سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

باشگاه ضرب‌المثل/ 17

لطفا «کاسه داغ‌‌تر از آش» نشوید

در باشگاه ضرب‌المثل امروز حکایت کوتاهی از داستان ضرب‌المثل «کاسه داغ‌تر از آش» را می‌خوانید...

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ضرب‌المثل‌ها در هر ملتی اشاره‌ای دارند به فرهنگ و اعتقاد و آداب و رسوم آن مردم. هر اندازه که یک ملت از تمدن و تاریخ حیات بیشتری برخوردار باشد، به همان میزان هم ضرب‌المثل‌ها و کنایه‌ها در آن کشور بیشتر است.

در این میان ایرانیان از دیرباز مردمانی با فرهنگ غنی بوده‌اند. گوشه‌ای از این تمدن و فرهنگ به مقوله ادبیات در کشورمان برمی‌گردد. ادبیاتی که نه تنها در عرصه نظم که در عرصه نثر هم حرفی برای گفتن دارد. در میان آثار منظوم و منثور اما جملات و ابیاتی دیده می‌شود، که امروز به مثلی شیرین و فراگیر درمیان ما تبدیل شده‌اند. یادگیری این مثل‌ها می‌تواند ما را در بیان هرچه سریع‌تر پیام به دیگران کمک کند.

از این رو در باشگاه ضرب‌المثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضرب‌المثل «کاسه داغ‌تر از آش» می‌پردازیم. اگر کسی در انجام کاری بیشتر از صاحب منفعت پافشاری و دخالت کند، در مقام تمثیل می‌گویند «فلانی کاسه داغ‌تر از آش‌» شده است. حال باید دید ریشه چنین تمثیلی از کجا آب می‌خورد؟ 

********************************

در حکایت آمده است که... 

در زمان حکومت ناصر‌الدین‌ شاه قاجار رسمی هر ساله بود که طی آن در یک روز بهاری در منطقه سرخه‌حصار برنامه «آش‌پزان» با حضور شاه و خاندان و اعوان و انصارش برپا بود.

آش شله‌ قلمکاری پخته می‌شد که از قضا همه امیران و مسئولین دربار حکومتی برای پخت این آش و برپایی این بزم کاری انجام می‌دادند. یکی سبزی پاک می‌کرد، یکی نخود و لوبیا. دیگری هم هیزم زیر دیگ می‌گذاشت.

خلاصه که هر کس تلاش می‌کرد تا در نظر شاه جلوه کند و به عنوان خادمی راست کردار و خدمتگزاری شاخص معرفی شود. تا اینکه آش آماده می‌شد و هر یک از امرا و فرماندهان و ملازمان شاه و دربار در جای مخصوص خود می‌نشستند و بنا بر قدح‌های کوچک و بزرگی که برایشان بر طبق جایگاه و مقامی که داشتند تعیین شده بود، از آشی که از قضا نه «دو آشپز» که چندین نفر در پخت آن دست برده بودند، میل می‌کردند.

از قضا نه شوری آش و نه بی نمکی آن دیگر اهمیتی برای هیچ کس نداشت، چرا که قرار بود اتفاق دیگری بیفتد.

در این مراسم هر یک از مدعوین وظیفه داشتند که پس از نوش‌ جان کردن آش شله قلمکار، کاسه آش خود را پر از سکه طلا و اشرفی کنند و برای شاهنشاه ببرند و در راستای تکمیل خدمتگزاری خود آن را به شاه تقدیم کنند. طبیعی است که هر چه قدح فردی بزرگ‌تر باشد، سکه‌های بیشتری را هم از کف خواهد داد.

در این‌جا بود که با اینکه هر انسانی همیشه آرزوی مقام و منزلت بالا دارد، اما در این روز همه آرزو می‌کردند که ای کاش در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار داشتند و مجبور نبودند سکه‌های بی‌زبان و عزیز‌تر از جانشان را در طبق اخلاص بگذارند. این‌جا بود که چون کاسه هر کس بزرگتر بود در این مراسم پول بیشتری باید می‌داد و در نتیجه می گفتند: کاسه از آش داغ‌تر است.

به عبارتی رنج ناشی از از دست دادن این سکه‌های با ارزش در برابر داغی آش بسیار دردناک‌تر بود.

ضرب‌المثل «دایه مهربان‌تر از مادر» هم تا حد زیادی به همین معناست.



گزارش از مریم محمدی



انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.