سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

زندگی نامه شهیدقنبرلو

گوشه‌ای از زندگی‌نامه شهید قنبرلو از شهدای هشت سال دفاع مقدس را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارقرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛شهید محمد قنبرلو سال 1336 در روستای قریس از توابع شهرستان خوی به دنیا آمد .مادر وپدرش از ابتدای كودكی سعی در تعلیم و تربیت اسلامی وی نمودند.

محمد از هشت سالگی روزه می گرفت و این نشانه علاقه او به فرایض دینی بود. مادرش می گوید:او را به مدرسه بردیم و در آنجا به درس مشغول شد. معمولا در درس‌هایش شاگرد ممتاز بود. تا اینكه انقلاب شروع شد. دیگر درس و خانواده را ترك كرد و در داخل با ضد انقلاب‌ها می‌جنگید و تبلیغات اسلامی می‌كرد.

بین سال‌های 1355 و 1356 در بازار ملا حسن كار می‌كرد و فردی با ایمان و فداكار بود. حتی به صاحب مغازه توصیه می‌كرد كه اجناس خود را ارزان بفروشد تا افراد فقیر نیز بتوانند خرید كنند.

پس از پیروزی انقلاب و تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و از آن به بعد خود را وقف جبهه‌های اسلام نمود و در این راه مسوولیت‌های مختلفی را به عهده گرفت.

در سال 1358 با هم در یك گروه برای سركوب اشرار ماموریت داشتیم. ایشان برای این عملیات برنامه ریزی می‌كرد. او حتی در سخت‌ترین شرایط خوشرو بود. در سال 59 به خاطر درایت، لیاقت و شجاعت او، به عنوان فرمانده عملیات پیرانشهر برگزیده شد.

شهید قنبرلو به خاطر همین لیاقت‌های ویژه و اخلاص و فداكاری سمت‌های مختلفی را تجربه نمودند از جمله:
فرمانده واحد عملیات سپاه خوی، فرمانده واحد عملیات سپاه ارومیه، فرمانده واحد عملیات سپاه میاندوآب، قائم مقام سپاه سلماس.
محمد در سال 1360 ازدواج می‌كند و اهداف خود را برای همسرش شرح می‌دهد تا او هم در ثواب اعمالش شریك باشد.
در 12 اردیبهشت ماه سال 1360 طی مراسمی ساده و دور از هرگونه تجملات و تشریفات با توافق و تفاهم طرفین به عقد هم در آمدیم. ایشان در همان ابتدا شرایطی را مطرح نمودند كه من هم با جان و دل آنها را پذیرفتم. ایشان گفتند: من سرباز اسلام و امام زمان (عج) هستم و پیرو مكتبی هستم كه پیامبر بزرگوارم پیرو همان مكتب بود.

من پیرو راه حسینم. حسینی كه علی اكبر و علی اصغر خود را نیز در كربلا به خاطر حاكمیت و عدالت خداوند قربانی كرد. شما بدانید كه با چه كسی ازدواج می‌كنید. با كسی كه حاضر است به خاطر اسلام و انقلاب از همه چیزش بگذرد.
شهید محمد قنبرلو كه به خاطر انقلاب درس و مشق را رها كرده بود به حكم همان وظیفه با وجود مشكلات فراوانی كه برایش بود تلاش نموده و در سال 63 موفق به اخذ دیپلم می‌شود. پشتكار و اهتمام او به مطالعه آنچنان بود كه در محور فاو با آن وضعیت مطالعه می‌كرد.

با وجود گرمای سوزان دریاچه نمك كه عرق از نوك خودكار كاغذ را خیس می‌كرد فقط با یك ماه مطالعه شهید محمد قنبرلو توانست با رتبه 530 در سال 1365 از رشته حسابداری دانشگاه تهران قبول شد.

شهید همیشه می‌گفت: ما باید به تمامی كوردلان ثابت كنیم كه ما می‌توانیم هم درس بخوانیم و در دانشگاه قبول شویم و هم در جبهه حضور فعال داشته باشیم. مهم عمل به تكلیف شرعی و اطاعت كامل از فرمایشات امام امت است.
شهید در كمك به نیازمندان و مستمندان كوشا بود و برای این كار تلاش می‌نمود. این امر هم در پیرانشهر مشهود بود و هم در هر جایی كه حضور داشت.

