به گزارش خبرنگار
سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، نگاه واقع بينانه به جامعه امريكا و رفتارشناسی اين كشور در سال های اخير پرده از واقعيتی برمی دارد كه نشان می دهد نه تنها اصول متعارف دموكراسی و در اين كشور مورد احترام نيست بلكه ايالات متحده همواره از شعار دموكراسی خواهی برای رسيدن به اهداف سياسی و اقتصادی خود در سراسر دنيا بيشترين بهره را برده است. از اين رو واضح است كه
دموكراسی امريكايی چيزی نيست به غير از رسيدن به هدف از راه عوام فريبی و تبليغات روانی.
لذا شعار دموكراسی سازی ابزاری است در دست سياستمداران امريكايی كه در هركجای دنيا و بر عليه هر كشوري كه لازم ميدانند استفاده ميكنند و اين چيزي نيست به غير از ماكياوليستی (شعار اخلاقی می دهند ولی اخلاقی عمل نمی کنند) انديشيدن درمورد مفهوم مقدس دموكراسی.
امروز دموكراسی های مورد قبول و اعتراف امريكا چه كشورهايي هستند . . . اينها دموكراسی را به عنوان يك شعار ذكر می كنند.
بسياری از رژيم های مورد علاقه آمریکا اصلا معنای رای مردم را نمی دانند و مردمشان هم به هيچ وجه نمی دانندكه رای دادن و انتخاب مسئول در كشور يعنی چه و به آنها هيچ اعتراضی هم نمی كنند.
رنگ پریدگی دموکراسی در برابر انتخابات آمریکا
در چند دهه گذشته، دموکراسی تبدیل به مانعی بزرگ برای کسانی شده است که به دنبال نتایج درست هستند. اراده رایدهندگان به
ریشخند گرفته شده است، برخی اوقات این امر برای رسیدن به اهداف بزرگتر نادیده گرفته یا اصلا کنار گذاشته شده است.
سرکوب رایدهندگان، دستکاری قوانین و حقههای کثیفی که برای دور زدن قانون اساسی به کار برده میشود، اوضاع و احوال این روزهای دموکراسی آمریکا را بهتر نشان میدهد و هر زمان که بر رخسار دموکراسی نگون بخت می نگریم؛ رنگ پریدگی آن در برابر رویدادهای انتخاباتی ایالات متحده برهمگان عیان می شود.
در حال حاضر و بنا به گفته واحد اطلاعات اکونومیست، براساس شاخصهای کیفی لازم برای دموکراسی، ایالاتمتحده در رده بیستم جهان و پشت اروگوئه قرار گرفته است، یعنی آمریکا از رده 17 در سال 2007 به
رده بیستم سقوط کرده است. سیاستمداران و رهبران حزب به نظر میرسد که گرایشهای خوان پرونی (ژنرال و سیاستمدار آرژانتینی)، عوامفریب آرژانتینی پیدا کردهاند، آنجا که میگوید: سخت است که باید برای آرمانی که در سر داریم در انتخابات شرکت کنیم، افسردهکنندهتر اینکه نیاز به رای اکثریت داری.
در مسیر رقابت انتخابات سال 2016 در ایالاتمتحده، کسانی که پرونیستیها را خوار میشمارند سعی داشتند که مانع بزرگی بر سر راه دونالد ترامپ ایجاد کنند. همچنین در جبهه دموکراتها نیز مخالفان به دنبال این هستند تا تاج را از سر برنی سندرز بردارند.
در حالی که دونالد ترامپ با قدرت رایهای میلیونی کسب میکند، رهبران حزب جمهوریخواه در پی آن هستند تا آرای وی را نادیده بگیرند. برای اینکه بسیاری از رهبران جمهوریخواه گمان میکردند که ترامپ نتواند به اندازه کافی هیات نمایندگی برای خود بهدست بیاورد و در کنوانسیون حزب جمهوریخواه از دور خارج خواهد شد. شکی نیست اگر آخر نام دونالد، بوش، روبیو یا رامنی بود اوضاع فرق میکرد، زیرا رهبران جمهوریخواه ترجیح میدهند فرد دیگری در انتخابات نامزد نهایی میشد. جمهوریخواهان و روسای آنها از نامزدی ترامپ ترس دارند، زیرا میترسند که کل تاریخ جمهوریخواهی را از بین ببرد، بنابراین به
دنبال این هستند که از شر وی راحت شوند.
