هم‌رزم شهید مهدی باکری:

حجازی‌فر به خوبی از پس ویژگی‌های شخصیتی مهدی باکری برآمد

ملک کندی گفت: حجازی‌فر با ساخت فیلم «موقعیت مهدی» به خوبی توانست ابعاد شخصیتی مهدی باکری را نشان دهد.

ویژه برنامه «حماسه‌خوان» شبکه یک سیما به مناسبت پخش سریال «عاشورا» و بررسی ویژگی‌های شخصیتی مهدی باکری روی آنتن رفت و نادر ملک کندی، هم‌رزم شهید مهدی باکری درباره این سریال گفت: «عاشورا» کار زیبایی بود. البته نمی‌تواند حق آقا مهدی را ادا کند، ولی اثر فاخری است و آقای حجازی‌فر به خوبی توانستند ابعاد شخصیتی آقا مهدی را نشان دهد.

هم‌رزم شهید مهدی باکری در پاسخ به این سوال که چقدر تصویر مهدی باکری با تصویر واقعی شهید نزدیک است، افزود: خیلی نزدیک است. مثلاً یکی از ویژگی‌های آقا مهدی اخلاص ایشان بود، که هم در «موقعیت مهدی» هم در سریال «عاشورا» زیبا به آن پرداخته شده بود.

ملک کندی ادامه داد: اینکه قسمت اول سریال نشان می‌دهد مهدی باکری حجب و حیای خاصی در صحنه خواستگاری دارد، واقعاً ایشان همانطور بود. آقا مهدی در صحنه نبرد و برخورد با افراد هم با حجب و حیا بود. 

وی درباره قد و چهره شهید باکری توضیح داد: آقای حجازی‌فر قبل از اینکه این فیلم را بسازد، یک جلسه‌ای گذاشته بودند و از هم‌رزمان ایشان دعوت کرده بودند. در آخر صحبت‌ها به آقای حجازی‌فر گفتم اشکالی در کار هست؛ اینکه قد شما بلند است، ولی آقا مهدی قدش به نسبت شما کوتاه بود. ایشان هم گفت من به‌گونه‌ای فیلمبرداری می‌کنم که همه قد بلند باشند، تا قد بلندم نشان داده نشود. حتی از آن بازیگری که نقش همسر شهید را بازی می‌کند، به‌گونه‌ای فیلمبرداری کرده، تا آن بازیگر بلند قد بنظر برسد.

هم‌رزم شهید مهدی باکری با بیان اینکه شهید باکری در سخت‌ترین صحنه‌ها آرامش خود را حفظ می‌کرد، گفت: عملیات والفجر ۴ در منطقه پنجوین عراق در پاییز سال ۱۳۶۲ بود. آن زمان ما سه گردان داشتیم و هر سه آن‌ها عملیات داشت. قرار بود بچه‌ها عملیات سومی را انجام دهند و یک گردان در آنجا مستقر شده بود. منتظر بودیم تا قرارگاه دستور حمله را بدهد. نزدیک‌های صبح بود، که دیدیم یک ماشین تویوتا با چراغ روشن به سمت ما می‌آید. قرار بود ما عملیات غافلگیرانه انجام دهیم! همه فریاد می‌زدند، چراغ را خاموش کن. ولی راننده متوجه نشد و نزدیک‌های ما آمد.

به گفته ملک کندی، صحنه صحنه خطرناکی بود؛ چراکه یک گردان مستقر بود و قرار بود عراقی‌ها غافلگیر کنیم. پیش خودم گفتم آقا مهدی یک چک به گوش به این راننده می‌زند. همزمان که راننده به سمت ما می‌آمد، آقا مهدی با لحن خودش گفت که نیروی دیده‌بانی هستی؟ راننده گفت نه نیروی تدارکچی هستم. مهدی باکری با شوخ طبعی گفت من فکر کردم تو نیروی دیده‌بانی هستی. نور بالا می‌زنی، تا عراقی‌ها ما را ببینند. اگرچه راننده بخاطر بی‌توجهی‌اش شرمنده شد، ولی آن صحنه برای هم‌رزمان درس بود؛ چراکه می‌توان در صحنه خطر آرام بود و خشمگین نشد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار