ابومخنف گفته است: زمانى كه حر براى كسب تكليف در مورد امام حسين (عليه السلام) نامه اى به ابن زياد نوشت و در مسير، امام را همراهى مى كرد، مالك بن نسر بدى كندى، پيك ابن زياد نزد حر آمد و حر، او و نامه اش را نزد امام (عليه السلام) آورد.
خبر آمدن امام حسين (عليه السلام) به سمت عراق و نامه نگارى مردم آن سامان با آن حضرت، به ابن زياد رسيد، از اين رو، به فرمانرواى خود فرمان داد بر كليه راه ها ديده بان بگمارد و گذرگاه ها را ببندد.
سروى گفته است: كنانه، در نخستين حمله به فيض شهادت نايل گشت و به گفته ديگران: در جنگ تن به تنى كه در حد فاصل نخستين حمله و ظهر رخ داد، به درجه رفيع شهادت نايل شد.
سيره نويسان گفته اند: جندب با دشمن مبارزه كرد و در آغاز جنگ به درجه رفيع شهادت نايل آمد.
صاحب حدائق گفته است: جندب و فرزندش حجير، در آغاز جنگ، به شهادت رسيدند.
يزيد بن زياد بن مهاصر، ابوشعثاء كندى بهدلى ، مردى مورد احترام، دلير و بى پروا بود و قبل از برخورد حر با امام حسين (عليه السلام) از كوفه خارج و به سوى امام رهسپار گرديد.
قبيله غفار و تيره خندف و نزار به خوبى مى دانند. كه ما با شمشير بران بر گروه نجار و كافر، ضرباتمان را وارد مى سازيم. مردم! با شمشير و نيزه از فرزندان پاك پيامبر دفاع كنيد.
عبدالرحمان بن عبد رب انصارى خزرجى در جمع همراهان امام حسين (عليه السلام) با آن بزرگوار از مكه به كربلا آمد و در نخستين حمله، در ركاب آن حضرت به شهادت رسيد.
با فرا رسيدن روز دهم محرم، عمرو از امام حسين (عليه السلام) براى جنگ با دشمن اجازه ميدان خواست و پس از اجازه در حالى كه اين رجز را مى خواند، با دشمن روبه رو شد.
اگر مرا نمى شناسيد، من پسر مغفلم و در هنگامه نبرد، غرق در سلاحم و دست بسته نيستم. در كف راستم قبضه شمشيرى است با تيغه اى كه ميان اين گرد و غبار آن را بر سر سواران فرود مى آورم.
نافع گفت: نه، به خدا سوگند! تا حسين تشنه باشد قطره اى از آن نمى آشامم و اينان را كه مى بينى از ياران او هستند. تا عمرو آن ها را ديد گفت: اينان نبايد آب بر گيرند، ما را در اين جا گمارده اند كه از بردن آب جلوگيرى كنيم.
ابن سعد در طبقات مى گويد: روزى كه هانى به شهادت رسيد، نود و چند سال از عمر شريف او مى گذشت و برخى سن او را 83 سال ذكر كرده اند. او با كمك عصايى نوك فلزى راه مى رفت و اين همان عصايى بود كه ابن زياد وى را با آن كتك زد.