در جبهه مقابل نیز برنی سندرز و طرفداران و استراتژیستهای وی به طرز آشکاری به دنبال این هستند که نامزدی حزب را از دستان هیلاری کلینتون خارج کنند. آنها حتی اگر هیلاری کلینتون رای کافی و هیات نمایندگی لازمه را به دست آورد،باز هم دست از تلاش برنخواهند داشت. عقیده این است که اگر رایدهندگان به هیلاری کلینتون رای بدهند، سندرز میتواند با استفاده از قوانین نامزدی دست رد به سینه آنها بزند.
تشریح این شرایط که میتواند چنین موقعیت احتمالی را به وجود بیاورد از حوصله این مقاله خارج است، اما این شرایط معلول حضور هیات نمایندگیهای قول داده شده، قول داده نشده و ابر هیاتهای نمایندگی دموکراتها است (براساس آخرین آمار 519 ابَر هیات نمایندگی به هیلاری کلینتون قول دادهاند و 39 ابر هیات نمایندگی به برنی سندرز). این در حالی است که برنی سندرز و طرفدارانش پیشتر سیستم ابرهیات نمایندگیها را یک سیستم غیردموکراتیک قلمداد میکردند اما حالا همین ابرنمایندگیها میگویند که ممکن است هیات نمایندگیها به سمت برنی سندرز چرخش پیدا کنند، حتی اگر سناتور ورمونت در حال از دست دادن رای خود در میان دموکراتها باشد.
تحقیر رای مردم با دسته بندی فقیر و غنی!
دست از این کارها بردارید. زیرا این کارها نشان میدهد که
سیستم انتخاباتی شما نشاندهنده رای و عقیدهتان نیست. در این سیستم شما این قابلیت را دارید تا قوانین را به سود خود دستکاری کنید و به جای مردم تشخیص دهید چه چیزی برای آنها بهتر است. این موقعیت نشان میدهد بین رای مردم در کل و انتخابات مقدماتی احزاب فاصله وجود دارد و این احزاب هستند که تشخیص میدهند قویترین فرد چه کسی است و او باید نامزد نهایی در انتخابات ریاستجمهوری باشد.
اما هیچ چیز نمیتواند مخربتر از این باشد که رای و اراده رایدهندگان با گردانندگان دو طرف متفاوت باشد. آمریکاییها نیاز دارند تا یک نفس عمیق بکشند و مجددا به دموکراسی اعتماد لازم را پیدا کنند. اگر اکثریت میخواهد که کشور به دست ترامپ، کروز، هیلاری یا سندرز اداره شود، به اکثریت احترام بگذارید و نظر آنها را بپذیرید. دو طرف میگویند: اگر برخی در انتخابات دارای خلق و خوی بد هستند، به آنها برای انتخابات پاییز رای ندهید زیرا ممکن است در انتخابات نهایی پیروز نشوند. برای همین اجازه میدهند تا فرد دیگری برای آنها و آینده کشورشان تصمیم بگیرد. این در حالی است که دموکراسی زیاد پیچیده نیست: هر کسی که رای بیشتری داشته باشد او پیروز انتخابات خواهد بود. به همین سادگی.
متاسفانه، محافظهکاران سابقه طولانی در تحقیر رای مردم دارند و برای سالیان سال است که تلاش میکنند از صندوقهای رای نام نامزد مورد نظر خودشان بیرون بیاید. آنها با استفاده از تئوری مردمباورانه که میتوانند آرای آنها را تامین کنند، صندوقها را محترم میشمارند. یکی از سخنان برجستهای که در دهه 80 بین محافظهکاران خریدار فراوانی داشت، سخنی از یک محافظهکار مذهبی به نام پال ویریچ است. او میگوید: من دوست ندارم که همگان رای بدهند. او بر این باور بود که رای مردم موجب میشود نامزدی که از نظر آنها مقبولیت بیشتری دارد به حد نصاب نرسد یا اینکه اصلا رای نیاورد.
