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء بخوانید، این تبیین وحی میشود؛ و اگر این تبیین معصومانه نباشد، هرکسی به دلخواه خود نماز میخواند، مثل خلیفه اموی که در حالت مستی به نماز صبح ایستاد و همین طور میخواند و وقتی به او گفتند نماز صبح دو رکعت است، گفت بیشتر هم بخوانیم عیبی ندارد. اگر این آیه را پیامبر (ص) به صورت معصومانه تبیین نکند، تکلیف مردم چیست؟ اگر پیامبر (ص) در مورد آیه «وَلِلَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ إِلَیهِ سَبیلًا» (آیه ۹۷ سوره آل عمران) به صورت دقیق به مردم نگوید که حج به چه صورت است، این امر الهی و اَعمال زیادی که باید در مناسک حج به دقت انجام بگیرد عملیاتی نمیشود.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی گفت: تمام آیات قرآن، تبیین میخواهد و این تنها مربوط به قرآن نمیباشد و در تمام اعصار، هنگام نزول وحی یک عنصر انسانی وجود داشته است؛ و جایی را سراغ نداریم که وحی نازل شده باشد، ولی پیامبری حضور نداشته باشد. در آیه ۴ سوره ابراهیم میخوانیم «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم» - و هیچ پیامبرى را جز به زبان مردمش نفرستادیم، تا بتواند پیام خدا را برایشان بیان کند. هیچگاه در بستر تاریخ وحی نازل نشده است مگر اینکه رسولی باشد و با لسان قوم، وحی را برای مردم تبیین کند. عبارت لسان قوم مهم است. نقطه تمایز شیعه و سنی یک بخشش در اینجاست و مربوط به تبیین معصومانه وحی است.
او گفت: شیعه معتقد است در هیچ عصری قرآن بدون عترت معصوم وجود ندارد. «.. لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ ...» (آیه ۴۴ سوره نحل). همیشه وحی قرآنی، اعتبار و تا پایان عمر دنیا، ادامه دارد. یعنی کتاب قرآن که امروز ما در محضرش هستیم همان قرآن ۱۴۰۰ سال پیش است و امروز هم هست و هزار سال دیگر هم همین قرآن خواهد بود و این وحی دائماً بر ما نازل میشود. وقتی میگوییم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الم، ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» همین الان بر ما نازل میشود. وقتی میگوییم قرآن تا پایان عمر دنیا معتبر است یعنی همین.
تولیت حرم مطهر، قرآن را دستورالعمل همیشگی زندگی انسانها دانست و گفت: این اشتباه برخی از ما مسلمین است که قرآن را میبوسیم و به کنار میگذاریم. قرآن همین امروز هم دستورالعمل زندگی ما است و اگر امروز این قرآن همچون ۱۴۰۰ پیش دستورالعمل زندگی است، آیا امروز تببین گر معصوم نمیخواهد؟ چگونه در عصر نزول و در ۱۴۰۰ سال پیش به تبیین گر معصوم نیاز داشت، ولی امروز به آن نیازی نیست؟! حدیث ثقلین در برخی از کتب اهل سنت نیز مطرح شده است، چون حدیث متواتر شیعه و سنی است و همه آنرا نقل کرده اند. برخی از عالمان اهل سنت مثل ابْنِ حَجَرِ هَیْتَمی در کتاب «الصواعق المحرقة فی الردّ علی اهل البدع و الزندقة» (نوشته حدود ۹۵۰ ه. ق) این روایت را نقل کرده و میگوید این نشان میدهد همیشه تا پایان عمر دنیا یک معصوم وجود دارد. بر اساس این حدیث پیامبر (ص) که آنها هم قبول دارند.
او، چهارمین مسئولیت پیامبر (ص) را "به اجراگذاشتن آموزهها و دستورالعملهای اجتماعی دین در متن جامعه" عنوان کرد و گفت: وقتی سیره پیامبر (ص) را مطالعه میکنید دقیقاً همیگونه است. پیامبر (ص) در حریم خصوصی مردم ورود نمیکرد. نه این که خبر نداشت، خبر داشت، ولی ورود نمیکرد. فقط توصیه و هدایت میکرد و دستورالعملها را برای مردم میگفت و تاکید هم میکرد که انجام بدهید، اما در حوزه عمومی، پیامبر (ص) امور را جدی اجرا میکردند. کار سخت پیامبران همین جا است.
