این کشورها در عین حال که شاهد اقدامات تروریستی منافقین بودند، بر خلاف قوانین داخلی خودشان به آنان پناهندگی دادند و مقر اصلی این گروهک در فرانسه تحت حفاظت پلیس قرار گرفت.
در حالی که نام آنها در فهرست گروههای تروریستی بود، برایشان مجوز تجمع و میتینگ در بسیاری از کشورهای اروپایی صادر میشد و با آنکه بارها خودشان از سلوک مرموز و فرقهگونه و نقض حقوق بشر در روابط درونسازمانی پرده برمیداشتند، هیچ تلاشی برای نجات افرادی که در بند این گروه گرفتار شدهاند نکردند. منافقین که حمایت از آنان یکی از جرائم صدام و دلایل حمله به عراق بود، بلافاصله پس از اشغال عراق تحت حمایت نظامیان آمریکایی قرار گرفت.
با آنکه بسیاری از کارشناسان ادعاهای منافقین درباره فعالیتهای هستهای ایران را غیرواقعی و نادرست ارزیابی میکردند، اما همچنان از تبلیغات آنها در این زمینه علیه کشورمان استفاده شد.
اینها تنها بخشی از سیاهه بلند و بالای این رفتارهای متناقض است که اگر بخواهیم تمام آنها را فهرست کنیم، مثنوی هفتادمن کاغذ خواهد شد، اما آنچه کشورهای غربی از آن گریزی نداشتند، اذعان به واقعیتهای مربوط به این گروهک است که اکنون بخشی از اسناد و گزارشهای مهم بینالمللی درباره منافقین را تشکیل میدهد. این اسناد نشان میدهند که این گروه نه تنها از نظر ایران، بلکه در نگاه جهانیان نیز یک گروه جنایتپیشه است.
در میان سندهای بیشمار منتشر شده، گزارشی که سازمان «انستیتوی تحقیقات دفاع ملی» (RAND) برای وزارت دفاع آمریکا در سال 2009 انجام داده از حیث جامعیت و پرداختن به تجربیات شایع در میان گروهک منافقین حائز اهمیت خاصی است. این تحقیق، بین اکتبر 2007 تا ژانویه 2009 در عراق انجام شده و برای گردآوری آن از روشهای مختلف، اعم از بازدیدهای میدانی از اردوگاههای منافقین، مصاحبه با اعضای فعلی و سابق منافقین و گفتوگو با مقامهای عراقی و آمریکایی استفاده شده است.
نکته شایان توجه آنکه دولت آمریکا بدون توجه به آنچه در زیر میآید و نتایج دیگر تحقیقات مستند انجامشده، در سال 2012 گروهک منافقین را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کرد.
رهبری مستبدانه و کاریزماتیک
مسعود و مریم رجوی خودشان را رهبران ابدی سازمان اعلام کرده و اعضا را به سر دادن شعارهایی مانند «ایران-رجوی؛ رجوی-ایران» وادار میکنند. مسئله دیگری که اختیارات مطلق اعطاشده به رجوی را نشان میدهد، عنوان رسمی او «امامِ حال» است که اعضای این گروه از آن استفاده میکنند.
عکسهای رجویها از تمام ساختمانها آویزان شده و پورترههای آنها در سراسر خیابانهای اردوگاه اشرف دیده میشوند. انتقاد از مدیریت رجوی مجاز نیست. در یکی از شمارههای روزنامه داخلی سازمان به نام «مجاهد» آمده است: «درک این انقلاب عظیم... به معنی فهمیدن و کسب بینش عمیق درباره رهبران جدید، مسعود و مریم است. این به معنی باور داشتن به آنها و اطاعت ایدئولوژیک و انقلابی از آنها است.»