در چنین زمانی
سیاستمداران اعتراف خواهند کرد که تمامی دسیسههای لازم را به کار بردهاند تا مانع رای آوردن آن نفری شوند که با نیات آنها همخوانی ندارد. بهعنوان مثال در سال 2013، دادستانی تگزاس و فرماندار فعلی گرگ ابوت در یک دادگاه اعلام کردند که رای اقلیت را مد نظر خود قرار نخواهند داد، زیرا در چنین شرایطی جمهوریخواهان نمیتوانستند از عهده دموکراتها بربیایند. این شیوه موجب میشود تا دموکراتها در این ایالت نتوانند رای قابل توجهی بهدست بیاورند.
استدلال آنها این است که بیشتر اقلیتها از طرفداران دموکراتها هستند و تنها راه موجود برای از بین بردن این خطر، «توسل به قانون» است. برخی مقامات حتی قدمی فراتر از این مورد برداشتند و گفتند کسانی که مالیات نمیپردازند حق رای دادن ندارند و برخی دیگر حتی گفتند باید مانع حضور دانشجویان در انتخابات شوند. ماتیو وادوم، ستوننویس محافظهکار در یادداشتی نوشت: فقرا نباید حق شرکت در انتخابات داشته باشند. حضور آنها در انتخابات مثل این میماند که به یک ولگرد اسلحه داده باشی تا دست به جرم و جنایت بزند.
در سال 2010، جودسان فیلیپس، موسس تیپارتی ملی، این عقیده را که فقط مالکان خانه حق رای داشته باشند، ستایش کرد. زمانی که تد یوهو نماینده فلوریدا و یکی از افراد تیپارتی به دفاع از جودسان فیلیپس پرداخت گفت که در زمانهای قدیم در آمریکا مرسوم بوده که حق شرکت در انتخابات تنها از آن صاحبخانهها و زمینداران بوده است. سپس او خواستار رایدهی با این سیستم شد و گفت در سیستم فعلی افراد زیادی حق حضور در انتخابات را پیدا کردهاند.
نخستین گام برای نابودی دموکراسی
لیبرالها میگویند همراهی طبقه پایین و متوسط جامعه با جمهوریخواهان موجب میشود که به دست خود منافع طبقهشان را به خطر بیندازند، بدون آنکه بدانند رای دادن به جمهوریخواهان و محافظهکاران موجب میشود در مباحث اجتماعی مانند ممنوعیت سقط جنین ضرر و زیان بیشتری ببینند. برخی محافظهکاران بر این باور هستند که مردم به این دلیل به دموکراتها رای میدهند، زیرا همانند یک بنگاه خیریه عمل میکنند، از این رو برای این مردم آزادیهای فردی و آزادی اقلیتها یا اینکه چگونه به سیستم بهداشت و درمانی دسترسی داشته باشند، چندان اولویت ندارد. این محافظهکاران همچنین استدلال میکنند که دانشجویان از قوه تشخیص برخوردار نیستند و هوشمندانه عمل نمیکنند، این در حالی است که افراد مسن به دلیل مسائل نژادپرستی میتوانند به آنها رای بدهند.
اما گام بعدی چیست؟ حمایت از نامزدی که بازی را میبرد، بیآنکه توجهی به واقعیتها داشته باشیم. در آخرین انتخابات محافظهکاران تلاش کردند تا منحنی نظرسنجیها را به سمت نامزد مورد نظر خود، یعنی میت رامنی هدایت کنند. آنها در این راستا تلاش کردند تا به طرفداران خود بقبولانند که این نتایج آماری به دست آمده، علائم ساختگی هستند و قطعا نامزد آنها پیروز انتخابات خواهد بود. در این راستا پگی نومان، کارشناس سیاسی آمریکا، نتایج برخی نظرسنجیهای مخالف را رد کرد و گفت نشانههای پیروزی میت رامنی در انتخابات (2012) پیدا است، زیرا وی این نشانهها را در فلوریدا مشاهده کرده بود. در حال حاضر نیز طرفداران سندرز از این مباحث آماری انتقاد میکنند، زیرا بر این باورند این مباحث آماری احتمال پیروزی سندرز را در سراسر آمریکا کم نشان میدهد.
