به گزارش
خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛ تاريخ دقيق شهادت امام سجاد(ع) مشخص نيست ولي روايت 12 محرم و 25 محرم سندّيت بيشتري دارد. مدت عمر آن حضرت 57 سال و طول امامت آن بزرگوار حدود 34 سال بوده است.
در سال 94 بنابرمشهور يا 95 هجري قمري، امام زين العابدين عليه السلام با زهري كه وليد بن عبدالملك يا هشام لعنة الله عليهما به آن حضرت دادند به شهادت رسيدند، اين در حالي بود كه امام 34 بعد از واقعه كربلا در مصائب جانگداز شهادت پدر و برادران و عمو و بستگان و اسارت عمه ها و خواهرانش، گريان بود.
امام باقر عليه السلام آن حضرت را تجهيز نمودند و در بقيع كنار قبر عموي مظلومش حضرت مجتبي عليه السلام به خاك سپردند.
سال شهادت آن حضرت را به خاطر كثرت فوت فقهاء و علماء «سنة الفقهاء» گفته اند.
کشته شدن امین به دست مأمون عباسی
هارون الرشيد (پنجمين خليفه عباسى) پيش از مرگ خويش براى سه فرزندش ولايت عهدى را سفارش كرد و پيمان نامه اى نوشت و آن را در خانه خدا قرار داد تا پس از او، ابتدا "محمد امين"، سپس "عبدالله ماءمون" و آن گاه "قاسم مؤ تنم" كه از پسران ديگر وى بزرگتر بودند، يكى پس از ديگرى بر تخت خلافت تكيه زنند.
هارون در سال 193 قمرى در خراسان به هلاكت رسيد. در آن هنگام خراسان در شرق عالم اسلام در اختيار فرزندش مامون بود، ولى فرزند ديگرش امين ، در غياب پدرش در بغداد به سر مى برد. به همين جهت پس از هلاكت هارون ، طبق وصيتش با امين به عنوان ششمين خليفه عباسى در بغداد بيعت شد.
"زبيده" مادر امين از نژاد عرب و "مراجل باد غيسى" مادر مامون از نژاد عجم و خراسانى بودند. به همين سبب سپاهيان و فرماندهان ايرانى و عجم نژاد از لشكر هارون ، رابطه و علاقه بيشترى با مامون داشته و به همراه وى در خراسان بودند.
مامون در خراسان و شرق عالم اسلام كه پدرش هارون در سال 182 قمرى از همدان تا سرحدات شرقى عالم اسلام را در اختيارش گذاشته بود، حكومت مى كرد و پس از مرگ پدرش با اين كه به طور رسمى برادرش امين ، خليفه بود، توجه چندانى به وى نداشت و خودسرانه در اين منطقه بزرگ به رتق و فتق امور مى پرداخت.
از آن سو عراق ، شام ، حجاز و يمن و آفريقا و سراسر عالم اسلام (غير از خراسان و شرق ايران كه تحت تسلط مامون بود و كشور اندلس در اروپا كه جزو قلمرو امويان بود) در اختيار خليفه وقت ، امين عباسى قرار داشت و مسلمانان از او به عنوان خليفه ، اطاعت مى كردند. امين به تحريك فضل بن ربيع (از حاجيان و نزديكان هارون و امين )، پيمان نامه پدر را از كعبه گرفت و آن را سوزانيد و از سفارش پدر سرباز زد و پسر خردسالش "موسى" را وليعهد خود نمود. وى دستور داد در خطبه هاى نماز جمعه ، پس از نام او، ابتدا نام موسى و آن گاه نام مامون و مؤ تمن را بخوانند.
هم چنين به مامون در خراسان نامه اى نوشت و او را به بغداد فرا خواند و برادر ديگرش مؤ تمن را از حكومت منطقه "جزيره" عزل و به امارت "قنسرين" و "عواصم" منصوب كرد. وى بان اين گونه رفتارها و كردارها خويش در صدد تضعيف موقعيت برادرانش برآمد تا از جانب آنها خطرى براى فرزندش موسى پديد نيايد.
اين كارها و عوامل پنهان و آشكار ديگرى كه در ميان دو برادر از پيش وجود داشت و پس از مرگ پدرشان ، تشديد شده بود، موجب بروز اختلافات و صف آرايى دو برادر، يعنى امين و مامون گرديد.
