به گزارش
خبرنگار دفاعی - امنیتی باشگاه خبرنگاران، امیر آزاده شهید سرلشکر "حسین لشگری" خلبان نیروی هوایی
ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از 18 سال (6410 روز) اسارت در زندانهای رژیم بعث عراق، در فروردین 1377 به ایران بازگشت.
ا
و
دارای درجهٔ جانبازی 70 درصد بود و در طول جنگ تحمیلی تا پیش از اسارت
توانست در 12 عملیات هوایی شرکت کند. او از سوی مقام معظم رهبری به لقب
"سید الاسراء" مفتخر شد. آزاده سرافراز "حسین لشگری" با موافقت فرمانده معظم کل قوا در تاریخ 27 بهمن 1378 به درجه سرلشکری ارتقا یافت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از امیر آزاده سرلشکر "حسین لشگری" فرمودند:
"
لحظه به لحظه رنجها و صبرهای شما پیش خدای متعال ثبت و محفوظ است و
پروردگار مهربان این اعمال و حسنات را در روز قیامت که انسان از همیشه
نیازمندتر است به شما بازخواهد گردانید... آزادگان، سربازان فداکار اسلام و
انقلاب و رمز پایداری ملت ایران هستند." باشگاه خبرنگاران
در نظر دارد برای گرامیداشت مقام والای امیر مقاوم و آزاده لشکر اسلام،
زندگینامه و خاطرات این شهید بزرگوار را منتشر کند؛ قسمت بیست و نهم این خاطرات
به شرح ذیل است:
" در همین افکار و اندیشه بودم که نگهبان وارد شد و گفت منتظر شما هستند. ستوانیار از من خواست که به اتفاق برویم. او ساک مرا برداشت و در حالیکه تعارف میکرد مرا به جلو اندخت.
از اتاق که بیرون آمدیم وارد فضای سرسبزی که مملو از گلهای سرخ بود شدیم. بوی گلها فضا را عطر آگین کرده بود و به خیابان محوطه چمن، زیبایی خاص بخشیده بود. اسیرانی که در زندان بودند نمیتوانستند هرگز باور کنند که در چند متری آنان چه فضای زیبا و روح بخشی وجود دارد و آنها از آن بیخبرند. در گوشه و کنار محوطه، لاستیکهای هواپیما را به صورت زیبایی رنگ آمیزی کرده بودند و بر روی بعضی از آنها پرچم عراق کشیده شده بود.
درختهای نارنج و خرما جلوه خاصی به نمای محیط بخشیده بود. خوشههای خرمای نارس به رنگ کهربایی بر روی شاخهها خودنمایی میکرد و نارنجهای سبز بر روی درخت سنگینی میکردند.
در جلوی اتاق افسر نگهبان دو دستگاه خودرو تویوتا لندکروز شیک پارک شده بود که در کنار هر کدام یک راننده و چند سرباز مسلح حضور داشتند. با رسیدن من سربازان با اشاره سر و گفتن سلام علیکم، احترام خودشان را نسبت به من ابراز کردند. وارد اتاق افسر نگهبان شدیم.
سرگردی پشت میز نشسته بود و یک سروان بر روی مبل. آنها با وارد شدن من بلند شدند و خوشآمد گفتند.
سروان از کمیته قربانیان جنگ آمده بود. او گفت: من مأمورم سلام و تحیات رئیسجمهور صدام حسین را به شما برسانم و شما از این لحظه به بعد میهمان ایشان هستید.
با تعارف سرگرد، من و سروان بر روی مبل نشستیم. سرگرد به عربی سرباز جلو در را صدا زد و فرمانی داد. چند لحظه بعد او با سینی وارد شد و برای ما آب پرتقال آورد.
سروان مشخصات من را با پرونده مقایسه کرد، سپس رو به من کرد و گفت: ما حاضریم محل را ترک کنیم.
سروان ورقهای را به سرگرد داد و او پس از مهر و امضا کردن به سروان داد. سروان گفت: ممکن است یکی دو هفته دیگر به ایران و پیش خانوادهات برگردی.
گفتم: خدا بزرگ است، هر چه او بخواهد، همان میشود. قصد رفتن داشتیم که سرباز برایمان چای آورد. عربها چای را اکثراً با شکر میخوردند و قند در میان آنها مرسوم نیست؛ مگر در قسمتهای شمال عراق که کردنشین هستند.
پس از نوشیدن چای، سروان از من خواست به اتفاق بیرون برویم. من با تک تک افرادی که در اطراف ما حضور داشتند و اکثراً نگهبانهای زندان بودند، خداحافظی کردم. آنها به من نوید آزادی و برگشت به پیش خانواده را میدادند.
به همراه سروان از اتاق بیرون آمدیم و به طرف خودروها حرکت کردیم؛ در حالیکه سروان به فاصله یک متر و در سمت چپ من راه میرفت و این طرز حرکت کردن در ارتش نشانه احترام به مافوق است.
در طول مسیر مجدداً نگاهم به چمن و گل افتاد. چقدر برایم دیدنی و زیبا بود؛ شاید علت این امر، هشت سال دوری از طبیعت بود.
نگاهم به محل نگهداری اسیران افتاد. پنجرههای آن از بیرون با آجر و سیمان پوشیده شده بود و شباهت زیادی به دخمه و یا بیغولههایی داشت که جغد در آن لانه میکند.
در این دخمهها خلبانان پرشکستهای بودند که در چنگال دژخیمان بعثی به صورتی وحشیانه و ناجوانمردانه اسیر بودند و برای بهدست آوردن نیازهای اولیه خود، باید اعتصاب غذا میکردند و یا هزاران ترفند به کار میبردند.
آنها هر روز با دلی شکسته و آیندهای نامعلوم صبح را شب میکردند و هر کس از دیگری میپرسید به نظر تو کی جنگ تمام میشود؟ سرنوشت ما چه خواهد شد؟ خانواده چطور شده است؟!
دوست اسیرش سعی میکرد او را دلداری دهد و میگفت: دوست من، برادر من، به خدا توکل کن! بالأخره جنگ تمام خواهد شد و تو به پيش خانواده خواهی رفت. او در حالی اين جملات را برای دوستش میگفت که خود در دل هيچ اميد و دورنمايی از برگشت به وطن نداشت... "
ادامه خاطرات امیر آزاده شهید سرلشکر "حسین لشگری" در فواصل زمانی مشخص در سایت باشگاه خبرنگاران منتشر میشود. انتهای پیام/