ماشین انتخابات به کجا می رود؟
آخرین و مخربترین قدم جار و جنجال برای تقلب و دستکاری است. این قدم نسبت به سایر قدمها منطقیتر به نظر میرسد. اگر هیچ فرد منطقی با شما مخالف نباشد و احتمال پیروزی نامزد شما زیاد باشد (در نظرسنجیها) در این صورت شکست تنها با قوانینی که مانع تحقق رویای آنها میشود صورت گرفته است. در این صورت میتوان ادعا کرد که نتایج نظرسنجیها با نتیجه به دست آمده در روز انتخابات متفاوت است و برای همین میتوان ادعا کرد که تقلبی رخ داده است.
زمانی که سندرز در چند انتخابات داخلی پیروز مطلق شد، به ویژه اینکه 7 پیروزی پیاپی به دست آورد، طرفداران هیلاری کلینتون گله داشتند که چون انتخاب هیاتهای نمایندگی طول کشیده است و آنها وارد پروسه رایگیری شدهاند،
پس تقلبی در انتخابات صورت گرفته است. این در حالی است که در زمان پیروزی هیلاری کلینتون در بیشتر انتخابات داخلی حزب، طرفداران سندرز مدعی شدند که انتخابات داخلی روندی غیردموکراتیک دارد و تنها کسانی حق رای دارند که جزو دموکراتها باشند. این دسته معتقد بودند با ورود مستقلها به این انتخابات، هیلاری کلینتون هرگز نمیتوانست در انتخابات مقدماتی پیروز شود.
در زمانی که هیلاری کلینتون تقریبا توانست بیشتر انتخابات ایالتهای شمال شرقی را جارو کند، تیم رابینز، بازیگر معروف هالیوودی در توییتی نوشت: ماشینهای انتخابات مقدماتی دستکاری شده بودند و قطعا تقلبی در این انتخابات صورت گرفته است. در انتخابات سال 2008 هم زمانی که باراک اوباما پیروز انتخابات ریاستجمهوری شد، برخی محافظهکاران ادعای تقلب کردند. در این راستا گفته شد که 52درصد از جمهوریخواهان اعتقاد دارند که پیروزی باراک اوباما با حقه و تقلب حاصل شده است. در سال 2012 نیز این رقم به 49 درصد رسید. برخی محافظهکاران با استناد به این آمارها اعلام میکردند که باراک اوباما با کلاهبرداری توانسته برای بار دوم رئیسجمهوری ایالاتمتحده شود.
در سال 2004 نیز این دموکراتها بودند که ادعا کردند جورج بوش پسر با حقه و فریبکاری توانسته مجددا پیروز انتخابات در ایالاتمتحده شود. همین ادعا را در سال 2012 جمهوریخواهان داشتند. آنها میگفتند باراک اوباما در نقاطی بیشترین رای را آورده که پیش از آن و در سال 2004، جورج بوش پسر در آن ایالات پیروز بیرون آمده بود. در عصری که شبکههای کابلی، وبسایتها و کتابها بیوقفه میگویند حق با شماست و کسانی که با شما مخالفت میکنند شیاطین هستند،
باور اینکه دموکراسی سر و شکلی مناسب بگیرد، دور از انتظار است.
در این پهنه، تنها عده معدودی از دموکراتها و جمهوریخواهان هستند که رای اکثریت مردم را میپذیرند و دست به گله و شکایت نمیزنند.حقیقت اما این است که دو طرف ممکن است بعضی مواقع انتخابات را از دست بدهند. این طبیعت دموکراسی است. گاه پیروز میشوی و گاه بازنده. پذیرفتن این موضوع شاید برای برخی سخت باشد. آنها میخواهند قانون را دور بزنند یا اینکه به شیوههای غیرقانونی متوسل شوند تا نام نامزد آنها از صندوقهای رای بیرون بیاید.
رنجی که نظام سیاسی آمریکا را آزار می دهدناکارآمدی نظام سیاسی و غلبه پول بر رویه انتخاباتی آمریکا، اعتراض و همچنین هشدار یک روزنامهنگار و تحلیلگر ارشد آمریکایی را به دنبال داشته است. در حالی که در کوران مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، انتقادات از ساختار انتخابات و نظامی ناکارآمد سیاسی در این کشور ادامه دارد، یک روزنامهنگار ارشد آمریکایی هم بر لزوم تغییر ساختار انتخاباتی این کشور تاکید کرده است.
