به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران ؛ همواره در طول تاریخ، اقوام ساکن در هر سرزمینی فارغ از هرگونه تفکر، اعتقاد، دین و ایدئولوژی صاحبان آن سرزمین قلمداد شدهاند و در تعیین سرنوشت آن خودمختار بودهاند.
آنچه که سالها است ماجرای فلسطین را به درازا کشانده دعوا بر سر مبنای حق مالکیت آن است.
سرزمین فلسطین، قوم بنی اسرائیل، دین یهود و تفکر صهیونیستی واژگانی هستند که تعریف و شناخت صحیح و کامل نسبت به مفهوم آنها، مالک حقیقی سرزمین فلسطین را روشن خواهد کرد.
سرزمین فلسطین با سابقه طولانی چندین هزار ساله، و تغییرات مکتبی، فکری و دینی، قومیت خود را حفظ نموده است.
تاریخ بشر به عمر خود پیامبران بزرگی را دیده است که آنان همواره خبر از آمدن پیامبر بعدی دادهاند و اقوام بشر را ملزم به پیروی از آنان کردهاند.
قوم بنی اسرائیل هم از این قاعده مستثنی نیست، این قوم که بر حسب لقب حضرت یعقوب (اسرائیل:عبد خدا)، به بنی اسرائیل، یعنی فرزند اسرائیل خوانده میشود، با ظهور پیامبران الهی جدید، ضمن حفظ اصالت قومی خویش و ادامه زندگی در سرزمین پدریشان به دین آنها گرویدهاند.
این تغییر دین، برای اکثریت قوم بنی اسرائیل به ترتیت از دین یهود به مسیحیت، و از مسیحیت به اسلام انجام شده است.
اکنون اکثریت این قوم پیرو دین آخرین پیامبر خدا هستند، و هنوز هم در سرزمین پدریشان، فلسطین زندگی میکنند.
اما از سال 1948 با قدرت یافتن تفکر صهیونیسم به پشتیبانی انگلیس، مبنای مالکیت بر سرزمین فلسطین، از بومی بودن به دینی بودن تغییر یافت.
صهیونیستها با ادعای دروغین پیروی از دین یهود سناریوی خونینی را آغاز کردند.
آنها با خلط موضوع اصالت دین در مالکیت زمین و نفی اصل بومی بودن، با گرداوری صهیونیستها از سایر نقاط جهان، و ادعای اینکه حق سکونت در فلسطین از آن یهودیان صهیون است، وارد این سرزمین شدند و با تشکیل یک رژیم صهیونیستی، بر مبنای تفکرات صهیون، خود را جای قوم بنیاسرائیل جا زده، و دولتی جعلی با نام دزدی اسرائیل بنا کردند.
صهیونیستها مبنای فکری خود را از کتاب تلمود که در قرن 5 میلادی گردآوری شد، الگوگیری کردند.
بر اساس مفاهیم تلمود دزدی، کلاهبرداری و تجاوز به زنان و کودکان و مردان غیر یهود مجاز و دارای ثواب است، به همین دلیل یهودیانی که مبنای فکریشان آموزههای تورات است، صهیونیستها را رد و محکوم میکنند و میگویند آنها قرائتی تلمودی از یهود دارند!
اما صهیونیستها که ادعای یهودی بودن دارند، با آمیخن دو مفهوم دین و سرزمین، و تکیه بر اینکه حق سکونت و حاکمیت در فلسطین با یهودیها است، با سالها نسل کشی و قتل عام مردم بومی فلسطین (قوم بنی اسرائیل) اصرار به استقرار در سرزمین پیامبران یهود دارند.
در سال ۱۸۹۶ یک یهودی اتریشی به نام "نئودور هرتسل" ، با بنیانگذاری جنبش صهیونیسم و نوشتن کتاب "کشور یهودی" خواستار ایجاد کشوری از یهودیان شد.
تشکیل صهیونیسم سبب موج مهاجرت به فلسطین شد که طی آن و مابین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۱۴ حدوداً 40 هزار نفر به این منطقه سرازیر شدند.
در جنگ جهانی اول انگلیس بخشهایی از مناطق تحت
تصرف امپراطوری عثمانی از جمله فلسطین را
اشغال میکند و در سال ۱۹۱۷ وزیر امور خارجهٔ انگلیس،اعلامیه "بالفور" را که مصوبه دولت
انگلیس بود صادر مینماید.
اعلامیه بالفور
در این بیانیه خطاب به لرد روچیلد که سرپرستی فدراسیون صهیونیسم را بر عهده داشت آمدهاست: "انگلیس از تاسیس خانهای ملی برای یهودیان در فلسطین حمایت میکند." انگلیس امید داشت که بدین ترتیب حمایت بیشتری را در جریان جنگ جهانی اول به خود جلب کند.
