باشگاه خبرنگاران- ظاهرا پرونده ماجراسازی های "اصغر فرهادی" که با سه فیلم آخر او تا حد زاید الوصفی اوج پیدا کرده بود به مرحله رکورد رسیده است.
صبح روز ششم خرداد تیتر هیچ روزنامه ای این نبود که "اصغر فرهادی" جایزه نگرفت در صورتی که اگر خلاف این نتایج رقم می خورد صفحه اول تمام نشریات پر بود از عکس این فیلمساز ایرانی و تیترهایی با فونت درشت درباره او.
اما حقیقت این است که هنوز تحلیل ها درباره او کامل نشده، چون بسیاری از ما عادت دارند اگر فیلم کسی جایزه گرفت، زیاد فروخت، جنجال کرد و یا ... برایش هورا بکشند یا تکفیرش کنند وگرنه ساکت خواهند ماند.
این به دلیل این است که خیلی از ماها بیشتر اهل زنده باد و مرده باد گفتن هستیم تا تحلیل.
بیایید که از موجهای رسانه ای و اجتماعی پیروی نکنیم و درباره فیلمی حرف بزنیم که چون جایزه نگرفت از موضوعیت تمام این بحثها خارج شده و در حال حاضر بدون هیچ برنامه ریزی خاصی از طرف کسی،دچار بایکوت خبری شده است.
***من متهم می کنم؛
مراسم اختتامیه فستیوال کن هم به پایان رسید و لابد از نتایج آن خبر دارید و لابد دلخور هستید.
"اصغر فرهادی" نخل طلا نگرفت اما این عجیب نیست، من هم به این نتیجه رسیده بودم که فرجام کار این طور رقم می خورد و یک نصفه روز مانده به مراسم اختتامیه کن، این مطلب را در یادداشتی با خوانندگان همین ستون در میان گذاشتم و این کار بلافاصله با واکنش های متعددی روبرو شد؛ عده ای به این حرف خندیدند(که حالا دستشان آمده اصلا خنده نداشت) و عده ای دیگر به هول و ولا افتادند (که حالا باید به آن دوستان هم بگوییم این چیزها هول و ولا ندارد).
در همان یادداشت خدمت مبارکتان عرض شد که کار ما تحلیل است نه پیشگویی یعنی مثل همان وقتی که درباره هدف گیری "فرهادی" برای جشنواره کن قبل از ساخته شدن این فیلم با هم صحبت کردیم و یا درباره تم و مضمون فیلم قبل از این که غیر از کارگردان و تدوینگر شخص دیگری آن را دیده باشد و هر بار کسانی بودند که این طور صحبت ها را توهم توطئه تعبیر می کردند اما باز تأکید می کنم چیزی که باید آن را برآمده از توهم دانست پیشگویی است و قبول دارم پیشگویی امری کاملا خرافی و تلقینی به حساب آید اما ما با تحلیل به این حدس و گمانه ها می رسیدیم نه تخیل و حالا که آخرین پیش بینی هم درست در آمده نوبت آن رسیده تا به جای اینکه چنین افرادی امثال من را به توهم توطئه متهم کنند، من آنها را به خوش باوری متهم کنم.
****رد صلاحیت "اصغر" توسط شورای داوران کن؛
در همان یادداشت مذکور خدمتتان عرض کردم که این بار این فیلمساز ایرانی، دار و ندارش را برای برنده شدن نخل طلا به قمار گذاشته و اگر موفق به کسب این جایزه نشود خیلی چیزها را برای هیچ از دست داده و اشاره مختصری به آن چیزهایی کردم که "فرهادی" برای رسیدن به نخل طلا از روی جنازه آنها گذشت.
