خداوند راز موفقیت پیامبر را در تألیف قلب‏ها، محبت و ملایمت او به توفیق الهى معرفى مى‏کند که آن حضرت با تکیه به همین عامل، جامعه را دگرگون کرد و به مقصد الهى راه برد.

به گزارش وب گردی باشگاه خبرنگاران، روز بیست و هشتم ماه صفر، روز غم انگیزی است، روزی که حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) دنیای فانی را وداع گفتند و کتاب الهی و عترت خود را به امانت در نزد امت خویش نهادند و گویی همانند دوران پر برکت زندگیشان نگران امت خویش بودند. پیامبری که پس از گذشت قرنها از زندگی مادی و رحلت ایشان همچنان بسیاری از انسانها با شگفتی به فضایل و کرامات اخلاقی آن حضرت می نگرند و هنوز بسیاری در اینکه مانند ایشان رفتار کنند، ناتوانند.

پیامبر اکرم (ص) برای به نهایت رساندن مکارم اخلاقی مبعوث شده بودند و می‌فرمودند: "سه چیز است که هرکس نداشته باشد، هیچ کار او تمام نیست؛ پروایى که او را از نافرمانى خدا بازدارد و اخلاقى که به‏ وسیله آن با مردم مدارا کند و بردبارى که به سبب آن نادانى نادان را رد نماید".

 

پیامبر ختمی مرتبت، به کمال رساننده رحمت و محبت و نفی کننده جاهلیت و خشونت به تمام معنا بود. رسول خدا (ص) در هدایت مردمان و در مدیریت آنان بیش از هر چیز از رحمت و محبت بهره مى‏گرفت. خداوند هم آن حضرت را با این ویژگى در هدایت و مدیریت معرفى کرده است، این‏که آن حضرت به سبب رحمتى از جانب خدا در هدایت و مدیریت خود از محبت، مدارا و ملایمت و نفی خشونت به نیکویى بهره‏مند شده است و اگر چنین نبود، آن شیوه هدایت و اداره مطلوب حاصل نمى‏شد:

“فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَا نْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ”.

به موجب لطف و رحمت الهى، بر ایشان نرم دل شدى که اگر تندخوى سخت‏دل بودى از پیرامونت پراکنده مى‏گشتند. پس از آنان درگذر و بر ایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن. ( آل عمران / 159 )

خداى متعال فرستاده گرامى‏اش را با این وصف کمالى توصیف کرده که در اداره امور و پیشبرد مقاصد و هدایت مردمان از رحمت و ملایمت و مدارا برخوردار بوده است. آن‏گاه آن حضرت را به گذشت و بخشش و طلب آمرزش براى امّت فرمان داده است. این خود نشان دهنده جایگاه ویژه و اساسى این صفت در اداره امور است.

پیامبر اکرم (ص) به سبب رحمت و فیض الهى به چنان محبت و ملایمتى در هدایت و مدیریت خود دست یافته بود که به سبب آن، شگفت‏آسا موانع هدایت و اداره جامعه‏اى دچار تشتت و مشکلات فراوان، رفع و مقتضیات رشد و کمال آن فراهم شد. اگر رسول خدا (ص) سخت‏دل و تندزبان بود، هر آینه امتى فراهم نمى‏شد و مردمان از گرد او پراکنده مى‏شدند؛ به تعبیر محمد ابوزهره: “خوى نرم پیامبر بود که قلب‏ها را جذب کرد و الفت بخشید و جان‏هاى گریزان را گرد آورد.” (الوحده الاسلامیه / 79)

محبت، گذشت و بزرگوارى آن حضرت در مدیریتش بسیارى از مشکلات را که حل‏ناشدنى مى‏نمود، حل کرد. رحمت و محبت در اداره امور اعجاز مى‏کند و اعجاز مدیریت پیامبر خدا از آن نیرو مدد گرفته بود.