از سياستهاي اوليه رژیم صهیونیستی از همان زمان تشكيل، سياست واداشتن يهوديان سراسر جهان به مهاجرت به سرزمين فلسطين بود. مقامات این رژیم دليل واقعي تمايل دولت به مهاجرت يهوديان را اين ميدانستند كه "جمعيت اسرائيل كمتر از حد مناسب است و به وسيله دشمنان واقعي و بالقوه محاصره شده است. اسرائيل بايد هر چه زودتر از جمعيت يهودي پر شود".
مهاجران يهودي در حال عزيمت به سوي فلسطين، نيويورک 1907
روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحرونوت مینویسد: رژیم صهیونیستی در آن زمان به روشهای مختلف از جمله با مانع تراشی و ایجاد قید و بندهای مختلف، مانع مهاجرت یهودیان روسی به کشورهای دیگر، بویژه آمریکا شد.
این روزنامه میافزاید: این عملیات فریب را یک دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی به نام دستگاه ناتیف انجام داد که فعالیت خود را بر یهودیان ساکن اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی متمرکز کرده و با هماهنگی کامل و تایید "اسحاق شامیر" نخست وزیر وقت این رژیم فعالیت میکرد.
رژیم صهیونیستی در سال 1989 میلادی با دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی خود یک میلیون یهودی روسی را فریب داده و با حیلهگری آنان را مجبور به مهاجرت به فلسطین اشغالی کرد.
مهاجرت یهودیان روس به فلسطین
"یعقوب کدمی" رئیس این دستگاه جاسوسی با اعتراف به این حیلهگری، تاکید کرد: با این سیاست حدود یک میلیون روس به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کرده و آنها حکومت اسرائیل را نجات دادند.
اما مبارزات مردم فلسطین با اشغالگران به خاطر وابستگی آنها به سرزمین پدریشان هیچگاه در طول این سالها قطع نشد، و از سوی دیگر مهاجران سایر کشورها چون هیچگونه وابستگی وطنی و خاکی به فلسطین نداشتند، و تحت فشارهای صهیونیستها به این سرزمین مهاجرت کرده بودند، انگیزهای برای مبارزه نداشتند.
علاوه بر این جمعیت وارداتی به فلسطین، به خاطر مقاومت و مبارزات سرسختانه مردم بومی فلسطین، تصمیم به مهاجرت معکوس گرفتد، مهاجرت معکوس در این ایام که موج جدیدی از انتفاضه رقم خورده، نگرانیهای صهیونیستها از کاهش جمعیت شهرکنشین را تشدید کرده است.
بازگشت یهودیان ساکن در شهرکهای صهیونیستنشین، به کشورهای خود
از آنجائیکه داشتن جمعیت یکی از مولفههای قدرت و دولت است، و رژیم صهیونیستی در مواجهه با مهاجرت معکوس شهرک نشینیان، خود را در موضع فروپاشی میبیند، به جای تلاش برای افزایش جمعیت خود به تلاش برای کاهش جمعیت فلسطین روی آورده است.
در اخبار منتشره از حوادث غزه به خوبی روشن است که تعداد زنان و کودکان کشته شده، بیشتر از مردان است، و بی شک این نوع کشتار اتفاقی نبوده و با هدف جلوگیری از تکثیر جمعیت بومی فلسطین انجام میشود.
در حمله 6 سال پیش رژیم صهیونیستی به غزه بسیاری از حاخامهای یهودی ضمن محکومیت رژیم صهیونیستی، خواستار کمک به مردم فلسطین شدند، برای مثال حاخام ماشاالله گلستانی نژاد در شیراز طی حکمی کمک به مردم فلسطین را وظیفه هر یهودی موحد دانست و اعلام کرد، اختلاف فاحشی میان آیین یهود و مسلک صهیونیسم وجود دارد و صهیونیستها را نمیتوان امت موسی یا فرزندان یعقوب دانست.
اکنون رسانههای انبوه صهیونیستها در فریب افکار عمومی، ناکارآمد شده و مردم آزاداندیش دنیا به ابعاد و عوامل پشت صحنه سریال نسلکشی در فلسطین، که هر چند سال، یک قسمت از آن به طرز خونینی به نمایش در میآید پی بردهاند، و با در دست گرفتن پلاکاردها و دست نوشتها پا به میدان جنگ علیه صهیونیستها گذاشتهاند.
امروز انتشار عکسها و پلاکاردها و ظاهر شدن در مقابل دوربینهای رسانههای جمعی به اندازه موشکهای مقاومت میتواند سبب ضربه به صهیونیستها شود.