شرکتی که اغلب آن را به خاطر شاسیبلندهای سختجان و اسپرتهای جوانپسند میشناسند، حالا دست به ساخت یک هاچبک جمع و جور شهری زده است. خودرویی که احتمالاً بیشتر باب میل خانم ها از آب درآمده است.
تجربه ي اولين سفرم با چادر عربي، از شيرين ترين خاطرات همه ي عمرمه. حتي تيکه هايي که بهم مينداختن بابت همين چادرم، تو ذهنم موندگار شده.خاطره ای که میخوانید توسط آزاد کریمی برای ما ارسال شده است.
مسجد خانم از بناهای دوره قاجاریه در محله فخیم الدوله زنجان، واقع شده است این بنای تاریخی در اردیبهشت ۱۳۵۴ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
شرکتی که اغلب آن را به خاطر شاسیبلندهای سختجان و اسپرتهای جوانپسند میشناسند، حالا دست به ساخت یک هاچبک جمع و جور شهری زده است. خودرویی که احتمالاً بیشتر باب میل خانم ها از آب درآمده است.
" خانم " شباهتی به یک فیلم اول ندارد و تینا پاکروان فیلمنامهای دشوار را برای ساخت نخستین فیلمش انتخاب کرده و با این فیلم راهی جشنواره سی و دوم فیلم فجر شده است.
این حادثه که مربوط میشد به طبقه پنجم ساختمان تولیدی لباس و پارچه در خیابان جمهوری که منجر به فوت 2 کارگر خانم شد که آن هم به علت سقوط از بالای ساختمان بود.
نمی دونم چی شد این نذر به ذهنم رسید شاید واسه این بود که تا قبل از این اتفاق به فقیر کمک می کردم ، روزه هامو میگرفتم و تا جایی که میتونستم کارهای خوب و انسانی انجام میدادم، فقط چادر بود که سرم نمیکردم و چون قول داده بودم بنده ی خوبی بشم به فکر چادر افتادم.
هر موقع که می خواستیم برای خرید یا کاری با هم بیرون بریم می گفت : "زهرا خانم ، پاشو لباس قشنگهاتو بپوش که با هم بریم بیرون."خودم می دونستم که لباس قشنگ از نظر برادرم چادرمشکیه و چون دوست داشتم جواب محبتهاش رو بدم پوشیدن چادر برام مشقتی نداشت.
شب جمعه بود كه راهي مسجد شدم دعاي كميل طنين انداز شد اشكام بند نميومد دست خودم نبود از امام علي (ع) زيارت آقا رو طلب كردم از اول تا آخر دعا اشكم جاري بود توی دعای کمیل از شهدا هم یاد کردند ...حس و حال خوبي داشتم...
وقتی رفتم پیش دانشگاهی عاشق دبیر ادبیاتم شدم چون حس کردم حجابو دوس دارن هد زدم تا ترم 3 دانشگاهم همیشه هد داشتم هیچوقت اجازه ندادم حتی یه تار موم بیرون باشه ولی چون این حجاب با احساس به یه موجود خاکی شروع شده بود بازم رفت....