تولیت حرم مطهر گفت: دلیل درافتادن حضرت موسی (ع) با فرعون همین موضوع بود، وگرنه نصیحت کردن که کار خاصی نیست و اگر تنها به نصیحت کردن بود، دعوایی هم پیش نمیآمد. درگیری حضرت ابراهیم (ع) با نمرود بر سر این بود که نمرود ادعای خدایی میکرد و میگفت تمام جامعه و همه اموال و املاک باید در سلطه من باشند و حضرت ابراهیم (ع) میگفت این خلاف است و مالک اصلی خدا است و تو بنده هستی. دعوای پیامبر اکرم (ص) با سران قریش هم بر سر این مسئله بوده است و نه بر سر بیان احکام. برای تمام پیامبران به همین صورت بوده است یعنی اگر پیامبر (ص) منبری میگذاشت و گوشهای مینشست و همین آیات را میگفت و کاری به بتها و مستکبران تاریخ نداشت و برای نجات مستضعفین کاری انجام نمیداد، اگر اینطور بود دعوایی رخ نمیداد و مشکلی هم پیش نمیآمد. همه مسائل به همین موضوع ارتباط دارد یعنی به اجرا گذاشتن آموزههای اجتماعی اسلام در متن جامعه.
او گفت: بعضی از افراد خیلی نادان هستند که با برداشت غلط از آیات قرآن، مثلاً میگویند «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ» (آیه ۹۹ سوره مائده). درست است که این آیه قرآن است، ولی اگر خواستید نظر قرآن را بگویید باید غیر از این آیه بقیه آیات را هم بگویید. چرا که همه اش وحی آسمانی است و نمیشود گوشهای از آن را بگیریم و بقیه را رها کنیم. قرآن وقتی در مورد ایمانی که یک جریان باطنی و قلبی است میگوید «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ» منظور این است که تو میتوانی مبانی و معارف ایمانی را ابلاغ کنی، ولی نمیتوانی کسی را مسلمان و مومن کنی؛ و این یک بحث دیگر است. اما همین قرآن وقتی به فضای جامعه مسلمانان میرسد، آنهایی که تازه مسلمان شده و جامعه تشکیل داده اند، آنجا قصاص، قطع ید سارق، تازیانه و دهها حکم الزامی دیگر دارد که پیامبر (ص) اجرا میکند. «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ» مربوط به قبل از زمانی است که کسی ایمان بیاورد و وقتی که ایمان آمد تازه دستورالعملها شروع میشود و جامعه و افراد باید چارچوب داشته باشند؛ و هر چیزی سر جای خودش است.
کلانتری، مسئولیت پنجم پیامبر (ص) را " ایفای نقش انسان کامل در هستی، یعنی ولایت معنوی" عنوان کرد و گفت: ولایت معنوی یعنی وجود یک انسان کامل به معنای واقعی کلمه که نقش واسطه بین خدا و خلق را ایفا میکند. یعنی مظهر تجلی حضرت حق بر روی زمین، به عبارت دیگر، نقش کامل خلیفه اللهی بر روی زمین. انسان ها، خلیفه الله به صورت مطلق نیستند، آیا همه از جمله یزید و اشرار جهان و افراد خبیث، خلیفه الله هستند؟! در پاسخ باید گفت نه. مظهر خلیفه اللهی، در یک انسان کامل تجلی پیدا میکندکه خود این هم حجت میباشد یعنی خود انسان کامل حجت است؛ و این میشود، ولی الله اعظم الهی که هیچ عصر و زمانی از وجود چنین، ولیای محروم نیست و در همه عصرها از حضرت آدم تا ختم دنیا وجود دارد.
او گفت: حضرت آدم اولین تجلی انسان کامل در زمین است و این تا عصر خاتم یعنی پیامبر گرامی اسلام (ص) و حضرت بقیه الله اعظم (ع) به عنوان آخرین، ولی کامل الهی در زمین استمرار پیدا میکند به عنوان واسطه بین خدا و انسانها و نمونه کامل انسانیت. اینها پنج مسئولیت پیامبر اکرم (ص) در عصر خودشان میباشند.
کلانتری گفت: ختم نبوت بدین معناست که با بعثت آخرین پیامبر الهی و دریافت و ابلاغ وحی قرآنی، نزول وحی تشریعی خاتمه یافته، دیگر وحی تشریعی نازل نخواهد شد و دفتر نبوت برای همیشه بسته شده است. بسته شدن دفتر نبوّت بدین معناست که با نزول وحی قرآنی آنچه از آموزههای وحیانی برای آدمیان تا پایان عمر دنیا لازم بوده در اختیار بشر قرار گرفته و انسانهای بلوغ یافته این عصر افزون بر اینکه از میراث گرانسنگ آخرین پیامبر خود یعنی قرآن کریم، با جان و دل محافظت میکنند، این توانایی و بلوغ فکری را نیز دارند که با بهره گیری از ساز و کارهای تشریع شده در همین متن وحیانی، همه نیازهای معرفتی و معیشتی خود را بر آن عرضه و متناسب با نیازهای زمان پاسخهای لازم را از آن دریافت کنند.
او گفت: کتاب ختم نبوت شهید مرتضی مطهری به طور دقیق این بحث را تشریح میکند. همچنین کتاب وحی قرآنی اثر اینجانب از دفتر نشر فرهنگ اسلامی هم کتاب خوبی راجع به این بحث میباشد.
