حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران - مریم محمدی؛ سید قاسم یاحسینی متولد 1344 تاکنون 80 عنوان کتاب را در زمینههای تاریخ معاصر، جنگ و ادبیات دفاعمقدس و مطالعات بوشهرشناسی به چاپ رسانده است. نویسندگی را به شکل حرفهای از اوایل دهه 70 آغاز کرد. از آثار یاحسینی میتوان به «صد سال مطبوعات بوشهر»، «بار دیگر شریعتی»، «رئیسعلی دلواری»، «پای پیاده روی آب» و «پنهان زیر باران» اشاره کرد. همچنین كتابهای «مهمان فشنگهای جنگی» و «آخرین شلیك» از این نویسنده از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. گفتگوی کوتاه ما با او را میخوانید:
*آقای یاحسینی چه شد که نویسنده شدید؟
من از بچگی به خوبی میدانستم که نویسنده میشوم. دلیلش هم به شرایط خانوادگی من بر میگشت. پدر من معلم بود و مادرم هم فرد باسوادی بود، در خانه ما کتابخانه کوچکی بود که بهترین کتابها از سعدی و حافظ گرفته تا کلیله و دمنه در آن قرار داشت. علاقه من به خواندن آن کتابها و آرزوی داشتن یک کتاب قطور به قلم خودم در کنار آنها باعث شد که من در سن پنجسالگی خواندن را یاد بگیرم. اولین بار حدوداً 12 ساله بودم که کتابی را نوشتم، که البته هیچوقت چاپ نشد و الان هم آن را پیدا نمیکنم. در اوایل دهه 70 بود که اولین کتاب من با عنوان «عزاداریهای نامشروع» که بازچاپی بود از اثر جلالآلاحمد به انتشار درآمد. بله من نویسندگی را در قالب حرفهای آن از دهه هفتاد شروع کردم، تا بهحال 80 عنوان کتاب را به چاپ رساندم و چیزی در حدود همین تعداد کتاب را زیر چاپ، در دست انتشار و در دست نگارش دارد.
*باتوجه به زمینه فعالیتی شما که در حوزه تاریخ شفاهی و تاریخنگاری است، مشکلاتتان در راه نشر این آثار چیست؟
متاسفانه ناشران بر روی این نوع کتابها سرمایهگذاری نمیکنند، بخشی از این حرف من به شکل کلی است یعنی اینکه به طور کلی ناشران تصور میکنند که این کتابهای تاریخ شفاهی و یا تاریخنگاریها از طرف مخاطب مورد استقبال قرار نمیگیرند، از سوی دیگر برخی دیگر از این آثار من آثاری محلی هستند که باید در منطقه بوشهر مورد حمایت برای چاپ قرار گیرند که این اتفاق باز هم نمیافتد، تا جایی که من در برههای زمانی ناامید و دلسرد شده بودم، دست از نوشتن برداشته بودم اما الان مجدداً به عرصه نویسندگی برگشتم.
*در حال حاضر مشغول نگارش چه کتابهایی هستید؟
در حال حاضر چهار کتاب را در دست نگارش دارم، «مجموعه مقالات مقاومت ضداستعماری بوشهر» که به مناسبت صدمین سالگرد رئیسعلی دلواری نوشته میشود، «جنگ لرده» که بازخوانی نقش زنان لرده در جنگ جهانی اول بوده، که این حادثه تاریخی در طول تاریخ به فراموشی سپرده شده بود. اگر که این اتفاق نمیافتاد تا الان میشد از آن چندین فیلم سینمایی ساخته شود. کتاب دیگری که در دست دارم «ذکر حمید» خاطرات زندگی رزمنده دفاع مقدس حمید دادگسترنیاست. همچنین «تاریخ زندگی شهید نادر مهدوی» که شهید شاخص سال 93 انتخاب شد. از سال 89، از سوی سپاه هرسال دو شهید مرد و زن به عنوان شهدای شاخص انتخاب میشوند که این انتخاب براساس تاثیرگذاری آنها بر روند جنگ است.
*جایگاه تاریخ شفاهی در ادبیات را بفرمایید؟ در کشور خودمان چقدر به آن اهمیت داده میشود؟
خب در کشور ما تاریخ شفاهی را تنها مربوط به تاریخ دفاع مقدس و انقلاب میدانند، در حالیکه هر آنچه که استمرار تاریخی داشته باشد میتواند مشمول تاریخنگاری شفاهی قرار گیرد. در تمامی دنیا به مقوله تاریخ شفاهی در ادبیات توجه میشود، شنیدن وقایع تاریخی از زبان کسانی که بازماندگان اصلی یک حادثه هستند. میتوانند مبنای به دستآوردن اطلاعات تاریخی باشد.
