“خواهش میکنم مرا نزن”، سهیلا با فریاد این را گفت و التماس کرد سیاوش دست از کتک زدن او بردارد، اما سیاوش بیرحمانه همسرش را با چوب میزد. زن جوان که دیگر توان مقاومت نداشت روی زمین افتاد.
متهم در ادامه اعترافات خود و درباره روز حادثه نیز به کارآگاهان گفت که پس از رفتن دخترم به سرکار با همسرم در منزل تنها بودیم که از وی خواستم تا از شکایتش صرف نظر کند اما او مخالفت کرد و در ادامه به من ناسزا گفت. من نیز عصبانی شدم و با یکدیگر درگیر شدیم که ابتدا همسرم با سشوار ضربهای به سرم وارد کرد که باعث خونریزی و شکستگی سرم شد؛ من نیز در یک فرصت سیمسشوار را به دور گردنش انداخته و او را خفه کردم.
در پیچ و خم راهروهای دادگاه و در اتاق های درب بسته ای که وجود دارد صدای نامفهوم کسی به گوش می رسد که می گوید من او را نکشته ام، آری این محاکمه، محاکمه همسرکشی است.