حکایت خواندنی ضرب‌المثل «شتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد» را در باشگاه ضرب‌المثل امروز می‌خوانید...

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ضرب‌المثل‌ها در هر ملتی اشاره‌ای دارند به فرهنگ و اعتقاد و آداب و رسوم آن مردم. هر اندازه که یک ملت از تمدن و تاریخ حیات بیشتری برخوردار باشد، به همان میزان هم ضرب‌المثل‌ها و کنایه‌ها در آن کشور بیشتر است.

در این میان ایرانیان از دیرباز مردمانی با فرهنگ غنی بوده‌اند. گوشه‌ای از این تمدن و فرهنگ به مقوله ادبیات در کشورمان برمی‌گردد. ادبیاتی که نه تنها در عرصه نظم که در عرصه نثر هم حرفی برای گفتن دارد. در میان آثار منظوم و منثور اما جملات و ابیاتی دیده می‌شود، که امروز به مثلی شیرین و فراگیر درمیان ما تبدیل شده‌اند. یادگیری این مثل‌ها می‌تواند ما را در بیان هرچه سریع‌تر پیام به دیگران کمک کند.

از این رو در باشگاه ضرب‌المثل امروز به بیان حکایت کوتاه «شتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد» می‌پردازیم. مثلی که بیشتر در مواقعی به کار می‌رود که فردی بدون آگاهی  و دیدن جوانب یک کار، خود را به میان می‌اندازد و به قول معروف می‌خواهد عرض‌اندامی کند. 

خلاصه‌ای از آنچه مصطفی رحماندوست در کتاب ضرب‌المثل خود آورده است را در اینجا می‌آوریم. 

********************************

در حکایات آمده است که ... 

روزی جمعیت زیادی معرکه گرفته بودند و دور هم جمع شده بودند. دیگرانی هم که از آنجا رد می‌شدند از روی کنجکاوی می‌رفتند تا ببینند چه خبر شده است. 

از قرار شتربانی بود که می‌خواست به پای شترش نعل بکوبد. می‌گفت شترم بار مرا این طرف و آن طرف می‌برد و من زندگی‌ام را با بارکشی اوست که می‌گذرانم. می‌ترسم در این رفت و آمدها پایش آسیب ببیند و من بمانم و دردسرش.

دیگران به این حرف او خندیدند. هرکس چیزی می‌گفت: یکی می‌گفت: آخر چه کسی بر پای شترش نعل زده که تو می‌خواهی بکوبی. شتری که بدون نعل بار می‌برد، دیگر به نعل چه نیازی دارد. سری را که درد نمی‌کند را نباید دستمال بست.

دیگری می‌گفت: سم شتر هم مثل اسب و الاغ است، نعل نداشته باشد زخمی می‌شود. 

خلاصه که هرکس در آن جمع حرفی می‌زد اما مهم این حرف‌ها نبود.. مهم شتری بود که نمی‌خواست و طاقت نداشت که بر چهار پایش نعل و میخ آهنین بکوبند. از همین رو همه سنگینی‌اش را انداخته بود روی پاهایش و هیچ‌کس نمی‌توانست آن را بلند کند. 

گفتگو میان جمعیت همین‌طور ادامه داشت که قورباغه‌ای که در آن نزدیکی‌ها زندگی می‌کرد هم به جمع اضافه شد. کمی منتظر ماند تا ببیند نتیجه چه می‌شود. سر آخر خود را به میان معرکه انداخت. بر کوهان شتر سوار شد و گفت: باباجان این شتر بیچاره فکر می‌کند، نعل‌کوبی درد دارد. 

بیایید و بر پای من نعل بزنید تا ببیند که اصلا دردی هم ندارد. بعد پایش را بالا آورد و با این کار همه را به خنده انداخت. 

شتر که دید او خود را وارد معرکه کرده، تکانی به خود داد و قورباغه را بر زمین و جفتکی انداخت و از میان جمع فرار کرد. 

از آن به بعد وقتی فرد آگاه و باتجربه‌ای خود از قبول کاری سرباز می زند، اما آدم نادانی که از گرفتاری آن کار خبر ندارد، برای انجامش داوطلب می‌شود، می‌گویند: «شتر را می‌خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد.»



گزارش از: مریم محمدی



انتهای پیام/ 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار