سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

بیلی کریستال از زندگی شخصی‌اش می‌گوید

بیلی کریستال از زندگی شخصی‌اش می‌گوید.


درباره‌ی دوران دانشگاهش
 
باید اعتراف کنم که در دانشگاه، کمی وصله‌ی ناجور بودم. هنوز هم نمی‌دانم چرا رشته‌ی کارگردانی را انتخاب کردم درحالی‌که بازیگر و کمدین بسیار خوبی بودم؛ اما چیزی من را به‌سمت کارگردانی می‌کشید... برای خودم چند فیلم ساخته بودم و عاشق کارگردانی بودم. اما احساس می‌کردم که وصله‌ی ناجوری‌ام و در جمع چندان جایی ندارم؛ به‌خاطر همه‌ی آنهایی که در کلاس ما بودند: الیور استون، کریستوفر گست، مایک مک‌کین. همه‌شان آدم‌های سینما بودند.
 
استادمان مارتین اسکورسیزی بود. سال‌های ۱۹۶۸ ـ ۱۹۷۰ بود و او جوان جدی ترسناکی بود با موهای بلند، ریش انبوه و عینک مادربزرگی، و داشت فیلم اولش را می‌ساخت. مارتین تازه فارغ‌التحصیل‌ شده بود، اما همه‌ی کلاس‌های تولید و کلاس‌های تاریخ سینما را او برگزار می‌کرد و ما باید «آقای اسکورسیزی» صدایش می‌کردیم. من هنوز هم هروقت می‌بینمش، آقای اسکورسیزی صدایش می‌کنم، چون به من نمره‌ی پایینی داد. کلاس‌های تاریخ سینمایش فوق‌العاده بود چون با هم فیلم تماشا می‌کردیم و او درباره‌ی آن فیلم‌ها حرف می‌زد. خیلی الهام‌بخش بود. 

درباره‌ی نظر نوه‌هایش درباره‌ی صداپیشگی او در نقش مایک در انیمیشن‌های کمپانی هیولا‌ها و دانشگاه هیولا‌ها

نوه‌هایم ده‌ساله، هفت‌ساله، سه‌ساله و ده‌هفته‌ای هستند. بزرگ‌تر‌ها کاملا تصادفی فهمیدند که من چه‌کار می‌کنم. به یک مرکز خرید رفته بودیم و یک پاپاراتزی پرید جلوی ما و عکس گرفت، آن‌ها هم ترسیدند و می‌خواستند بدانند جریان از چه قرار است.
 
باید برایشان توضیح می‌دادم که او چرا این کار را کرد، و بهترین چیزی که می‌توانستم از کار‌هایم نشانشان بدهم، کمپانی هیولا‌ها بود؛ بعد از آن تبدیل شدم به بابابزرگ مایک وازوفسکی... برایشان خیلی مهم بود و حالا هم برای این قسمت جدید، واقعا هیجان‌زده‌اند./ي2

منبع: مجله سينمايي 24.
برچسب ها: کریستال ، سینما ، اسکار
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.