دیوید ایگناتیوس در واشنگتن پست نوشت:اینکه
نظام سیاسی آمریکا از اختلال در عملکرد و ناتوانی رنج میبرد، به امری بدیهی تبدیل شده است. او با اشاره به طرح پیشنهادی جان ساربانز عضو مجلس نمایندگان آمریکا برای ترمیم سیستم ناکارآمد سیاسی این کشور تصریح کرد: هرچند این طرح حلال مشکلاتی از قبیل مشکل مهاجرت یا تامین مالی یا مقابله با تروریسم نیست، اما با تغییر روش در انتخابات، طرح پیشنهادی او میتواند انتخاب سیاسیونی که بار دیگر سبب بهتر و موثر کار کردن دولت آمریکا برای شهروندانش شود را آسانتر میکند.
بر اساس پیشنهاد مذکور کنگره آمریکا باید خود را از پولهای کلان که کنترل آن در دست گروههای نفوذ است رها کند و به جای آن یک سیستم دریافت کمکهای مالی کوچک با استفاده از داراییهای عمومی، جایگزین شود. ساربانز خود در یک مصاحبه تاکید کرده بود: شهروندان اینطور قضاوت میکنند که سیستم کنونی به آنها پاسخگو نیست.
وقتی آنها صحنه سیاسی خودشان را ترک کنند یک خلاء ایجاد میشود و تندروها بر اوضاع مسلط میشوند.ایگناتیوس در ادامه مطلب خود مینویسد:
اعضای کنگره در این گرداب گیر کردهاند. آنها خودشان افراد متولی هستند و دائما در حال جمع کردن منابع مالی هستند. مبارزات انتخاباتی برای انتخابات مجلس نمایندگان در حد فاصل سال 1984 و 2012 میزان 610 درصد افزایش یافته است. در سال 2012 برای هر کرسی مجلس نمایندگان به طور میانگین 1.5 میلیون دلار هزینه شد.
در ادامه یادداشت، ایگناتیوس به مبارزات مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 اشاره و موضوع پیشتازی و حضور چشمگیر نامزدهایی چون دونالد ترامپ و برنی سندرز را پیش میکشد.
او مینویسد: شورش آمریکا علیه وضعیت کنونی و جاری سیاسی، واقعیت محوری سیاسی در سال 2016 است و وانمود کردن به اینکه این موضوع رفع خواهد شد، اشتباه است. این بیگانگی برای یک دهه است که در حال ایجاد شدن است؛ ابتدا با ایجاد جنبش تی پارتی(گروه محافظهکارتر و تندروتر جمهوریخواهان) در جناح راست و ایجاد جنبش اشغال(وال استریت) در جناح چپ و اکنون هم ترامپ و سندرز.
ایگناتیوس در پایان تاکید میکند: تاکنون این بیگانگی سبب ایجاد تاثیرات اغلب منفی شده است تاثیراتی از قبیل پاشیدن بذر خشم و جدایی که سیستم را بیش از قبل دچار ناکارآمدی خواهد کرد. آمریکاییهای عصبانی و از خود بیگانه به این هدف نیاز دارند:
چطور است که سیستم فاسدی که سیاست ما را به این فرسایش فلج کننده کشانده، تغییر دهیم؟
حال که مفسده سازمان یافته در نظامی که فریاد دموکراتیک بودن آن گوش فلک را کر نموده است بر همگان آشکار شده؛ باید نظاره گر نتیجه سزارین انتخاباتی کاخ سفید بود. مستقل از اینکه کدامین حزب و جناح پیروز این ماراتون غوغاسالار شوند، آنچه مسلم است در این میان قربانی بزرگ در مواجهه با انتخابات کاخ سفید؛ بدون تردید دموکراسی است. مردم سالاری یا همان دموکراسی که؛ ایالات متحده مدعی اصلی آن است و تفاوت بنیادین خود با سایر ساختارهای سیاسی دنیا را در این روش حکومتی ابراز می دارد! روش حکومتی که در جنگ بین قدرتها، طفل مرده ای بزک کرده تحت عنوان دموکراسی نوین تحویل جامعه جهانی می دهد. جامعه ای که سالهاست دست رد بر سینه رهبری افسار گسیخته واشنگتن در نظام بین الملل زده است.
محمدرضاشجاعیان
انتهای پیام/