*از آن پس دلهای شما چون سنگ سخت و تیره شد و از سنگ نیز سختتر، زیرا چه بسیار سنگ باشد که از دل آن نهرهای آب بجوشد و چه بسیار سنگ باشد که چون بشکافد از آن آبی بیرون تراود و چه بسیار سنگ باشد که از خوف و خشیت الهی فرو افتد و خداوند هیچ گاه از آنچه میکنید غافل نیست*
*تمثیل زیبایی ست که دلهای سخت کافران را به سنگ و حتی خشنتر و سختتر از سنگ تشبیه و در تشبیه، دلایل برتری سنگ را بر دلهای ایشان خاطر نشان میکند. یکی آنکه بعضی سنگها را میشکافند و از درون آنها چشمه ای جاری میشود و اینها شاید دلهایی باشند که میشکنند و از کار های زشت خود پشیمان میشوند و چشمه اشک از سنگ سیاه چشمشان جاری میشود و ایشان را پاک میکند.
*سنگهای دیگری هستند که از بیم و خشیت خداوند فرو میافتند و آنها دلهایی هستند که وقتی یاد خدا پیش میآید ایشان را حال خشوع و تواضع و بیم و تشویش فرا میگیرد و از نتایج اعمال خود بیمناک میشوند اما دلهای کافران و منافقان نه میشکافد و نه فرو میافتند بلکه همچنان چون آهن سرسختی میکند و حق را زیر پا میگذارد و باطل را بر میگزیند در حالی که بر بطلان کار خود واقف است.
ز انبیا ناصحتر و خوش لهجه تر کی بود که کوفت دَمشان در حجر
ز آنچه سنگ و کوه در کار آمدند می نشد بدبخت را
بگشاده بند
آنچنان دلها که بُدشان ما و من نعتشان شد «بَل أشَّدُ قَسوَةً» (مثنوی)
*در ادب فارسی و ادب جهان، تمثیل سنگ برای دلهای سخت از درون مایههای رایج است. معمولاً در مقابل سنگ، خاک را به عنوان تمثیل عشق و فروتنی و استعداد رشد و ... به کار بردهاند.
سالها تو سنگ بودی دلخراش آزمون را یک زمانی
خاک باش
در بهاران کی شود سر سبز سنگ خاک شو تا گل برویی
رنگ رنگ (مثنوی)
*ویلیام بلیک در قطعه شعری به دو نوع عشق نفسانی
و عشق آسمانی اشاره کرده است: اوصاف عشق آسمانی را از زبان خاک بیان میکند که رمز
افتادگی و فقر و فناست و اوصاف عشق انسانی را از زبان سنگ نقل میکند که مظهر
سرسختی و سنگدلی است.
سنگ، مظهر عشق نفسانی و خودپرستی گوید:
«عشق جز در سودای خویش نیست
برای شادی خویش دیگری را در بند میکشد
و از رنج دیگری شاد میشود
و در میان بهشت دوزخ میآفریند.»
اما خاک که رمز تواضع و خدمت است گوید:
«عشق در سودای شادی خود نیست
و هیچ پروای غم خویش ندارد
بلکه تمامی دل در گرو شادی دیگری نهاده
و در میان دوزخ نومیدی بهشت میآفریند.»