بهرهکشی شدید ایدئولوژیک و انزوا
رهبران «مجاهدین» (منافقین) اعضا را ملزم به مطالعه ایدئولوژی خودشان و شرکت در جلسات القائات ذهنی میکنند. محتوای این جلسات را ترکیبی از پروپاگاندا و فنون ایجاد ترس تشکیل میدهد. اعضای گروه وادار به تماشای فیلمهای سخنرانی رجوی و فیلمهای مربوط به تظاهراتهای مختلف گروه در اروپا میشوند. مجاهدین (منافقین) اقدام به پخش برنامه از ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی خودشان میکنند. سران مجاهدین، به اعضای خود تنها اجازه گوش دادن به این برنامهها را میدهند و آنها تنها میتوانند بولتنهای داخلی سازمان، مانند روزنامه «مجاهد» و سایر متون مورد تأیید خودشان را بخوانند. متخلفان تنبیه میشوند. آنها برای اینکه اسم مغزشویی را از این کار بردارند، نام این فعالیتها را مخالفت با جمهوری اسلامی میگذارند.
رسانههای وابسته به منافقین، با ایجاد حس ترس و بدگمانی درباره دنیای بیرون، به ویژه ایران و جمهوری اسلامی ایران روی این انزوا سرمایهگذاری کردهاند. مطبوعات مجاهدین، اغلب از کسانی که از گروه حمایت کافی به عمل نمیآورند یا کسانی که گروه را ترک کردهاند انتقاد میکنند و آنها را دشمن، خائن یا مأمور ایران خطاب میکنند. آن دسته از اعضا که برای تماشای تلویزیون یا خواندن کتابهای غیرمجاز توسط سران گروه ابراز تمایل میکنند اغلب به عنوان آدمهای «غیرمنعطف» توصیف میشوند. بازدیدی از کتابخانه مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف این را روشن میکند که هدف این گروه گسترش افکار نیست. با وجود این، آنها با نصب پورترههایی از نویسندگان آمریکایی و اروپایی که مسیر جاده منتهی به کتابخانه را نشان میدهند قصد دارد بازدیدکنندگان را مجاب میکند از آزادی اندیشه استقبال میکند.
کنترل جنسی
رجویها به عنوان بخشی از «انقلاب ایدئولوژیک» خود، دستور طلاق یا تجرد اعضایشان را دادهاند. طلاق اجباری مستلزم آن بود که زوجها حلقههای ازدواج خودشان را داخل کاسه قرار دهند و عواطفشان برای یکدیگر را باطل کنند.
مجاهدین، این موضوع را انکار کرده و مدعی شدهاند که این طلاقها چیزی بیشتر از اقدامات داوطلبانه و دلبخواه نیستند. آنها ادعا میکنند: «واقعیت این است که مجاهدین (منافقین) در قلمرویی زندگی میکنند که زندگی خانوادگی در آن ناممکن است.»
این انکار به ویژه با در نظر گرفتن محدودیتهای شدیدی که منافقین برای تعاملات عادی اعضای دو جنس در نظر میگیرد، فاقد اعتبار است. علاوه بر این، خانوادههای عراقی احتمالاً این ارزیابی مجاهدین (منافقین) را حتی در زمان جنگ نخواهند پذیرفت.
انزوای عاطفی
اعضای مجاهدین (منافقین) علاوه بر جدایی جغرافیایی و ایدئولوژیکی، از لحاظ اجتماعی و عاطفی هم در شرایط انزوا قرار داده میشوند. خویشاوندان و همسران سابق در عمارتهای جدا نگاه داشته میشوند و مجاز به دیدن یکدیگر نیستند. دوستیهای نزدیک، «روابط لیبرال» در نظر گرفته میشوند و شدیداً ممنوع هستند. اعضا، میتوانند با فرماندگان یگان خودشان آزادانه ارتباط برقرار کنند و اجازه فرمانده برای هر نوع ارتباط دیگر ضروری است. مخبران مکالمات میان اعضا را در نظر میگیرند. در بسیاری از موارد، به خانواده اعضای مجاهدین (منافقین) در ایران گفته شده که خویشاوندشان مردهاند یا کشته شدهاند.
بر خلاف ادعای مجاهدین (منافقین) درباره حمایت از برابریهای جنسیتی و قرار دادن زنان در سمتهای مدیریتی، مردان و زنان در اردوگاهها به شدت دور از یکدیگر نگاه داشته میشوند. اسکان در منازل به تفکیک جنسیت است و در سایر ساختمانها بین کریدورها برای مردان و زنان خطکشی شده. مردان و زنان ردههای غیرمدیریتی از تماس با یکدیگر برحذر داشته میشوند مگر آنکه به صورت موردی اجازه دریافت کرده باشند. در اردوگاه اشرف، حتی در ایستگاههای سوخترسانی برای زنان و مردان ساعتهای متفاوت در نظر گرفته شده است.
