سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

یکی از ساکنان کهریزک:

روزی ستون خانواده بودم

روز پدر بهانه‌ای شد تا به سرای سالمندان کهریزک سری بزنم و با پدری دیدار کنم که روزی ستون خانواده‌اش بود.

خبرنگار خانواده باشگاه خبرنگاران: ارزش پدر و مادر در گذشته به قدری بود که او را برکت خانه می‌دانستند و معتقد بودند حضور این بزرگواران می‌تواند عطر محبت و برکت را در محیط خانه طنین ‌انداز نماید اما این مسئله امروز کمرنگ‌ شده و برخی بجای حفظ پدر و مادر در کانون گرم خانواده آنان را به سرای سالمندان می‌سپارند و چراغ به دست در کوچه پس کوچه‌ها زندگی بدنبال سعادت و برکت می گردند.

پدران زیادی در آسایشگاه خیریه کهریزک زندگی می‌کنند که یک روز ستون و نان‌آور خانه‌هایشان بودند و همچون کوهی در برابر توفان‌های بی‌رحم زندگی می‌ایستادند تا پناه‌گاهی امنی بسازند برای اعضای خانواده‌شان و گرما بخشند به دیوارهای خانه .... 

یکی از این افراد متولد سبزوار است که چند سال پیش بر اثر سانحه دچار معلولیت شد و به آسایشگاه خیریه کهریزک آمد تا مبادا معلولیتش مانعی باشد برای آرامش خانواده ...

زمانی که ازسه دختر و یک پسرش سخن می‌گفت اشک در چشمانش جاری می‌شود اشکی که ساز دلینگی می‌زند و هیاهوی قلبش را به این وسیله به بیرون هدایت می‌کند.

او یکی از معلولانی است که توانسته در آسایشگاه خیریه کهریزک توانمندیهای زیادی را کسب کند و در رشته معرق و تئاتر استعدادهایش را شکوفا نماید.

او تاکنون در نمایشنامه‌های بابا رستم،‌رستم و سهراب و مسافرین شیراز ایفای نقش کرده است و توانسته زیبا بدرخشد.

او آرزو دارد که روزی فرا برسد تا شرایطی فراهم شود تا دوباره به خانه برگردد و مابقی عمرش را در کنار نوه‌هایش بگذراند.

در گفتگو با او هرگز نشیندم که گله‌ای از فرزندانش داشته باشد این صبر و متانت و گذشت او به من می‌فهماند که بهشت تنها زیر پای مادران است.

بیایید قدر این شاهکارهای بی‌نظیر خلقت را بدانم کسانی که تکرار شدنی نیستند و اگر لحظه‌ای غفلت کنیم ممکن است یک عمر پشتیبانی عجین شود در روزنه‌‌‌های زندگی‌مان.

گزارش از نزاکت الهیاری

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۸:۰۲ ۰۶ مرداد ۱۳۹۴
مرسی...از مطالب خوبتون
ناشناس
۱۷:۳۳ ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴
دریغ
طاهر
۰۹:۵۴ ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴
بچه ای از مادرش پرسید، مادر چرا بهشت را زیر پایت گذاشتی و آنرا در دستان نگه نداشتی؟ گفت بهشت را زیر پایم گذاشتم تا ترا دردست بگیرم.یعنی اینکه بچه برای مادر از همه چی، حتی بهشت ارزشمند تر است. اما ما در پاسخ مادران چکار کردیم؟ فقط باید بگوییم مادر شرمنده ایم.