*به نظر شما چرا ما کمتر به تاریخ شفاهی اهمیت میدهیم؟ مورخ شفاهی چه باید بکند؟
به نظرم یکی از اصلیترین دلایل آشنا نبودن با مبانی تئوریک تاریخ شفاهی است. من الان درسنامه تاریخ شفاهی را در دست تالیف دارم که در آن به شکل علمی مهارت لازم برای مورخ شفاهی شدن را توضیح دادم. تاریخ شفاهی واکاوی ذهن است، مورخ تاریخ شفاهی میتواند صدق و کذب حرفها را بفهمد، به نظر من از نظر اعتبار میان سند شفاهی و سند مکتوب هیچ فاصلهای نیست. متاسفانه هنوز هم نگاه به تاریخ در کشور ما به سان همان جمله معروف است که باید صدسال از یک واقعهای بگذرد تا بتوان آن را به عنوان تاریخ آورد. در حال حاضر در کتابهای تاریخی ما نسبت به بسیاری از حوادث سکوت اختیار شده است. این درحالیاست که در نگاه پستمدرن تاریخ را به معنای اکنون و لحظه مینویسند. همین تکنولوژی که در دسترس همه قرار دارد از هر کسی یک وقایعنگار و خاطرهگو ساخته است.
*البته این هم خالی از آسیب نیست. اینکه هر کسی به قول شما وبلاگی دارد و دسترسی به ابزاری برای ثبت و ضبط؟
بله حتما اینطور است، نباید فراموش کرد که هریک از ابزارهای جدیدی که به دست یک ملت میرسد در کنار محسنات، معایبی هم دارد. به قول آنتونی گیدنر تکنولوژی بلایی را بر سر دنیا آورده که معلوم نیست مقصد نهاییاش کجاست. اما باید قبول کنیم که نمیتوان تکنولوژی را کنار گذاشت و همچنان از ابزارها و راههای سنتی استفاده کرد. باید یاد گرفت و یاد داد که به این ابزارها به عنوان فرصت نگاه کنیم و نه یک تهدید. خود من تا ده سال قبل قلم در دست داشتم و مینوشتم، بعد از مدتی قلم را دیگر ندیدم، مطالب خود را تایپ میکردم. امروز تایپ هم نمیکنم، آنچه میخواهم بیان میکنم و نرم افزار برای من تایپ میکند. خب الان این تکنولوژی به نفع من شده و یا بهضررم؟
*قطعاً به نفع شما بوده، اما عدهای از منتقدان معتقدند که فضای مجازی امروز عاملی برای کتابنخواندن شده است؟
ما به دنبال توجیه کتابنخواندن خود هستیم، ما چه حرکت فرهنگی درستی را برای کتابخوان شدن فرزندان و جوانان خود انجام دادیم. خانهها که کوچک شدند اول کتابخانه را حذف کردیم، در کنار هدایا و تسهیلات رفاهی به کارمندان چه زمانی چند جلد کتاب به آنها اهدا کردیم، متاسفانه با شعار دادن و انجام برخی کارها در کوتاهمدت نمیتوان مردم را کتابخوان کرد. کتابخوانی باید وارد زندگی مردم شود، باید برای آن مردم پول خرج کنند و آن را ضرورت خود بدانند، نه اینکه شما بن کتاب هم داشته باشی آن را ببری و برای خرید خوراک و مایحتاج ضروری زندگیت خرج کنی. اینها شاید تاثیر مسائل اقتصادی باشد، اما باید بپذیریم که ما در این زمینه فرهگسازی لازم را نداشتهایم. همین الان امکان مطلوبی که همین تکنولوژیها دارند، کتابهای گویاست. چقدر در تولید این نوع کتابها تلاش میکنیم؟ چقدر به مردم خود در مورد آنها اطلاعرسانی میکنیم؟ تبلیغات در این زمینه بسیار مهم است و صدا و سیما نقش مهمی را میتواند در این فرهنگسازی ایفا کند. مردم ما نشان دادهاند که در بزنگاههای تاریخی همچون انقلاب اسلامیمان بیشتر کتاب میخوانند و علاقه به آگاهی دارند اما لازم است که این اتفاق در تمامی روزها بیفتد.
*آقای یاحسینی وضعیت نشر کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
من نقل قولی میکنم از یکی از دوستان و به همان اکتفا میکنم، من نعش کتاب را بر دوش ناشران میبینم. وضع نشر در کشور ما تنها به نفع ناشرانی است که از برخی حمایتهای خاص دولتی برخوردارند. به طورکلی اوضاع نشر کشور را مطلوب نمیدانم و کتاب رو به فراموشی و مرگ است. جامعه احساس نیاز کمی به کتاب میکند.
*به عنوان سوال آخر نظر شما در مورد ممیزی کتاب چیست؟
معتقدم جامعه بالغ نیازی به ممیزی ندارد. ممیز واقعی خود وجدان آدمی است، آنچه را که به نفع خود و جامعهات نیست میپذیری. ممیزی سم و قاتل تفکر در جامعه است، اینکه کسی مشخص کند که چگونه فکر کنی، جالب نیست.
انتهای پیام/