فشار همتایان
مجاهدین (منافقین) به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه جلسات اعترافگیری برگزار میکنند. هدف این جلسات استخراج افکار منحرف و رفتارهایی است که گمان میرود انسجام گروه را به هم میریزند. اعضای مجاهدین (منافقین) ملزم به ثبت سوابق افکار و کابوسهای شبانه و به ویژه تفکرات و امیال جنسی خودشان (که ممنوعند) هستند. آنها بایستی مشاهداتشان از رفتارهای دیگر اعضا را هم ثبت کرده و نوشتههایشان را به مافوقشان تحویل دهند. در گردهمآییهای بزرگ، اعضا وادار میشوند گزارشهای خودشان را با صدای بلند قرائت کرده و از خودشان انتقاد کنند. اعضای مجاهدین (منافقین) لازم است به افکار جنسیشان اعتراف کنند. در صورتی که اعتراف نکنند ممکن است به دروغگویی متهم شوند، زیرا به آنها القاء میشود که این افکار اجتنابناپذیر هستند.
عضوگیری با فریب
توانایی مجاهدین (منافقین) برای عضوگیری در نتیجه برخوردهای بیرحمانه جمهوری اسلامی، اخراج این گروه از ایران و ائتلاف آن با صدام به شدت محدود شده است.
این گروه برای اضافه کردن به شمار اعضایش از فنون فریبکارانه برای عضوگیری و جذب نیرو از میان طیفهای مختلف گروههای ایران استفاده میکند. با کمک دولت صدام، به اسرای جنگ ایران و عراق این حق انتخاب داده شد که در بازداشتگاههای عراق باقی بمانند یا اینکه به اردوگاههای مجاهدین (منافقین) برگردند که در این صورت امکان بازگشت به میهن برای آنها وجود داشت.
مجاهدین (منافقین) برای جذب عضو از میان کسانی که هنوز در ایران زندگی میکردند اعضای خانوادهها را به بیرون از این کشور قاچاق کرد تا خویشاوندانشان را در اردوگاههای عراق ملاقات کنند و بعد از خروج آنها جلوگیری کرد. برخی دیگر قربانی قاچاق انسان شدند: مجاهدین (منافقین) ترتیباتی فراهم کرد که ایرانیهایی که برای قاچاق شدن به بیرون از ایران پول پرداخت کرده بودند، به جای رفتن به مقصد اصلیشان از اردوگاههای این گروه در عراق سر درآوردند.
مجاهدین (منافقین) ایرانیهای خارج از این کشور نظیر پناهندگان اقتصادی و خانوادههای اعضای گروه خود را هم هدف قرار داد. بسیاری از آنها نه برای مبارزه با جمهوری اسلامی بلکه با وعدههایی نظیر اشتغال به عنوان مترجم در ازای دریافت پول، کمک در انجام امور مربوط به درخواستهای پناهندگان، دیدار با اعضای خانواده و حتی ازدواج به عضویت این گروه درآمدند. تمامی این نفرات اصطلاحاً «جذبشده» به صورت غیرقانونی به عراق آورده شدند و بعد از گرفتن اسناد هویتیشان به بهانه «نگهداری امن»، در مجموعههای مجاهدین (منافقین) نگاهداری شدند.
بیشتر بخوانید:ویدئویی تکاندهنده از زنده به گور کردن کودکان توسط منافقین
یافتهها حاکی از آن هستند که بسیاری از اعضای جذبشده مجاهدین (منافقین) از سال 1986، داوطلبان حقیقی نبودند و با تهدید و ارعاب در اردوگاههای عراق نگاه داشته شدهاند. برآورد میشود تا ژوئن 2004، از میان ساکنان اردوگاه اشرف تنها 5 درصد قبل از انقلاب اسلامی ایران و 25 درصد در زمان انقلاب به این گروه پیوسته بودند. 25 درصد اسرای جنگی بودند و 45 درصد بعد از انتقال گروه به عراق به اردوگاه اشرف آماده بودند. بنابراین، محتمل است که نزدیک به 70 درصد جمعیت مجاهدین (منافقین) احتمالاً با فریب جذب شده و بر خلاف میلشان در اردوگاه اشرف نگهداری شدهاند.