بدین ترتیب خداوند راز موفقیت پیامبر را در تألیف قلب‏ها، محبت و ملایمت او به توفیق الهى معرفى مى‏کند که آن حضرت با تکیه به همین عامل، جامعه را دگرگون کرد و به مقصد الهى راه برد. به تعبیر جلال الدین محمد بلخی:

او به تیغِ حلم چندین حلق را

وا خرید از تیغ و چندین خلق را

تیغ حلم از تیغِ آهن تیزتر

بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر ( مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 3988 – 3989 )

“انسان‏هاى پارسا و پرهیزگار در محدوده معمارى جهان آفرینش حرکت مى‏کنند که مهندس آن بر اساس هندسه رحمت و لطف، خطوط کلى و اضلاع جانبى آن را ترسیم کرده است.” (جوادی آملی، عرفان و حماسه / 17 – 18)

خداوند در این‌باره فرموده است:

«کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ.» (انعام / 12)

خداوند مهر و رحمت را بر خود مقرر داشته است.

و نیز فرموده است:

«کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ.» (انعام / 54)

پروردگارتان مهر و رحمت را بر خود مقرر داشته است.

نظام هستى بر اساس رحمت طراحى و برنامه‏ریزى شده است و بر آن مبنا اداره مى‏شود. از همین‏روست که انبیاى عظام، مظاهر رحمت حق هستند و پیامبر اکرم (ص) - جلوه تام رحمت و محبت الهى- مدیریت اش بر رحمت و محبت استوار بود.

خداوند، رسول گرامى اسلام را رحمتى عام و فراگیر معرفى کرده و خطاب به آن حضرت فرموده است که تو را نفرستادیم، جز آن‏که مى‏خواستیم رحمتى به مردم جهان ارزانى داریم:

«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ.» (انبیاء / 107)

ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.

رسول خدا (ص) مظهر تام رحمت و محبت الهى بود و خود مى‏فرمود:

“إِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً.” (مسند أبی یعلی الموصلی 11 / 35 ؛ أبوالفرج بن الجوزی، الوفاء بأحوال المصطفی 2 / 421)

من به عنوان رحمتى فراگیر برانگیخته شده‏ام.

وجود آن حضرت بالاترین رحمت الهى بر جهانیان بود. قاضى عیّاض از قول ابوبکر محمدبن طاهر مى‏نویسد: “خداى متعال، محمد (ص) را به زینت رحمت مزین فرمود، بنابراین وجود آن حضرت رحمت بود و تمام صفات و ویژگى‏هاى وى رحمتى براى مردم بود.” (القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی 1 / 18)

مبنا و اساس سیره پیامبر اکرم (ص) بر رحمت و محبت بود، چنان‏که از على (ع) نقل شده است که از رسول خدا (ص) درباره سنت آن حضرت پرسیدم، فرمود:

“وَ الْحُبُّ أَسَاسِی.” (همان / 187)

محبت بنیاد و اساس روش و سنّت من است.

آن حضرت جامعه را با قدرت رحمت و محبت اداره مى‏کرد و با همین عامل مردمان را راه مى‏برد و به سوى مقصد کمال سیر مى‏داد. پیامبر اکرم چنان با مردم از سر محبت و دلسوزى برخورد مى‏کرد که کسى نمى‏توانست در صداقت و درستى مدیریت او تردیدى به دل راه دهد. همین محبت و دلسوزى به تمام معنا بود که دوستى آن حضرت را در دل مردمان جاى مى‏داد. مردم به وضوح مى‏دیدند که پیامبر تمام توانش را در هدایت و اصلاح آنان به کار گرفته است و با تمام وجود براى ایشان دل مى‏سوزاند و مى‏سوزد. خداوند پیامبرش را با این ویژگى ارج نهاده و فرموده است:

«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ.» (توبه / 128)

"هر آینه پیامبرى از خود شما به سویتان آمد که رنج‏هاى شما بر او سخت است و بر هدایت شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است".

