سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان‌ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

اشعار آیینی؛

غزل انتظار/ بیا که روز مبادای ما رسید از راه

شعر را سحر حلال گفته اند و این صفت را از آن جهت برایش آورده اند که چون از دل بر می آید لاجرم بر دل می نشیند و تأثیری سحرگونه می بخشد به جان. شعر انتظار یکی از مضامین اصلی اشعار آیینی است که در فضای منتظران و عاشقان سروده شده است و فرج یار را به زبانی دیگر خواسته است.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ آنچه از نظرتان می گذرد غزلی مناجات گونه و زیباست از شاعر خوب کشورمان سعید بیابانکی در مقام انتظار مولای دور از نظر(عج). برای تعجیل در فرجش صلواتی هدیه می کنیم.
چقدر پنجره را بی بهار بگذاری؟
و یا نیایی و چشم انتظار بگذاری

مگر قرار نشد شیشه ای از آن می ناب
برای روز مبادا کنار بگذاری؟

بیا که روز مبادای ما رسید از راه
که گفته است که ما را خمار بگذاری؟

درین مسیر و بیابانِ بی سوار خوشا
به یادگار خطی از غبار بگذاری

گمان کنم تو هم ای گل بدت نمی آید
همیشه سر به سر روزگار بگذاری

نیایی و همه ی سر رسیدهامان را
مدام چشم به راه بهار بگذاری

جواب منتظران را بگو چه خواهی داد
همین بس است که چشم انتظار بگذاری؟

به پای بوس تو خون دانه می کنیم و رواست
که نام دیگر ما را انار بگذاری

گمان کنم وسط کوچه ی دوازدهم
قرار بود که با ما قرار بگذاری

چراغ بر کف و روشن بیا، مگر داغی
به جان این شب دنباله دار بگذاری

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.