تولیت حرم مطهر گفت: بنابراین، ختم نبوت صرفاً به خاتمه یافتن دو مسئولیت اول و دوم یعنی دریافت معصومانه وحی و ابلاغ معصومانه وحی از مسئولیتهای پنجگانه پیامبر گرامی (ص) میانجامد، امّا مسئولیتهای دیگر پیامبر (ص) هرگز نمیتواند با ختم نبوت خاتمه یابند، زیرا خاتمه یافتن مسئولیتهای دیگر، یعنی تبیین معصومانه وحی، اجرای وحی در متن جامعه اسلامی و ایفای نقش انسان کامل در هستی عملاً به معنای رخت بر بستن آخرین دین الهی از متن زندگی فردی و اجتماعی آدمیان خواهد بود که هرگز با فلسفه ختم نبوت و ابدیت و جاودانگی اسلام سازگار نیست.
او گفت: با رحلت آخرین پیامبر الهی (ص) سایر مسؤلیتهای آن حضرت بر عهده عترت پاک ایشان یعنی امامان معصوم (ع) قرار میگیرد و به موجب حدیث متواتر ثقلین، دو میراث گرانسنگ پیامبر (ص)، «قرآن» و «عترت» تا پایان عمر دنیا، جامعه بشری را از آموزهها و هدایتهای بی بدیل آخرین دین الهی بهرمند میسازند.
تولیت حرم مطهر گفت: در حوزه امامت؛ امام معصوم (ع) در حوزه نقش تبیین معصومانه وحی و اجرای آموزههای اجتماعی اسلام در متن جامعه و ایفای نقش انسان کامل در هستی، اختیار تام دارد. در عصر غیبت، امام معصوم برای اجرای آموزههای اجتماعی اسلام در متن جامعه حضور ندارد که بخواهد این مورد را خودش بر عهده بگیرد و هیچ منعی برای این که امام نقش تبیین معصومانه وحی و ایفای نقش انسان کامل در هستی را بر عهده داشته باشد نیست. یعنی حلقه واسطه بین انسان کامل و خداوند، خود امام عصر (عج) میباشند و نیازی نیست حتماً حاضر باشد و امام غائب (عج) هم میتواند این نقش را ایفا کند. در پاسخ به نامه اسحاق بن یعقوب کلینی که ۱۹ سوال دارد و یکی از آن سوالها این است که وقتی ما به شما دسترسی نداریم چه باید بکنیم و لطف و رحمت الهی که از طریق شما به مردم میرسید، آیا باز هم میرسد؟ امام (عج) میفرمایند که ما مثل خورشید پشت ابر هستیم. خورشید پشت ابر هم انرژی و گرما تولید میکند و هم نور تولید میکند.
او گفت: در عصر غیبت امام معصوم (عج)، عدم دسترسی به آن حضرت موجب نمیشود که مسئولیت اجرای آموزهها و دستورالعملهای اسلام در متن جامعه تعطیل و مؤمنان و جامعه اسلامی به حال خود رها شوند. تشریع اصل تفقه در دین و اصل ولایت فقیه، تشریع ساز و کارهای لازم برای اجرای صحیح این مسئولیت در عصر غیبت است. این در حالی است که دریافت و ابلاغ معصومانه وحی، یعنی اولین و دومین مسئولیتهای پیامبر (ص) با رحلت پیامبر گرامی (ص) خاتمه یافته و مسئولیتهای تبیین معصومانه وحی و ایفای نقش انسان کامل یعنی ولایت معنوی بر عهده آخرین حجت خدا بر زمین (عج) است. به این نکته باید توجه داشت که ما امام (عج) را در تراز پیامبر (ص) قرار نداده ایم و قائل به ختم نبوت هستیم؛ و امام هر چه دارد در ذیل نبوت است و نه در عرض آن؛ و همانطور که گفته شد، در بعضی از شئوناتی که پیامبر (ص) داشته است و نه همه آن ها.
این استاد حوزه و دانشگاه، در ادامه گفت: اعتقاد به مطلقه بودن ولایت فقیه در عصر غیبت، فقط مربوط به مسئولیت اجرای احکام اجتماعی اسلام در متن جامعه است و هرگز فقیه جامع شرایط را به مرزهای پیامبری نمیرساند و به هیچ وجه فقیه جامع شرایط را در تراز پیامبر (ص) ننشانده ایم؛ و این نه فقط هیچ تضادی با اعتقاد به ختم نبوت نخواهد داشت، بلکه تضمین کننده ختم نبوت به سبب اجرای دستورالعملای اجتماعی اسلام در متن جامعه خواهد بود.
تولیت حرم مطهر گفت: آنچه در اعتقاد به مطلقه بودن ولایت فقیه مطرح است این است که همان قلمرویی که برای پیامبرگرامی (ص) و امامان معصوم (ع) در اجرای آموزهها و دستورالعملهای اجتماعی اسلام در متن جامعه یعنی مسئولیت سوم پیامبر (ص)، قائل هستیم، همان قلمرو را برای فقیه جامع شرایط در عصر غیبت قائل باشیم.