همچنین خداى رحمان در بیان شدت شفقت و مهربانى آن بزرگوار بر تمام افراد بشر فرموده است:

«لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.» (شعراء / 3)

"گویى مى‏خواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى به خاطر این‏که آن‏ها ایمان نمى‏آورند».

“باخع” از ماده “بَخْع” به معنى هلاک کردن خویشتن از شدت غم و اندوه است و این بیان نشان مى‏دهد که پیامبر رحمت تا چه اندازه نسبت به مردمان محبت و دلسوزى داشت و چگونه براى نجات آنان تلاش و پافشارى مى‏کرد و در این راه همه گونه سختى را به جان مى‏خرید و از ایمان نیاوردن ایشان اندوهگین مى‏شد. آیه فوق نازل شد و آن حضرت را دلدارى و تسلى داد. (الراغب الاصفهانی، المفردات / 38) و نیز خطاب به آن حضرت فرمود:

«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا.» (کهف / 6)

"گویى مى‏خواهى خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آن‏ها هلاک کنى، اگر آن‏ها به این گفتار ایمان نیاورند."

مشاهده مى‏شود که تأسف و دلسوزى و غمخوارى رسول خدا (ص) نسبت به کفار و منکران حق و علاقه‏مندى آن حضرت به سعادت و نجات بندگان تا چه حد کار را بر وى تنگ کرده که خداى متعال او را تسلیت داده و دلجویى کرده است تا مبادا از شدت اندوه و اهتمام به حال آنان، خود را از بین ببرد و قالب تهى کند. زیرا آن حضرت همه آدمیان را - بدون استثنا - چون فرزندان دلبند و پاره تن خود مى‏دانست و خیر و هدایت آنان را مى‏خواست و چون مى‏دید که به راه گمراهى و هلاکت مى‏روند، سخت اندوهگین مى‏شد؛ همان‏گونه که پدرى مهربان از هلاکت و تباهى فرزندانش دچار اندوه مى‏شود.

پیامبر اکرم (ص) آن‏گونه به مردم محبت و لطف داشت که از انس بن مالک در توصیف آن حضرت چنین نقل شده است:

“کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ لُطْفًا بِالنَّاسِ.” (أبونعیم الاصبهانی، دلائل النبوّه 1 / 182)

رسول خدا (ص) بیش‏ترین لطف و محبت را به مردم داشت.

آن حضرت نسبت به بندگان خدا مهربان بود و مى‏فرمود:

“إنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ رَحِیمٌ یُحِبُّ کُلَّ رَحِیمٍ.” (الطوسی، الامالی 2 / 130)

خداى متعال مهربان است و هر مهربانى را دوست دارد.

سیره‏نویسان درباره آن وجود گرامى نوشته‏اند:

“کَانَ النَّبِیُّ (ص) رَقِیقَ الْقَلْبِ رَحِیمًا بِکُلِّ مُسْلِمٍ.” (الدیلمی، ارشاد القلوب 1 / 115)

پیامبر (ص) قلبى رقیق داشت و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود.

رحمت واسعه پیامبر (ص) در رفتار سراسر ملایمت آن حضرت تجلى داشت.

على (ع) در توصیف آن مظهر رحمت و محبت حق فرمود:

“کَانَ أَلْیَنَهُمْ عَرِیکَةً.” (ابن شبّه، تاریخ المدینه المنوّره 2 / 605؛ البلاذری، أنساب الاشراف 1 / 392)

پیامبر نرمخوترین مردمان بود.

آن که اهل رحمت است، اهل ملایمت و عطوفت است و مدیریت پیامبر بر این ویژگى‏ها استوار بود.

