چادر برام یه عادت یا یه وظیفه بود . ولی وقتی دیدم بعضی از بچه ها به دیده حقارت به چادر نگاه می کنند برام یه عشق شد . یه عشق که اگه گاهی اوقات رعایت آداب چادرم را نکنم خودم بدجور اذیت می شم.
ابی عبدالله (ع) هم که همیشه لطفشون شامل حال ماست تابستون همون سال منو طلبیدن کربلا وقتی برگشتم یه آدم دیگه شده بودم دیگه از نگاه های بد ناراحت که چه عرض کنم زجر میکشیدم تازه چادر معمولی سرم میکردم و سعی میکردم روی صورتمو تا حدی بپوشونم تا باحیاتر بشم دیگه حس نمی کردم دارم تحملش میکنم، لذت میبردم.
فقط می تونم بگم که ایمان و زندگی و... همه و همه را بعد از خــــــــدا مدیون حضرت مــــــــادر هستم که الان در این شرایط سخت با افتــــــــخار چادر سر می کنم نه از روی عادت!
از بچگی عاشقِ روسری و چادر سر كردن بودم و وقتی به سن تكلیف رسیدم، واقعا یه سری مسائل رو "تكلیف"ِ خودم میدونستم؛ حتی توی خاله بازیهامون، همون چادرِ گُلدارم رو سر میكردم و نقشِ یه مامانِ زحمت كش رو بازی میكردم...؛
چندین بار با مادرم مساله چادری شدنم را مطرح کرده بودم ولی وقتی خودت میدانی که انجام تمام کارهایت به عهدۀ فرشته مهربانی به نام مادر است شرم میکنی از اینکه کارش را بیشتر کنی و احیانا زحمتش را بیشتر!
نمی دونم چی شد که تو هفده سالگی یه روز که با یکی از دوستای بد حجاب خودم رفته بودم بیرون متوجه نگاه های بد و هوس آلود مردم به او شدم و اون لحظه از خودم بدم اومد .
حمید رازی زاده تصویری را برای مجله شبانه ارسال کرده است و ضمن آن نوشته است: خدایا شکرت هم بخاطر همسر چادری ام (به صورت بالقوه!) و هم بخاطر بارون (به صورت بالفعل)، که هر دوشون از نعمتهای خوبت هستن.
يك روز من به حرم حضرت معصومه( س) رفتم ولي حيف چادر نپو شيده بودم و بعد كه وارد حرم شدم خانمي كه خادم حرم بود به من گفت كه دختر به اين زيبايي چرا چادر نپو شيدي؟
تو مدرسه مون فقط چهار نفر مثل من چادری اند، بعضی ها چادر ندارند اما حجاب بدی هم ندارند، بعضی ها چادر ندارند هیچ، موهاشونم می زارن بیرون من از اینکه جای اونا نیستم افتخار می کنم.
با نهایت تاسف میگم که قبلا بی حجاب بودم بازم میگم با نهایت تاسف با یادآوری اون روزها احساس شرمندگی میکنم از اینکه بعضی پسرا من رو با چشمای ناپاک نگاه میکردند ...
یه دو سه سالی چادر ملی به سر بودم که از چادر ملی خسته شدم و داشتم دوباره مانتویی می شدم. یه جاهایی به خصوص تو محل خودمون از خجالت چادر ملی سرم می کردم اما جاهای دیگه با مانتو بودم که کار خدا رفتم تو کلاس جوان در حسینیه محلمون اسم بنویسم.
همیشه چادر را دست و پاگیر می دانستم و پیش خودم فکر می کردم اگر روزی به من اجازه داده شود بین داشتن و نداشتن چادر یکی را انتخاب کنم حتما گزینه ی دوم را برخواهم گزید.
شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه شهرری با صدور بیانیهای ضمن محکوم کردن تعرض به دختر چادری آمر به معروف، از نیروی انتظامی خواست برخورد قاطع و جدی با هتاکان امر به معروف داشته باشد.