سرانجام ، كاسه صبر مامون لبريز شد و با گردآورى نيروهاى رزمى و جنگى آماده نبرد با امين گرديد. مامون سپاهى سنگين از ايرانيان و مسلمانان عجم تبار به فرماندهى "فضل بن سهل" جهت نبرد با سپاهيان برادرش امين به سوى غرب ايران گسيل داشت . از آن سو، امين به تكاپو افتاد و براى از بين بردن شورش هاى مامون و سركوبى لشكريانش ، سپاهى عظيم به فرماندهى "على بن عيسى بن ماهان" به سوى ايران عازم كرد.
دو سپاه در پنج فرسنگى "رى" به هم رسيدند و نبردى سخت ميانشان درافتاد. تعدادى بى شمار از طرفين كشته و زخمى گرديدند و در اين ميان ، على بن عيسى بن ماهان به دست نيروهاى مامون كشته شد و خبر كشته شدنش به اطلاع همگان رسيد. اين امر، موجب تقويت روحيه رزمى سپاهيان مامون و تضعيف و سستى امين گرديد. بدين جهت سپاهيان امين با سرافكندگى و خوارى ناچار به عقب نشينى شدند ولى فضل بن سهل با تعقيب آنان ، درصدد نابودى كامل آنها برآمد. بدين طريق نخستين شكست بزرگ سپاهيان امين را به ارمغان آورد.
امين براى جبران شكست سپاه خويش و جلوگيرى از پيش روى فضل بن سهل ، چند بار ديگر نيز عازم نيروهاى تازه نفس به جنگ فضل بن سهل پرداخت ولى در تمام آنها شكست خورد و مناطق ديگرى را از دست داد.
از جانب ديگر برخى از عاملان و حاكمان امين در شهرهاى عرب نشين ، از جمله داوود بن عيسى ، حاكم مكه و مدينه از ضعف امين استفاده كرده و به مامون اعلان وفادارى و پيروى كردند. فضل بن سهل كه هم در دانش و هم در رزم و كارزار، مرد كارايى بود و به همين جهت مامون وى را لقب "ذوالرياستين" اعطا كرده بود، وضعيت را چنان بر امين تنگ گرفت كه از سوى وى را تحت فشار قرار داد و مستاءصل نمود.
به تحريك جاسوسان و نفوذيان فضل بن سهل ، سپاهيان امين از نبرد امتناع كرده و خواهان مواجب خويش مى شدند و در برخى از مناطق سر به شورش زدند و اوباش بغداد از اين وضعيت بهره جسته و به قتل و غارت و ناامنى در بغداد، پايتخت امين پرداختند. در بغداد نيز بسيارى از صاحب منصبان كشورى و لشكرى در پناهان با فضل بن سهل رابطه برقرار كرده و با وى اعلان وفادارى نمودند و در كار امين ، اختلال به وجود مى آوردند. امين براى بقاى خود تلاش فراوانى نمود. از اين جمله اين كه دو فرزند مامون را كه در بغداد زندگى مى كردند به گروگان گرفت و مال هاى فراوانى ميان سپاهيان خويش بذل و بخشش كرد و هيچ يك از اين كارها نتوانست او را در برابر سپاه بنيان كن و سيل آساى فضل بن سهل رهايى بخشد.
فضل بن سهل به بغداد نزديك شد و شهر را از چند سو در محاصره خويش گرفت و با مدافعان شهر و هواداران امين به شدت نبرد مى كرد و تسليم شدگان را مى پذيرفت .
سرانجام در شب 25 محرم سال 198 قمرى ، سپاهيانش دژها را يكى پس از ديگرى گشودند و وارد شهر بغداد گرديدند و اين شهر را به تصرف خويش درآوردند.
امين ، در اين واقعه به دست نيروهاى فضل كشته شد و سربازان سرش را از بدن جدا كرده و در منظر مردم نصب نمودند و پس از مدتى سرش را براى برادرش مامون در خراسان ارسال كردند. از آن تاريخ براى مامون در سراسر مناطق تحت نفوذ خلافت بيعت گرفتند و به نام او خطبه خواندند.
مامون پس از كشتن برادر خود امين ، بر اوضاع سياسى ، نظامى و اجتماعى مسلمانان مسلط شد و مخالفان خود را با ترفندهاى گوناگون از سر راه خويش برداشت و همانند پدرش هارون ، حكومت ظالمانه ای بوجود آورد.
وى پس از كشتن امين به مدت 20 سال و هفت ماه خلافت كرد و سرانجام در 48 سالگى در شهر "طرسوس" در غرب شام كه هم اكنون "طرطوس" ناميده مى شود، در رجب سال 218 قمرى مرد.