حکایت این کتاب سفرنامه خانوادگی امیرخانی به افغانستان است و حال و هوایی داستانگونه دارد و خواننده را با کششها و تعلیقهای داستانی همراه میکند.
امیرخانی مقدمه کتاب خود را با سفری به بلندای دماوند آغاز میکند و این اولین تعلیق رسمی کتاب برای ایجاد کشش است تا خواننده در پاسخ به این سئوال بماند که «رفتن به افغانستان چه دخلی به منطقه «گوسفند سرا» و بالا کشیدن از جبهه جنوبی دماوند دارد؟»
اصل سفر نویسنده به همراه همسر و پسر 1.5 ساله وی هم خالی از این حس تعلیق نیست، وقتی برای یک سخنرانی و شرکت در مراسمی به پابوس امام رضا(ع) میروند و میبینند که گذرنامه خود را هم آوردهاند، تصمیم میگیرند که سفری به افغانستان داشته باشند.
دیدار با دوستان ادیب
رضا امیرخانی در این سفر کوتاه به قصد سخنرانی در دانشگاه هرات و دیدار تعدادی از دوستان ادیبش، پای در کشور افغانستان میگذارد و در این مسیر با اتفاقات و ماجراهای جالب و پیشبینی نشدهای مواجه میشود که گاه لبخند بر لب خواننده مینشاند و گاه انسان را به تفکر و تأثر از احوالات و وضعیت کنونی جامعه افغانستان وادار میکند.
سبک خاص امیرخانی در نگارش، زیبایی خاصی به متن بخشیده، اگر چه جدانویسی کلمات گاهی خواننده را مجبور به دوباره خوانی میکند، خصوصا برای کسی که اولین بار است از این نویسنده کتابی میخواند و به این سبک نگارش آشنایی ندارد.
امیرخانی میتوانست در این سفرنامه به ابعاد جزئیتر و بیشتری از کشور افغانستان بپردازد، اگر سفرش را طولانیتر میکرد و البته دغدغه همراهی همسر و فرزند را نیز نداشت.
این کتاب در 9 فصل و 348 صفحه به رشته تحریر درآمده و از آنجا که کمتر نویسندهای در ایران به موضوع افغانستان از دید سفرنامه و پرداختن به فرهنگ و زبان و آداب و رسوم در کنار اوضاع اقتصادی و اجتماعی پرداخته، جانستان کابلستان کتاب زیبا و جذابی است.
دیدن هرات، مزار شریف و کابل
این یکی از معدود کتابهایی است که توسط یک نویسنده ایرانی درباره افغانستان نوشته شده است، وی در این سفر از شهرهای «هرات»، «مزارشریف» و «کابل» دیدن میکند و از اتفاقاتی که در این سه شهر برایش میافتد، صحبت میکند.
نویسنده در این کتاب تمام توان خود را به کار بسته تا گفتوگوهای انجام شده بین خود و مردم را به زبان عامیانه و رایج بیاورد و تا حدودی نیز موفق بوده است.
وی در یکی از پاراگرافهای این کتاب مینویسد:
هر بار وقتی از سفری به ایران برمیگردم، دوست دارم سر فرو بیفکنم و بر خاک سرزمینم بوسهای بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم. برعکس، پارهای از تنم را جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی راه و بی روح مرزی.
نکته ی قابل تاملی که در این کتاب وجود دارد این است که همان طور که در ایران تعداد زیاد از مهاجرین در شرایط مختلف سعی میکنند تا ملیت خود را مخفی کنند، امیرخانی نیز در برخی از موارد وقتی از وی سوال میشود که «ایرانی هستی؟» سعی دارد تا به این سوال جوابی ندهد.
مقایسه انتخابات ایران، عراق، لبنان و سوریه
نویسنده از خطرات و اتفاقات و رفتار و گفتار مردم افغانستان به صورت دقیق مینویسد و البته از مرام و مسلک و زندگی روزمره این مردم نیز غافل نمیماند.
بخشهای مختلف کتاب بر اساس حالات روحی و البته شهرهای سفر شده، نوشته شده است.
3 فصل از کتاب به شهر هرات اختصاص دارد؛ «راه رفتن در شهر هرات، گام زدن در تاریخ است. انگار که فرصتی برایت فراهم آمده باشد تا ایران 80 سال پیش را ببینی.»
امیرخانی در ابتدای کتاب (فصل مور و تیمور) تمایلی به سخن گفتن از سیاست ندارد ولی بعد از سفر افغانستان، فصل «انتخابات» را به کتابش میافزاید و به مقایسه انتخابات در ایران، عراق، لبنان و سوریه میپردازد.
این کتاب به همت 2 دوست امیر خانی، با تعدادی تصویر و نقشه همراه است که در بعضی موارد راهگشا و بسیار به جاست.
طرح جلد کتاب با محتوای کتاب هماهنگی دارد و بسیار به آن آمده است.
این کتاب توسط «نشر افق» در نمایشگاه کتاب تهران در سال 1390 رونمایی شد و بدنبال استقبال گرم خوانندگان، هم اکنون برای سومین بار و با تیراژ 3000 نسخه وارد بازار کتاب شده است.
رضا امیرخانی در سال 1352 در تهران متولد شد و در سال 1370 وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و موفق به اخذ مدرک مهندسی مکانیک شد.
اولین رمان امیرخانی به نام «ارمیا» بود که در سال 1374 منتشر شد و توانست رمان برگزیده جشنواره آثار 20 سال دفاع مقدس شود.
انتهای پیام/