پیامبرِ رحمت و محبت، مسلمانان را نیز به همین صفت کمالى مى‏خواند، چنان‏که علّامه حلّى در رساله سعدیه از آن حضرت نقل کرده است که فرمود:

“وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَضَعُ اللَّهُ الرَّحْمَةَ إِلَّا عَلَى رَحِیمٍ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، کُلُّنَا رَحِیمٌ. قَالَ: لَیْسَ الَّذِی یَرْحَمُ نَفْسَهُ وَ أَهْلَهُ خَاصَّةً، وَلکِنِ الَّذِی یَرْحَمُ الْمُسْلِمِینَ؛ وَ قَالَ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - : قَالَ تَعَالى: إِنْ کُنْتُمْ تُرِیدُونَ رَحْمَتِی فَارْحَمُوا.” ( النوری، مستدرک الوسائل 9 / 54 )

سوگند به آن که جانم در دست اوست، رحمت خدا جز افراد مهربان را در بر نمى‏گیرد. اصحاب گفتند: اى رسول خدا، ما همه مهربانیم. فرمود: مقصود کسانى نیستند که فقط نسبت به خود و خانواده‏شان مهربانند و عطوفت دارند بلکه مقصود کسانى‏اند که نسبت به همه مسلمانان مهربانند؛ و فرمود: خداى متعال فرموده است: اگر خواهان مهربانى و بخشایش من هستید پس نسبت به هم مهربان باشید و عطوفت بورزید.

آنان که صفت رحمت را در خود جلوه‏گر مى‏کنند مورد رحمت خدا واقع مى‏شوند و پیامبر اکرم (ص) فرمود:

“الرَّاحِمُونَ یَرْحَمُهُمُ الرَّحْمنُ؛ اِرْحَمُوا مَنْ فِی الْأَرْضِ یَرْحَمْکُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ.” (الترمذی، السنن 4 / 285)

خداى رحمان بر مهربانان مهربانى مى‏کند؛ پس بر آنان که در زمینند مهربانى کنید تا آنان که در آسمانند بر شما رحمت آورند.

و نیز مى‏فرمود:

“مَنْ لَا یَرْحَمُ النَّاسَ لَا یَرْحَمُهُ اللَّهُ.” (مسند احمد بن حنبل 4 / 362 ؛ البخاری، الادب المفرد / 47)

هر کس نسبت به مردم رحمت ندارد، مورد رحمت خدا واقع نمى‏شود.

آن کس که مورد رحمت خدا واقع شود، اهل رحمت و الفت و ملایمت با خلق خدا مى‏شود و چنین کسى است که محبوب پیامبر رحمت است.

رفق و مدارا در سیره اجتماعى رسول خدا (ص) نقشى مبنایى داشته و مایه قوام و دوام روابط و مناسبات صحیح اجتماعى بوده است. برخوردهاى از سرِ رفق و ملایمت و به دور از درشتى و خشونت آن حضرت در عرصه جامعه و در معاشرت، سازنده‏ترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات اجتماعى بود. سیره‏نویسان از حسین بن على (ع) از قول امیرمؤمنان على (ع) در توصیف برخوردهاى اجتماعى رسول خدا (ص) چنین آورده‏اند:

“کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ، سَهْلَ الْخُلْقِ، لَیِّنَ الْجَانِبِ، لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ.” (ابن سعد، الطبقات الکبری 1 / 424)

]پیامبر[ گشاده‏رو و خوش‏اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و درشتخو.

پیامبر اکرم - آن رسول رفق - از غلظت‏هاى بى‏مورد و شدت‏هاى نابجا سخت پرهیز داشت و هرگز براى پیشبرد مقاصد اجتماعى خویش از حرکت‏هاى تند و عارى از رفق بهره نگرفت. او همان‏طور که مأمور به برپایى واجبات بود، مأمور به رفتارى از سرِ مدارا بود و خود مى‏فرمود:

“إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنى بِإِقَامَةِ الْفَرَائِضِ.” (ابن کثیر، تفسیر القرآن الکریم 2 / 142)

خداى متعال همان‏گونه که مرا به برپایى واجبات فرمان داده، به مدارا با مردمان فرمان داده است.

