در قسمتهای قبل خواندید صاحب یک مغازه لوسترفروشی به نام حسن از طریق شاگردش به نام صمد تصمیم میگیرد باغی را در شهریار بخرد، اما ناگهان صمد به او خبر میدهد دو برادر فروشنده کلاهبردار هستند.
در شماره قبل خواندید صاحب یک مغازه لوسترفروشی به نام حسن از طریق شاگردش به نام صمد تصمیم میگیرد، باغی را در شهریار بخرد، اما ناگهان صمد به او خبر میدهد دو برادر فروشنده کلاهبردار هستند.
ستوان ظهوری گوشی تلفن همراه مقتول را از جیب شلوار او بیرون آورد و آخرین تماسها و پیامکها را بررسی کرد. چند لحظه بعد انگار معمای پیچیدهای را حل کرده باشد، خودش را به دو سه جست پیش رئیساش رساند و گفت: «قربان این پیام را بخوانید.»