"فرهادی" یک فیلم فرانسوی ساخت به این امید که سناریوی "هانکه" و فیلم "عشق" در مورد او هم تکرار شود یعنی برای خوش آمد فرانسوی ها در آن کشور یک فیلم بسازد تا همه جای دنیا جایزه بگیرد غافل از اینکه او این بار نمایندگی ایران را در یک جشنواره بین المللی از دست داده و از لابی های دولتمردان کشور خودش بی بهره است و حالا تا حدودی معلوم می شود که "فرهادی" سابق بر این هم فقط و فقط به اعتبار فیلم خودش جایزه نمی گرفت چرا که حتی اگر هر کدام از فیلم های او بهترین فیلم دنیا هم می بود، برای برگزار کنندگان یک جشنواره در هر جای دنیا ناداوری کردن و جایزه ندادن به آن فیلم اصلا کار شاق و دشواری نیست به خاطر همین است که عرض می کنم جشنواره، به طور کل، یک آدرس غلط است که نه جایزه آن به یک فیلمساز اعتبار می دهد و نه جایزه نگرفتن یک فیلم از آن، اثر را نامعتبر می کند.
بیایید به طور اساسی بپرسیم که چرا باید مثلا 5 نفر (جمع هیئت داوران در هر جشنواره) دور هم جمع شوند و تعیین کنند که فلان اثر بهترین فیلم سال در دنیاست، فلانی بهترین بازی سال را انجام داده، فلانی بهترین قصه سال را نوشته و ... .
در همین سینمای خودمان آیا اصلا معنی دارد که بگویم "حاتمی کیا" بهتر است یا "کیارستمی"؟ در حالی که هر کدام به سبک خودش، کار خودش را می سازد و به طور کل مقایسه آنها با هم غلط است؟ سینما به جشنواره نیاز ندارد و به طول کل جشنواره آفتی است به جای مانده از داوران سپری شده مدرنیسم که این بحث را به تفصیل در مقالی دیگر با هم پی می گیریم اما نقدا به همین بسنده کنیم که سینما بدون جشنواره و با نقد از همه چیز دنیای جدید پیشرفتی شتابنده تر خواهد داشت.
120 سال است که این عروس زیبا خلقت یافته اما ما هنوز ازهیولایی به نام فستیوال خلاص نشده ایم تا مترها و معیارها از بلوکه بودن در انحصار یک حلقه الیگارشی در فضای روشنفکرانه خارج شود.
***"فرهادی" رفت که رفت!
"فرهادی" دیگر به فرانسه باز نخواهد گشت. این شکست در فستیوال کن، یعنی شکست در عملی شدن نقشه هایی که با هزار امید طراحی کرده بود، او را به سمت تصمیم گیریهای جدید و عجیبی خواهد برد.
او به خاطر کن بسیاری از معیارهای فرانسوی(از ریتم و تمپو کار گرفته تا مضمون) را در ساخت یک فیلم لحاظ کرد اما فرانسوی ها وقتی باجی که می خواستند بگیرند، به دستشان رسید، هیچ دلیلی برایشان باقی نماند که نخل طلا را به "فرهادی" بدهند( چرا باید نخل طلا را به او داد؟به او بدهیم تا چه چیز بگیریم؟ ما که هر چه می خواستیم را گرفته ایم و این مرد بعد از این هم چیز چندانی برای ما نخواهد داشت...)
مگر این که فرانسوی ها واقعا اهل این باشند که فی سبیل الله و عدالت طلبانه به کسی هدیه و جایزه بدهند!
"فرهادی" از فرانسوی ها سرخورده شده و سر سرراست سراغ سینمای آمریکا خواهد رفت. او از یاد نبرده بر خلاف جشنواره کن که فقط به یک بازیگر فرانسوی در فیلم او جایزه داد، اسکار او را تا چه حد تحویل گرفت و بری همین در آینده از این فیلمساز ایرانی شاهد حرکتی خواهیم بود که پیش تر از این خودش به آن علاقه ای نداشت یعنی فیلمسازی در سینمای تجاری هالیوود.
يادداشت از: میلاد جلیل زاده