با اندک بررسی میدانی میتوان این گزارهها را در میان هر سه قشر دانشگاهی یافت. طبیعتا این منظرهای متفاوت همانگونه که توصیفهای مختلفی از وضع دانشگاه امروز ارائه میکنند، دانشگاه آرمانی و مطلوب متفاوتی نیز ترسیم کرده و توصیههای متفاوت یا متضادی جهت رسیدن از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب پیشنهاد میکنند. یک نقطه مشترک در میان این دیدگاههای عمومی وجود دارد و آن نارضایتی از وضع فعلی است. این موضوع ممکن است ناامیدکننده به نظر برسد، اما در کنار حس خوب پیشرفتهای علمی حس گلایه هم موجود است که با کتمان آن نمیتوان بستر کاهش آن را فراهم کرد، بلکه تجزیه و تحلیل آن در عرصه عمومی، راهحل تبدیل حس نارضایتی به امید به آینده است. حال خوب در دانشگاه زمانی گسترش خواهد یافت که مسیر تصمیمات و اتفاقات موجود برای دانشگاهیان درک شده و مسیرهای جایگزین نیز بیان شود. آن زمان است که انگیزه تحرک و فعالیت برای تغییر مسیر یا ادامه مسیر پیش رو ایجاد شده و نشاط در بستری علمی و در عین حال قانونی به دانشگاه برخواهد گشت. اما اگر تلقی عمومی درکی متناقض و شخصی و منفعتطلبانه از تصمیمات فعلی داشته و راهحلهای بدیلی برای آن نیابد، انفعال و ناامیدی در دانشگاه عمومی شده و بستر تنش فراهم میشود.
هر فرد دانشگاهی باید بداند چه نوع دانشگاهی را میخواهد و چه دانشگاهی را نمیخواهد. این تحلیل تلاشی در راستای روشن شدن افکار عمومی پیرامون مسائل دانشگاه در چند دهه اخیر خواهد بود. مساله کلیت آموزش عالی در ایران و آسیبهای ناشی از آن در اجزای درونی دانشگاه در دهههای اخیر موضوع مطالعه و نظریات متعددی در میان اندیشمندان شده است. هرکدام دیدگاهی خاص در این زمینه داشته و پیشنهاداتی برای رفع چالشها و موانع ارائه کرده است. اما در میان این نظریات، فقط برخی تبدیل به یک جریان فکری تاثیرگذار در میان دانشگاهیان شده و تریبونهای متعددی به خود اختصاص داده، محل دعوتهای مکرر قرار گرفته، در میان دانشجویان، اساتید و مدیران دارای حامیانی شده و تاحدودی در مسیر عملیاتی شدن نیز قرار گرفتهاند. این موارد که از آن به جریان تعبیر شد، از مجموعهای از صاحبنظران تشکیل شده که هرکدام دارای نظریه خاص خود و حتی متفاوت و متضاد با دیگر همجریانیهاست. اما در یک تحلیل کلان به دلیل نقاط مشترک و مخاطب مشترک بهعنوان یک مکتب تقسیم شده (از نظر نگارنده) و یک جریان فکری را به سبب تاثیرگذاری عمومی خود تشکیل داده است.
ضمنا لازم به ذکر است که انتخاب عناوین این مکاتب لزوما به معنای حضور همه افراد نامبرده در آن دانشگاه یا حمایت رسمی آن دانشگاه از این افراد و اندیشهها نیست و عناوین مکاتب با مسامحه و برای تقریب به ذهن انتخاب شده است. (همانگونه که ذکر شد، علاوهبر این مکاتب، نظریات مهم دیگری توسط مقصود فراستخواه، نعمتا... فاضلی، محمدامین قانعیراد و میثم سفیدخوش (بیشتر با تاکید به فرهنگ، فرهیختگی و شهروندسازی تحت تاثیر دانشگاههای رمانتیک) و دیگران مطرح شده است، اما به نظر نگارنده، تبدیل به یک جریان اجتماعی در اذهان دانشگاهیان نشده است.)
