سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

یادداشت/

حال غریبی دارم؛ مثل مادری که آخرین سرباز بازگشته از جنگ هم پسر او نبوده

چه کسی گفته که عشق بد است؛ به مادر، به خانواده، به معشوقه، به وطن، به آرمان‌ها و به تمام آن چیزهایی که در فطرت ماست.

به گزارش خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران؛ منطق شبه روشنفکری کاملا دیگر حالت دیکتاتوری پیدا کرده و می‌خواهد اجازه ندهد که ما این چیز‌های لطیف را دوست داشته باشیم اما هر مخاطبی به خودش می‌گوید؛ واقعا چرا باید فراموش کنم؟ چرا بزرگترین افتخارات من باید از ویترین ذهنی‌ام حذف بشوند؟ و چه کسی گفته که عشق بد است؟
 
در قاموس شبه روشنفکری تمام تعابیر مورد علاقه‌ی فطرت با پیشوند (عقب‌مانده) و البته پسوند‌هایی گستاخانه‌ آمده‌اند.
 
در آن‌جا عشق یعنی خودخواهی. خودخواهی پسوندی است که بعد از چنین کلمه‌ی مقدسی آمده و پیش از آن هم عقب ماندگی را چسبانده‌اند.
 
وطن که یعنی خود عقب ماندگی، البته اگر منظور شما وطن خودمان باشد، یعنی ایران.
 
آرمان که همان تعصب است و مسخ شدگی در برابر ایدئولوژی.
 
خانواده هم برای آدم‌های روتینی است که از فرط کودن بودن هنوز خیانت را یاد نگرفته‌اند.
 
در "شیار 143"‌ چند تکه استخوان هست که سینمای مورد علاقه‌ی فطرت ما باید سراغ آن‌ها برود. آن چند تکه استخوان را ما چرا باید فراموش کنیم؟ آیا چون فرهنگ کافه نشینی پاریسی سربند یازهرا را نمی‌شناسد یا مسخره می‌کند؟! "شیار 143"‌ از نظر فنی یک پدیده به حساب نمی‌آید. کارگردانی آن اگرچه روان و خوب بود،‌ ولی خالی از ایراد نیست،‌ قصه هم همینطور، بازی‌هایش بد نیستند اما غیر از مریلا زارعی چیز خاص و دنداندگیری در آن وجود ندارد. بودجه‌ی کار هم کاملا متوسط بوده؛ پس چرا چنین فیلمی این همه سرو صدا کرد؟
 
به خاطر وجود ساده ترین مضامین فطری مثل مادر، سرزمین، آرمان و ...  
 
سینمای رئالیسم زده‌ی ایران در این روزها با بهانه‌ی پرداختن به واقعیات، سراغ تحلیل‌هایی از جامعه رفته که وضع ما را به طور کل رو به زوال و اضمحلال نشان می‌دهند و در نهایت انگار واقعیت در همین جمله‌ی سیاه و تلخ و غمبار خلاصه می‌شود که (هیچ امیدی وجود ندارد).
 
انسان اجتماعی در ایران امروز، چنان در این آثار به تصویر کشیده می‌شود که انگار منطق ملائکه‌ی معترض به خلقت بشر درست بوده، ملائکه‌ای که از خدا می‌پرسیدند چرا این موجود خونریز و فاسد را خلق می‌کنی؟
 
انگار بدی و پلشتی و سیاهی همراه ما خلق شده‌اند و نه تنها هیچ کور سوی امیدی پیدا نیست، بلکه هر نوع امیدی به اصلاح و بهروزی، توهمی خوش‌بینانه است.
 
حالا در این میان یک فیلم ساخته می‌شود که مهر مادری را دوباره به یاد‌ها خواهد آورد. زن، در این فیلم، مثل شخصیت مهناز افشار در "برف روی کاج‌ها" موجودی نیست که از روی بلاهت و سادگی یک روز از طرف همسرش مورد خیانت قرار گرفته باشد و روز بعد که چشم و گوشش باز شد و از سادگی و خامی در آمد، تازه بفهمد که او هم باید خیانت می‌کرده تا از شیرینی آن لذت ببرد.
 
زن در "شیار 143" موجودی است به نام مادر که سال‌های سال صبورانه اما غمگین و دغدغه‌مند، برای فرزندش انتظار می‌کشد و در تمام مدت از قله‌ی وفاداری پایین نمی‌آید، وطن "شیار 143"‌ جایی نیست که مثل خیلی از فیلم‌های ایرانی این سال‌ها باید هرطور شده به فکر مهاجرت از آن بود؛ و آرمان هم به تعصب کورکورانه ترجمه نمی‌شود.
 
همین چیزهای ساده و دوست داشتنی، "شیار 143" را تا این حد محبوب مخاطبان کرده‌اند.
 
هیات انتخاب سی و دومین جشنواره فیلم فجر می‌خواست این اثر را در میان شرکت کنندگان بخش مسابقه راه ندهد و برای این کار دلیل‌هایی باندی و مافیایی داشت اما با انقلاب حاتمی کیا آن‌ها هم مجبور شدند مجوز ورود را به این اثر بدهند ولی موقع تقسیم جوایز هیچی نصیب شیار نشد، در حالی که همین فیلم برگزیده‌ی تماشاچیان جشنواره بود.
با اینکه "شیار 143" از نظر فنی پدیده نیست، اما از همین جهات هم لااقل از ده فیلم حاضر در آن دوره‌ی جشنواره بهتر بود و اقدام به جلوگیری از حضور این اثر در بخش مسابقه، که از طرف هیات انتخاب سی و دوم صورت گرفت، یک باند بازی واضح و وقیحانه بود.
 
امروز جریان غالب سینمایی در ایران چیست؟
 
اکثر فیلم‌ها در فلات شبه روشنفکری ساخته می‌شوند که آب حیات به آن نمی‌رسد و اثری مثل "شیار 143" که به یک سری از فطری‌ترین موضوعات بشری می‌پردازد، برخلاف مسیر این جریان حرکت کرده.
 
حالا ما طرفیم با یک فیلم ساده و از نظر فنی بسیار طبیعی که تا این حد به قلب مخاطبانش نشسته و تمام دلیل قضیه هم همین کلمات ساده‌ی فراموش شده است؛ مادر، سرزمین، آرمان و...
 
منطق شبه روشنفکری دیگر کاملا حالت دیکتاتوری پیدا کرده و می‌خواهد اجازه ندهد که ما این چیز‌های لطیف را دوست داشته باشیم اما هر مخاطبی به خودش می‌گوید؛ واقعا چرا باید فراموش کنم؟ چرا بزرگترین افتخارات من باید از ویترین ذهنی‌ام حذف بشوند؟ و چه کسی گفته که عشق بد است؟
 
یادداشت از: میلاد جلیل زاده/

انتهای پیام/ اس
 

برچسب ها: شیار ، فیلم ، سینما ، عشق ، اکران
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
صالح
۲۲:۵۰ ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
نباید ایام دفاع مقدس را فراموش کرد.چه خونهای ریخته شد تاایران بماند .