باشگاه خبرنگاران -
میلاد جلیل زاده - اولین بار در سپتامبر 1939 بود که در کن، یعنی یکی از شهرهای گرمسیری جنوب فرانسه، جشنوارهای با نام همین شهر برگزار شد.
البته بلافاصله در سال بعد، جنگ جهانی دوم شروع شد و جشنوارهی کن تا دو سال بعد از فروکش شعلههای آن تعطیل ماند.
این جشنواره در 1950 هم به دلیل مشکلات مالی و در 1968 به خاطر تنوره گرفتن موجی از اعتراضهای مدنی در جامعهی فرانسه که دامنهاش به اهالی سینما هم سرایت کرده بود، باز تعطیلی را تجربه کرد و حالا در سال 2015 میلادی، شصتوهشتمین دوره آن در حال برگزاری است.
در اوایل دههی 50 بود که تاریخ برگزاری فستیوال کن از ماه سپتامبر به آوریل، یعنی زمان فعلی آن، تغییر کرد و از 1955 به بعد نخل طلا هم به جوایز آن اضافه شد.
جشنوارههای زیادی در دنیا هستند که بزرگ و شلوغ و پر از بریز و بپاش برگزار میشوند ، اما اگر خیلیها کن را معتبرترین رویداد سینمایی دنیا میدانند، به دلیل مکان برگزاری آن است و به عبارتی توجهات ویژهای که به کن میشود متاثر از علاقهی جامعهی روشنفکری چپ گرا، به خود کشور فرانسه است.
دولت فرانسه هم از این فستیوال حمایت فراوانی میکند ، چون اساساً سرمایهگذاری فرانسوی روی پرستیژ روشنفکرانهی کشورشان خیلی بالاست و آنها اصرار دارند که خودشان را یونان مدرن و قطب روشنفکری جهان معرفی کنند.
جشنوارهی کن در کنار ونیز و برلین و البته فستیوالهایی مثل لوکارنو و سنسباستین، روزگاری سعی میکرد که مُـعرّف و رسانندهی صدای سینمای آلترناتیو و ضد جریان باشد، یعنی سینمایی که از قواعد تجاری استودیوهای بزرگ، به خصوص در هالیوود، پیروی نمیکرد اما امروز که درعصر ارتباطات و در دورهی انفجار اطلاعات به سر میبریم، این جشنوارهها میبایست دلیل حضور خود را طور دیگری توجیه کنند.
امروز اگر یک آدامسفروش در کشور گامبیا با دوربین موبایلش فیلم جالبی بسازد، در مدت زمان کوتاهی امکان انتشار آن در سرتاسر جهان وجود دارد و دیگر لازم نیست که حتماً کارناوالهایی مثل کن، ونیز و ... به راه بیافتند تا فیلمهای دیده نشدهی غیر تجاری توسط آنها دیده شود.
این فستیوالها ، شاید به همین دلیل که حالا و در عصر جدید کارکرد قبلی خودشان را در معرفی سینمای پیشتاز از دست دادهاند، چند سالی است که توجه ویژهای به سیاست دارند تا بلکه از این طریق، فعالیت آنها بیشتر به چشم بیاید.
البته با اینکه این روند اخیراً شدت بیشتری پیدا کرده، در سالهای گذشته هم نمیشد هر کدام از این فستیوالها را کاملاً عاری از پس زمینههای سیاسی دانست.
جشنواره کن علیرغم اینکه به عنوان مدعی پرچمداری در حوزهی حمایت از سینمای آلترناتیو شناخته میشد، طی چند سال گذشته توجه ویژهاش را به سینمای آمریکا و حتی پس از آن سینمای هند معطوف کرده بود تا به این طریق دل غولهای سینمای تجاری و مخاطبان میلیونی آنها را بدست بیاورد، طوری که وقتی در سال 2012 ریاست هیئت داوران کن به "نانی مورتی" ایتالیایی رسید، خیلیها متعجب شدند که کن چطور باز هم به سوی اروپا گردش کرد و یک رئیس غیر آمریکایی، برای هیئت داوران بخش اصلی آن انتخاب شد.
حضور ستارههای هالیوود و بالیوود در مراسم فرش قرمز کن و راهروهای این جشنواره، چند سالی میشد که خیلی به چشم میآمد اما کم کم زمزمههایی پیچید که سینمای فرانسه را در حال باجدادن به سینماهای تجاری دنیا ارزیابی میکردند و همین باعث شد که متصدیان کن برای بازگرداندن آب رفته به جوی، از توجهات علنی به سینماهای تجاری صرف نظر کرده و به سمت سیاست بیایند.
البته این تغییر رویکردها مخصوص به کن نیست و در مجموعهای از جشنوارههای اروپایی میشد چنین چیزهایی را رصد کرد اما به هر حال شاید درهمین راستا امسال کسی به عنوان مدیر برگزاری فستیوال کن جای ژیل ژاکوب 90 ساله را گرفت که در یک خانوادهی چپ دو آتشه به دنیا آمده و خودش هم تمایلات سیاسی آشکاری دارد.
به نظر میرسد آوانگاردیسم سیاسی هم طی این چند سال هیچگاه نتوانسته اعتبار سابق را به جشنوارههای اروپایی برگرداند و برعکس، حتی به چهرهی آنها لطمه زده است.
مباحث فرمگرایانهی کن هم چالش نسبتاً جدید این جشنواره است.
شصتوهشتمین دوره از فستیوال کن در حالی چند روز پیش آغاز به کار کرد که مخاطبان آن از ساختارشکنیهای آثار شرکت کننده در آن، دلزده شده بودند و واکنشهای مخاطبان طی این چند روزه به پدیدهای که حالا میشود اسم آن را (کلیشهی ساختارشکنی) گذاشت، گواهی بر همین ماجراست.
فستیوال کن 5 روز دیگر پایان خواهد یافت و با برگزاری اختتامیه و اهدای جوایز در بخشهای مختلف، پروندهی شصتوهشتمین دوره از آن هم بسته خواهد شد و شاید سال بعد در شرایطی مراسم خود را آغاز کند که رویکردش از حالت رقابتی به شکل یک نمایشگاه فیلم تغییر کرده باشد و شاید هم برعکس، سیاسیکاریها و مسائل بسیار دیگری از این دست، آن را تا ورطهی نابودی و بایکوت از طرف هنرمندان بکشاند.
انتهای پیام/