1- اندیشههای چهرههای معتبری زمینهساز این مجموعه از تصمیمات و وقایع شد. دانشگاه کارآفرین یا هزاره سوم یا نسل سوم الگوی مطلوب آنها از آموزش عالی است و توصیه آنها برای نیل به آن تجاریسازی و تقویت ارتباط صنعت و دانشگاه است. این جریان فکری نقدهایی به تحصیلات عالی رایگان برای همه و همچنین دخالتهای سیاسی و دولتی در امور دانشگاهی دارد.
مجموعهای از اتفاقات و تصمیمات در فضای دانشگاهی از قبیل تاسیس مراکز کارآفرینی، مراکز رشد، پارکهای علم و فناوری، شرکتهای دانشبنیان، استارتاپهای دانشگاهی، صندوقهای حمایت از نوآوری، برگزاری ایدهبازارها، فرصتهای مطالعاتی اساتید در صنعت، قراردادهای مستقیم دانشگاهها با صنایع، خصوصیسازیهای خدمات دانشجویی، خوابگاههای خودگردان، قانون سنوات، طرح کارورزی و امثال آن بهگونهای هماهنگ و روزافزون در چند دهه گذشته و با شدت بیشتر در چند سال اخیر به وقوع پیوست که ما از آن بهعنوان مکتب دانشکده مدیریت نام بردیم، چراکه اندیشههای چهرههای معتبری زمینهساز این مجموعه از تصمیمات و وقایع شد. دانشگاه کارآفرین یا هزاره سوم یا نسل سوم الگوی مطلوب آنها از آموزش عالی است و توصیه آنها برای نیل به آن تجاریسازی و تقویت ارتباط صنعت و دانشگاه است. این جریان فکری نقدهایی به تحصیلات عالی رایگان برای همه و همچنین دخالتهای سیاسی و دولتی در امور دانشگاهی دارد.
2- این جریان فکری دانش بومی و اسلامی را لازمه دانشگاه مطلوب میداند و توصیه آنها ادامه وحدت حوزه و دانشگاه و پیوند علم و دین است. این جریان فکری با تقلید علوم دانشگاهی از غرب مخالف و خواستار حمایت دولت و دانشگاهها برای گسترش علوم بومی و اسلامی در دانشگاه است
مجموعهای از اتفاقات و تصمیمات مانند تاسیس شورای اسلامی شدن دانشگاه، شورای تحول علوم انسانی، سند دانشگاه اسلامی، راهاندازی حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان، ورود دروس معارفی به سرفصلها، کنفرانسها و همایشهای ارتباط حوزه و دانشگاه و علم و دین، بومیسازی علم و...، متاثر از جریان فکری است که نام مکتب دانشکده علم و دین را برای آن انتخاب کردیم. این جریان فکری دانش بومی و اسلامی را لازمه دانشگاه مطلوب میداند و توصیه آنها ادامه وحدت حوزه و دانشگاه و پیوند علم و دین است. این جریان فکری با تقلید علوم دانشگاهی از غرب مخالف و خواستار حمایت دولت و دانشگاهها برای گسترش علوم بومی و اسلامی در دانشگاه است.
3- الگوی مطلوب مدنظر این جریان دانشگاه درخدمت اهداف جامعه است. پوشش کامل و رایگان تحصیلات آموزش عالی برای همه طبقات جامعه، گسترش آزادی در تعیین سرفصلها و عدالت آموزشی از توصیههای آنهاست. مخالفت کامل با تجاریسازی و خصوصیسازی دانشگاه، حاکم شدن منطق صنعت و بازار در دانشگاه و دخالتهای ایدئولوژیک در امور آکادمیک از اصول این جریان فکری است.
