کد خبر: ۴۶۶۳۲۹۹
تاریخ: ۲۲ آذر ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۸
اشعار آیینی؛
غزل انتظار/ بیا که روز مبادای ما رسید از راه
شعر را سحر حلال گفته اند و این صفت را از آن جهت برایش آورده اند که چون از دل بر می آید لاجرم بر دل می نشیند و تأثیری سحرگونه می بخشد به جان. شعر انتظار یکی از مضامین اصلی اشعار آیینی است که در فضای منتظران و عاشقان سروده شده است و فرج یار را به زبانی دیگر خواسته است.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ آنچه از نظرتان می گذرد غزلی مناجات گونه و زیباست از شاعر خوب کشورمان سعید بیابانکی در مقام انتظار مولای دور از نظر(عج). برای تعجیل در فرجش صلواتی هدیه می کنیم.
چقدر پنجره را بی بهار بگذاری؟و یا نیایی و چشم انتظار بگذاریمگر قرار نشد شیشه ای از آن می ناببرای روز مبادا کنار بگذاری؟
بیا که روز مبادای ما رسید از راهکه گفته است که ما را خمار بگذاری؟درین مسیر و بیابانِ بی سوار خوشابه یادگار خطی از غبار بگذاریگمان کنم تو هم ای گل بدت نمی آیدهمیشه سر به سر روزگار بگذارینیایی و همه ی سر رسیدهامان رامدام چشم به راه بهار بگذاریجواب منتظران را بگو چه خواهی دادهمین بس است که چشم انتظار بگذاری؟به پای بوس تو خون دانه می کنیم و رواستکه نام دیگر ما را انار بگذاریگمان کنم وسط کوچه ی دوازدهمقرار بود که با ما قرار بگذاریچراغ بر کف و روشن بیا، مگر داغیبه جان این شب دنباله دار بگذاری برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید