
باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - در روز شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ (۱۵ مارس ۲۰۲۵)، خبری که شاید کمتر کسی پیشبینیاش را میکرد، فضای رسانهای جهان و بهویژه مخاطبان فارسیزبان را در شوک فرو برد: توقف کامل فعالیت رادیو فردا و صدای آمریکا، دو رسانه برجسته تحت حمایت دولت ایالات متحده. این تصمیم که با فرمان اجرایی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، اجرایی شد، بیش از ۱۳۰۰ کارمند این رسانهها را به مرخصی اجباری فرستاد، پخش زنده برنامههای تلویزیونی صدای آمریکا را متوقف کرد و فعالیت شبکههای اجتماعی هر دو رسانه را به حالت تعلیق درآورد. این رویداد نه تنها یک تحول ساده در عرصه رسانهای، بلکه یک پیروزی بزرگ در برابر آنچه سالها به عنوان «ابزارهای جنگ نرم» و «پروژههای نفوذ فرهنگی» غرب علیه ایران و دیگر کشورهای مستقل معرفی شده، تلقی میشود.
برای درک اهمیت این تعطیلی، باید به گذشته این رسانهها نگریست. «صدای آمریکا» که در میانه جنگ جهانی دوم با هدف مقابله با تبلیغات فاشیسم و کمونیسم تأسیس شد، پس از جنگ سرد به ابزاری برای نفوذ در کشورهای هدف، از جمله ایران، تبدیل شد. بخش فارسی این رسانه از سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را آغاز کرد و بهتدریج با همکاری «رادیو فردا» به یکی از تریبونهای اصلی جریانهای برانداز و مخالف نظام جمهوری اسلامی بدل شد. اما افشاگریهای اخیر، از جمله از سوی شبکه «من و تو»، پرده از ماهیت واقعی این رسانهها برداشته است. این افشاگریها نشان میدهد که «صدای آمریکا» و «رادیو فردا» نهتنها به دنبال اطلاعرسانی بیطرف نبودند، بلکه با دعوت از چهرههای تجزیهطلب و ترویج سازمانهای ضدایرانی، عملاً در خدمت سیاستهای تفرقهافکنانه واشنگتن عمل میکردند.
این رسانهها با بودجهای هنگفت و نیروی انسانی گسترده، سالها تلاش کردند تا با روایتسازیهای جهتدار، وحدت ملی ایران را تضعیف کنند. دعوت از افرادی که علناً خواستار تجزیه ایران بودند یا پخش برنامههایی با هدف تخریب چهره نظام، تنها بخشی از کارنامهای است که این رسانهها را به نماد پروپاگاندای ضدایرانی تبدیل کرده بود. حال، تعطیلی این شبکهها با فرمان ترامپ، از منظر ایران نه یک عقبنشینی ساده، بلکه افشای شکست پروژهای است که هرگز نتوانست در میان مردم ایران پایگاه واقعی پیدا کند.
بهنظر میرسد که فرمان اجرایی دونالد ترامپ که منجر به تعطیلی رادیو فردا و صدای آمریکا شد، بخشی از برنامه کلان او برای کوچکسازی دولت و کاهش هزینههای فدرال بوده است.
علاوه براین، این فرمان که هفت سازمان دولتی از جمله آژانس رسانههای جهانی ایالات متحده را هدف قرار داد، با توجیه «جلوگیری از هدررفت پول مالیاتدهندگان آمریکایی برای تبلیغات افراطی» صادر شده است. اما پشت این توجیه رسمی، میتوان ردپای رویکرد انتقامجویانه و تندرویهای سیاسی ترامپ را نیز دید. او که از زمان دور اول ریاستجمهوریاش با رسانهها رابطهای پرتنش داشت و آنها را «جعلی» و «فاسد» میخواند، حالا در دور دوم حضورش در کاخ سفید، شمشیر را برای نهادهای رسانهای تحت حمایت دولت از رو بسته است.
با وجود این تحولات، پرسشهایی کلیدی باقی میماند: آیا تعطیلی رادیو فردا و صدای آمریکا دائمی خواهد بود یا تنها یک وقفه موقت است؟ آیا دولت ترامپ قصد دارد منابع مالی این رسانهها را به سمت پروژههای دیگری هدایت کند که همسو با دیدگاههای او باشند؟ برخی گمانهزنیها حاکی از آن است که این تصمیم میتواند بخشی از یک استراتژی تنشزدایی با ایران و روسیه باشد، اما این احتمالات هرچه باشد، نتیجه یکسان است: تضعیف صداهایی که سالها علیه ایران فعالیت میکردند، خود یک دستاورد بزرگ محسوب میشود. این رویداد میتواند به عنوان یک نقطه عطف در تقابل رسانهای میان ایران و غرب ثبت شود و نشان دهد که مقاومت در برابر فشارهای تبلیغاتی، در نهایت به ثمر خواهد نشست.
در سطح منطقهای و جهانی، این تعطیلی میتواند پیامدهای گستردهتری داشته باشد. افول این رسانهها نشانهای از شکاف عمیق در ساختار سیاسی و رسانهای آمریکا و ناتوانی این کشور در حفظ هژمونی فرهنگی خود است. در حالی که آبراموویتز از مخاطبان ۳۶۰ میلیونی صدای آمریکا در ۴۸ زبان سخن میگوید و آن را «تنها منبع قابل اعتماد اخبار» در دیکتاتوریها میخواند، اما بهنظر میرسد که این ادعاها را اغراقآمیز و پوششی برای توجیه فعالیتهای مداخلهجویانه است.
در پایان، تعطیلی رادیو فردا و صدای آمریکا با مرخصی اجباری بیش از ۱۳۰۰ کارمند و توقف فعالیتهای آنها، بیش از یک تحول رسانهای، یک پیام سیاسی و استراتژیک از سوی دولت جدید آمریکا به جهان است. این پیام هرچند با نیت صرفهجویی مالی و کوچکسازی دولت ارسال شده، اما در عمل به نفع کشورهایی تمام خواهد شد که سالها در برابر این رسانهها ایستادگی کردهاند. حال باید منتظر ماند و دید که آیا این پایان کار این رسانههاست یا آغازی برای فصل جدیدی از رقابتهای رسانهای در سطح جهانی. آنچه قطعی به نظر میرسد، این است که تعطیلی این دو رسانه، دستکم در کوتاهمدت، به نفع روایتهای بومی و مستقل تمام خواهد شد و این فرصتی است که نباید از دست برود.