درسال 1364 جمعی از فرماندهان به محضر امام(ره) رسیده بودند. در این میان شهید عباس بابایی هم حضور داشت که به شکل خاصی شانههایش در حین فرمایشات امام تکان میخورد.
به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامهای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم، ژنرال وارد اتاق شد با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم نمازم را ادامه میدهم، هر چه خدا بخواهد، همان خواهد شد.