مجله شبانه باشگاه خبرنگاران:
آیه 59 سوره انعام
و کلیدهای عالم غایب نزد اوست و جز او کسی از آنها آگاه نیست و اوست که آنچه در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی از درخت نمیافتد مگر آنکه از آن با خبر است و هیچ دانه ای در ظلمت زمین پنهان نیست و هیچ تر و خشکی در جهان نباشد مگر آنکه در کتابی روشن نوشته شده است.
*درونمایه اصلی قرآن، خداست و اوصاف او و معرفی او و ظهور و حضور او در آفرینش و مشیت و قضای او و قصه انبیا و اولیای او و نامهای نیکوی او.
*منتقدان هنر گفتهاند که هر کتاب چه داستان باشد چه نمایشنامه و چه حکمت یا تاریخ یا هر موضوع دیگری باید تنها یک تم داشته باشد تا مخل وحدت اثر نشود یعنی همه مباحث کتاب باید به نحوی با آن درونمایه مرتبط باشد و نقطه اوج چنین وحدتی را در قرآن مییابیم.
*یکی از اوصاف علم خداوند است که بر کل آفرینش محیط است و هیچ موجودی هر قدر کوچک از دایره علم او بیرون نیست، چنانکه سعدی گوید:حاجت موری به علمِ غیب بداند در بُنِ چاهی به زیر صخره صما
*اینکه فرمود یک برگ نمیافتد الا آنکه او میداند باز نشان آن است که در طرح کلی عالم که از علم او نشأت گرفته سقوط این برگ مکتوب است و طبق آن مکتوب برگ سقوط میکند نه آنکه پس از سقوط خداوند از آن باخبر میشود.
*علم الهی بر همه احوال و تجربیات آگاهی آدمیان نیز محیط است و چنین نیست که خداوند نمیداند بر ما چه میکند بلکه به قول حافظ:
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
*عطار حکایت لطیف و طنزآمیزی آورده است که: مردی بود پارسا در میان مسلمانان که هر چه او را دعوت به مسلمانی میکردند نمیپذیرفت تا آنکه فرزندش نازنینش در بیماری جان سپرد و ترسا یک هفته پس از مراسم عزاداری اسلام آورد. گفتند: «ما سالها تو را دعوت میکردیم و نمیپذیرفتی، اکنون چه پیش آمد که بی هیچ بحث و گفتگو به جمع ما پیوستی؟» گفت: «در این واقعه دانستم که خدا آنچنان که مسیحیان باور دارند پسری ندارد زیرا اگر پسری داشت پسر مرا از من نمیگرفت. معلوم است که معنی پسر داشتن و منزلت و محبوبیت او را نزد پدر و مادر نمیداند.»