روزی وقتی از كنار دهلاویه می‌گذشتند روستایی در آنجا بود كه ساختمان‌هایش ریخته بود و مردمش در چادر زندگی می‌كردند. شهید می‌گوید ماشین را نگه دارند. پشت تویوتا مقداری نان و غذا بود. تا می‌ایستد، بچه‌ها دور ماشین حلقه می‌زنند.
محمد قنبرلو به آنها می‌گوید بروند ظرف غذا بیاورند. بعد تمام نان و غذا را بین آنها تقسیم می‌كند. وقتی می‌خواهند حركت كنند، می‌بیند دختر بچه‌ای برای بردن غذا می‌آید. در داشبرد ماشین را باز می‌كند. تعدادی میوه مانده بود كه آنها را هم به دختر می‌دهد و بعد رو به سوی آسمان می‌كند و می‌گوید: خدایا شاهد باش كه ما هرچه داشتیم دادیم.

روزهای شهید این گونه می‌گذشت و شب‌ها به آرامی به گوشه‌ای می‌خزید و بساط نماز شب را پهن می‌نمود و به راز و نیاز با خدای خویش می‌پرداخت.در عملیات بدر فرماندهی گردان بدر را به عهده می‌گیرد و تا آخرین لحظه در كنار شهید مهدی باكری می‌جنگد.

شهید محمد قنبرلو همیشه و همه جا از آقا مهدی صحبت می‌كرد. او می‌فرمود در عملیات بدر در كنار رودخانه دجله مشغول نبرد با دشمن بعثی بودیم كه آقا مهدی مجروح و سپس در روی زانوی من شهید شد. با چند نفر پیكر مطهرش را به قایقی انتقال دادیم تا به عقب خط بكشیم.

ولی مزدوران بعثی قایق حامل شهید را مورد هدف قرار داده و پیكر شهید به اقیانوس‌ها پیوست. همیشه تكیه كلامش این بود كه بعد از مهدی زنده ماندن ارزش ندارد و باید شهید شد و پیش مهدی عزیز رفت.عملیات‌ كربلای 4 و 5 هم می‌گذرد و در هر كدام از این‌ها با تدبیر این فرمانده شجاع، خاطراتی ماندگار به جای می‌ماند.

فرازی از وصیت نامه شهید قنبرلو


برادران وخواهران مسلمان مادر مقطعی از تاریخ قرار گرفته ایم که با عنایت وتوجه خاص خداوند تبارک تعالی اسلام عزیز و قرآن کریم حجابها را کنار زده وموانع وسدها را در هم شکسته وانجام این ماموریت عظیم را ابراهیم زمان واسماعیلی ها به عهده دارند هر چند این ما موریت سخت است ودر انجام آن میان آتش باید رفت ودر خون شنا کرد اما اجرای فرمان خداوند متعال شیرین تر است.


 پدرومادر گرامی خدای را شکر کنید که تنها یک پسر داشتید و آن را در راه خدا وبرای حفظ دین خدا قربانی دادید واین افتخار بزرگی است برای شما .


خواهران عزیز قوی باشید ودر مقابل دشمنان اسلام مانند شیر بغرید وبه زینب کبری شیرزن کربلا اقتدا کنید وهمیشه ودر همه حال با حجاب باشید ورابطه خود را با خدا قوی کنید وبه نماز وسایر واجبات بیشتر اهمیت بدهید.


اما همسرم : راضی به رضای خدا باشید وبرای خداوند متعال توکل کنید وبا صبر وبردباری به جنگ مشکلات وناملایمات بروید وسرگذشت وزندگی توأم با مشکلات طاقت فرسای اولیای خدا را مطالعه کنید . امیدوارم مرا حلال کنید که نتوانستم در جهت رضای شما کاری انجام دهم اما مطلب مهم در رابطه با ثمره ازدواجمان یعنی علی وحسین است که نگرانی من جانب آنها است با توکل بر خدای متعال بکوشید تا آنان را تربیت الهی بکنید در ادامه تحصیل علی وحسین بکوشید وتا می توانند ادامه تحصیل دهند وبا افراد ناباب معاشرتی نداشته باشند .

انتهای پیام/

بیوگرافی شهید محمد قنبرلو

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.