کار اجباری و محرومیت از خواب
فرقهها اغلب از ساعات کار طولانی و محرومیت از خواب به عنوان روشهایی برای خسته کردن اعضا و جلوگیری از هویتیابی آنها با هر چیزی دیگری غیر از گروه استفاده میکنند. اعضای مجاهدین (منافقین) اغلب بین 16 تا 17 ساعت در روز کار انجام میدهند و فقط چند ساعت محدود در شب و حدود یک ساعت خواب بینروز وقت دارند.
سران مجاهدین (منافقین) برای پر کردن وقت پروژههای ساخت و ساز و زیباسازی راهاندازی کرده و جلساتی برای آموزشهای نظامی برگزار میکنند. نتایج آن در اردوگاه اشرف به چشم دیده میشود. این اردوگاه در دل بیابان، دارای خیابانهایی بزرگ است که با درختهاییدر کنارههای آن و مجموعهای بینظیر از پارک، فواره، سالنهای اجلاس و مجسمههای یادبود تزئین شده است.
سوءاستفاده جسمی، حبس و سلب امکان خروج
اعضای سابق مجاهدین (منافقین) گفتهاند بابت جرائم زیر تنبیه بدنی شدهاند:
ابراز مخالفت با راهبردهای سیاسی/نظامی مجاهدین (منافقین)
گوش دادن به رادیوهای بیگانه
در میان گذاشتن دیدگاههای سیاسی شخصی با سایر اعضا
شرکت نکردن در جلسات اجباری
برقراری تماسهای تلفنی شخصی
شرکت نکردن در تمرینهای نظامی
مخالفت با «طلاقهای ایدئولوژیک»
داشتن افکار جنسی
برقراری ارتباط با دوستان یا خانواده
استعمال دخانیات
درخواست برای جدایی از مجاهدین (منافقین)
روایتهای اخیر حاکی از آن است برای مخالفت با سیاستهای مجاهدین (منافقین) تنبیههایی از نوشتن اعترافهایی با مضمون عدم وفاداری به گروه تا حبس در بازداشتگاههایی در داخل اردوگاه در نظر گرفته میشد. اعضای سابق گفتهاند برای جرم بیوفایی به گروه هم با مجازاتهایی مانند شکنجه و ساعات طولانی حبس انفرادی رو به رو شدهاند.
برای جلوگیری از خروج اعضا از اردوگاه، مجاهدین (منافقین) اسناد هویتی را از آنها تحویل گرفته و مدعی شدهاند که آنها را نگهداری میکنند. مجاهدین (منافقین) اکنون ادعا میکنند که این اسناد در جریان بمبارانها از بین رفتهاند.
الگوهای انتحار
مجاهدین (منافقین) حملات انتحاری را ستایش میکنند اما از سال 1981 از آن استفاده نکرده است. قبل از دستگیری آنها در سال 2003، تمامی اعضای منافقین در نوارهای چرمی دور گردنشان، سیانور با خودشان حمل میکردند. به اعضا آموزش داده شده بود در صورت دستگیری در جریان مأموریت سیانورها را ببلعند. مسعود رجوی در نقل قولی مشهور تمامی اعضای مجاهدین (منافقین) را «شهدای زنده» خوانده است و خودسوزی از روشهای شایع خودکشی در میان مجاهدین (منافقین) است. به عنوان مثال، در سال 2003در اعتراض به دستگیری مریم رجوی در پاریس، حدود ده مورد خودسوزی انجام شد که دو مورد از آنها منجر به فوت شد.
مجاهدین (منافقین) از تهدید به خودسوزی به عنوان ابزار مذاکره با طرفهای انگلیسی، فرانسوی و آمریکایی استفاده کرده است. اعضای سابق این گروه میگویند تعداد کمی از اعضای مجاهدین به دلیل آنکه از خروجشان از سازمان جلوگیری شد، دست به خودکشی زدند.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/
لعنت بر مریم رجوی