سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

حقیقت «عشق» در کلام امام خمینی(ره)

حقیقت عشق، آتشی است که از قلب عاشق طلوع می‌کند و جذوه آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرایت می‌کند و همان تجلیات حبّی در سرّ قلب به صورت عشقبازی در ظاهر در می‌آید.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، عشق و محبت از عناصر اصلی عرفان اسلامی است. محرک اصلی تجلی و قوس نزول و فنا و قوس صعود، همین عشق و محبت است و همه سالکان و عارفان؛ پیرو مکتب عشقند. این عشق، در تجلی حق و پیدایش مظاهر آفرینش، در پرستش، در بازگشت و در همه نگرش عرفا، نقش اساسی دارد. عشق، یک حقیقت وصف‌ناپذیر و بی پایان است و هنر اصلی آدمیزاد، کاری که حتی از فرشتگان عالم قدس نیز ساخته نیست.

آنچه در ادامه می‌خوانید تعریف لغوی و اصطلاحی «عشق» از کتاب «عشق در مشرب عرفانی امام خمینی(ره)» است:

واژه «عشق» بیشترین استعمال را در کلمات اهل ذوق و ادب دارد و مهمترین رکن طریقت محسوب می‌شود، به گونه‌ای که انتزاع آن از اهل ذوق محال است زیرا اگر عشق نباشد، عارفی وجود نخواهد داشت و همواره عشق و ذوق ملازم با هم هستند. بر این اساس است که تعریف حقیقی برای عشق - مانند واژه محبت - ممکن نیست.

کلمه «عشق»‌از عشقه اشتقاق یافته است و آن گیاهی است که در درخت بپیچد و آب درخت را فرو خوردن گیرد، رنگ او را زرد کند، پس ثمره از او باز گیرد. پس برگ او را بریزاند، پس خشک گرداند و جز افکندن و سوختن را نشاید. عشق نیز چون به کمال رسد، قوا را ساقط کند و حواس را از منافع منع کند و طبع را از غذا باز دارد و میان محب و خلق ملال افکند و از صحبت غیر دوست سامت گیرد و همه معانی از نفس او جذب کند یا بیمار شود یا دیوانه شود و در عالم بَرماند یا هلاک کند.

اهل لغت، عشق را چنین ترجمه می‌کنند:

- عشق جذبه و الهام و تحریک روح قدسی است به سوی اقلیم حسن و زیبایی، تا به آن الهام، کاری که از غیر عشق برنیامده، عشق انجام دهد.

- عشق درمان هر درد بی درمان است.

- العشق؛ سلطنة الربانیة علی مملکة النفس الانسانیة بتجلیات انوار الالهیة؛ عشق، حکومت و سلطنت الهی است به تجلیات انوار حق بر دل پاکان.

- العشق؛ مغناطیس یجذب الارواح اللطیفة الی المحاسن الشریفه؛ عشق، مغناطیس روح‌های لطیف و حساس است به جانب حسن و کمال.

- العشق؛ نارالله الموقده یحترق بها اشواق الفئدة؛ عشق، آتش شوق الهی است که عشق ماسوی الله را می‌سوزاند و نابود می‌شوند. خلاصه اینکه عشق، نور خداست که از افق حسن و زیبایی تابش کند و قوای ادراکی را مشغول خود سازد.

شیخ بهایی در کشکول، تعریفی از عشق ذکر نموده و می‌گوید: «عشق عبارت است از جذب شدن قلب، با مغناطیس زیبایی. از حقیقت این جذب و کشش، انتظار آگاهی کامل نباید داشت و تنها با عباراتی از آن تعبیر می‌شود که همین تعبیرها، بر خفا و غموض موضوع می‌افزایند عیناً مانند زیبایی که به آسانی درک می‌شود، اما به تعبیر در نمی‌آید.».

نیز در بیان عشق گفته‌اند: «عشق، محبت مفرط است و آتشی است که در عاشق می‌افتد و موضع این آتش از راه چشم به دل می‌آید و در دل وطن می‌سازد و شعله این آتش به جمله اعضا می‌رسد و به تدریج اندرون عاشق را می‌سوزاند و پاک و صاف می‌کند. بنیاد عشق بر معرفت عاشق نسبت به کمال و جمال معشوق نهاده می‌شود. اگر عشق به وصل انجامد؛ فرو می‌میرد و اگر آتش عشق برافروزد و وصال دست ندهد، عاشق می‌ماند و یاد یار و خیال معشوق با همه سوز و گدازها،‌اشتیاق‌ها».

الهی قمشه‌ای نیز چنین می‌گوید: «نیست فرقی در میان حب و عشق؛ چون حب در اثر شدت تسلطت فکرت در حسن و زیبایی‌ها معشوق و تکرر مشاهده جهات حسن به حدی رسد که شخص چیزی جز محبوب نخواهد؛ بلکه نداند؛ بلکه نبیند. آن حالت محبت شدید عشق است».

و در جای دیگر می‌گوید: «عشق را مانند وجود نتوان تعریف کرد و هرچه در عبادات، بلکه در تخیل و فکرت، از شق در آید، همه اثری از عشق و جلوه‌ای از ظهور عشق است».

عشق در عرفان؛ همانا دوستی حق، با وجود طلب و جدّ تمام گویند و اهل معرفت، تمام هستی و وجود کائنات و حرکت افلاک را زاییده عشق می‌داند. باید گفت که هیچ موجودی نیست مگر اینکه به سوی نور عشق در حرکت است و همه موجودات عالم با عشق او زنده‌اند و قوام و دوام موجودات با عشق به حضرت اوست.

در اصطلاح تصوف و عرفان، اساس و بنیاد هستی بر عشق نهاده شده است و جنب و جوشی که سراسر وجود را فرا گرفته به همین مناسبت است پس کمال واقعی را در عشق باید جستجو کرد.

اکنون بنگریم که آن محب و عاشق در این باره چه گفته است. امام راحل با بزرگان اهل معرفت در این وادی هم‌عقیده است و حقیقت عشق را امری ذوقی و وجدانی می‌داند که درک آن به چشیدن و رسیدن به میسر است و از طریق قالب‌های مفهومی و نظری قابل درک نیست. سالک آنگاه که با قدم محبت، منازل و مقامات را طی کرد و به دیدار محبوب نائل شد، هرچه که از آن ظهور و بروز کند، جمال و جلال محبوب خواهد بود.

به فرموده آن عزیز:

«خود حقیقت عشق، آتشی است که از قلب عاشق طلوع می‌کند و جذوه آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرایت می‌کند و همان تجلیات حبّی در سرّ قلب به صورت عشقبازی در ظاهر در می‌آید: از کوزه برون همان تراود که در اوست. همینطور مجذوب مقام احدیت و عاشق جمال صمدیت، تجلیات باطنیه محبوب و تجلیات حبیه حبیب که در ملک ظاهرش بروز می‌کند و در مملکت شهادتش صورت یابد».

منبع:خبرگزاری فارس

انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.