اتفاقاتی مانند تشکیل و احیای شوراهای صنفی دانشجویان و اساتید، اعتراضات به قانون سنوات و دانشگاه پولی، نشستها و همایشهای نقد کالاییسازی دانشگاه، همه متاثر از جریان فکری است که بر آن مکتب دانشکده علوم اجتماعی نام نهادیم. الگوی مطلوب مدنظر این جریان دانشگاه درخدمت اهداف جامعه است. پوشش کامل و رایگان تحصیلات آموزش عالی برای همه طبقات جامعه، گسترش آزادی در تعیین سرفصلها و عدالت آموزشی از توصیههای آنهاست. مخالفت کامل با تجاریسازی و خصوصیسازی دانشگاه، حاکم شدن منطق صنعت و بازار در دانشگاه و دخالتهای ایدئولوژیک در امور آکادمیک از اصول این جریان فکری است. اما نکته دیگر، نسبت این جریانات فکری با احزاب و جناحهای دوگانه سیاسی کشور ماست. این سه جریان فکری به شکل متداخل در هر دو جناح سیاسی دارای پایگاه هستند؛ یعنی در هر دو جناح طرفدارانی از هر سه جریان فکری وجود دارند. ضمنا تشکلها و مجموعههای دانشجویی نیز به همین ترتیب به صورت کامل و رسمی طرفداری مشخصی از این جریانات ندارند، اما رگههایی از حمایت در برخی پررنگتر و در برخی کمرنگتر است.
همچنین این جریانات سهگانه فکری نسبتی با مکاتب جهانی مانند نئولیبرالیسم، مکتب فرانکفورت و... برقرار میکنند، اما بهطور کامل تابع آن نبوده و با تغییراتی متاثر از آنها هستند که ریشهیابی این تغییرات قابل مطالعه است. اما همانگونه که روشن است، این سه جریان فکری تفاوتها و تضادهای جدی درباره توصیف وضع موجود و مسائل، ترسیم وضعیت مطلوب و توصیههای نیل به آن دارند، بنابراین نمیتوان همزمان به همه این جریانات معتقد بود و همزمان مجموعهای از سیاستهای تلفیقی را به کار گرفت. چگونه میتوان همزمان هم طرفدار ارتباط صنعت و دانشگاه در قالب پارکهای علم و فناوری بود و هم مخالف ارتباط دانشگاه و صنعت؟ همزمان خواستار کاهش دخالتهای دولت در امور دانشگاه و تعیین و بازتعریف سرفصلها توسط شوراهایی در دولت؟ از این مثالها میتوان موارد متعددی شمرد که حکایت از روشن نبودن خط فکری وزارت علوم و وزارت بهداشت در چند دهه اخیر دارد.
همه عناصر فعال و دغدغهمند فضای دانشگاهی اعم از تکتک دانشجویان، اساتید، مدیران، تشکلها، دولت و مجلس باید اولا موضع خود را در زمینه خط فکری خود روشن کنند. ثانیا اگر به نتایجی غیر از این معتقدند، باید روشن کنند پشتوانههای علمی و تئوریک تصمیمات خود چیست، تا متهم به رفتار غیرعلمی، سلیقهای، پراکنده و مقطعی نشوند و زمینه قابل پیشبینی بودن آینده آموزش عالی را فراهم کنند. ثالثا باید زمینه گفتوگوی علمی این جریانات در فضای عمومی دانشگاه را فراهم کرد، چراکه همه این جریانات در چارچوب قوانین موجود واجد تحلیل و راهکار خود هستند و اگر زمینه این گفتوگوی عمومی بین این جریانات فکری- که به عرصه عملیاتی نیز وارد شده است و هر کدام در دانشگاه فعلی پایگاه و عملکرد خود را دارند- فراهم شود، میتوانیم شاهد تکامل آنها و پیشرفت دانشگاه و آموزشعالی در کشور باشیم و در صورت فقدان تعامل و گفتوگوی رسمی، عمومی و علمی شاهد تنش و تضاد روزافزون این جریانات در کف دانشگاه- مشابه وقایع سردر دانشگاه تهران در دیماه و اتفاقات اواخر سال 96 دانشگاه امیرکبیر- خواهیم بود.
انتهای پیام/
منبع: روزنامه فرهیختگان