هنر بزرگ آن پیام‏آور الهى در هدایت آدمى بر این اصل اساسى استوار بود و آن حضرت با رفق و مدارا توانست جامعه را متحول سازد. در حقیقت خوى نرم پیامبر بود که دل‏ها را جذب کرد و الفت بخشید و جان‏هاى گریزان را گرد آورد و اگر این روحیه نبود و این اصل مهم اجتماعى اِعمال نمى‏گشت، قطعاً پیوند میان دل‏ها و وحدت در جامعه و آن حرکت بزرگ اصلاحى میسر نمى‏شد.

اگر رفق و مداراى پیامبر نبود، اساساً فرصت هدایت حاصل نمى‏شد و سد سکندرى میان او و مردم حجاب مى‏گشت و زمینه اصلاح اجتماعى را مسدود مى‏ساخت.

بنابراین رسول خدا (ص) با رفق و مدارا رسالت خود را پیش برد و این اصل در تحول انسان و جامعه به‏سوى کمال و اصلاحات اجتماعى‏اى که پیامبر مأمور بدان بود نقشى کلیدى داشت. به همین سبب آن وجود گرامى، براى تحقق رسالت خویش مأمور به رفق و مدارا بود، چنان‏که خود فرمود:

“أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِتَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ.” (الطبرسی، مشکاه الانوار / 178)

پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، همان‏گونه که مرا به تبلیغ رسالت فرمان داد.

رسول خدا (ص) پیام الهى خود را با رفق و مدارا به جان مردمان نشاند و دل آنان را نرم کرد و ایشان را با حق همراه نمود. امام صادق (ع) در این باره فرمود:

“جاءَ جَبْرَئِیلُ إِلَى النَّبِیِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامُ وَ یَقُولُ لَکَ دَارِ خَلْقِی.” (الکلینی، الکافی 2 / 117)

جبرئیل به نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: اى محمد؛ پروردگارت سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: با خلق من مدارا کن.

پیامبر اکرم (ص) در تمام دوران رسالت خویش بر این مبنا حرکت کرد.

هیچ چیز مانند رفق و مدارا در اصلاح روابط اجتماعى و مناسبات انسانى و تنظیم آن‏ها مؤثر نیست و پیامبر اکرم (ص) آن را به زیبایى تمام به کار بست و جامعه را در جهت حق متحول ساخت. آن حضرت مى‏فرمود:

“إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أُمِرْنَا بِإِقَامَةِ الْفَرَائِضِ.” (الطوسی، الامالی 2 / 135)

ما جمعیت پیامبران، همان‏طور که به برپا کردن واجبات فرمان یافته‏ایم، به مدارا با مردمان فرمان داده شده‏ایم.

سیاست الهى پیامبران و راه و رسم آنان در هدایت مردمان بر رفق و مدارا استوار بود که هیچ سیاستى بدون این امر راه به جایى نمى‏برد. امیرمؤمنان على (ع) فرمود:

“رَأْسُ السِّیَاسَةِ اسْتِعْمَالُ الرِّفْقِ.” (الآمدی، غررالحکم 1 / 372)

سرِ سیاست به‏کار بردن رفق و مدارا است.

تدبیر صحیح امور و سیاستِ درست، بهره‏مند از رفق و مدارا است و چنین تدبیر و سیاستى راه‏گشاست. از على (ع) چنین نقل شده است:

“نِعْمَ السِّیَاسَةُ الرِّفْقُ.” (همان 2 / 294)

رفق و مدارا خوب سیاستى است.

در نگاه پیشوایان حق، رفق و مدارا اصلى کارا در روابط اجتماعى و مدیریت و رهبرى است، چنان‏که در آموزه‏هاى امیر بیان، على (ع) آمده است:

“إِذَا مَلَکْتَ فَارْفُقْ.” (همان 1 / 275)

هرگاه زمامدارى شدى، باید رفق و مدارا پیش گیرى.

سیاست، حکومت و مدیریت فارغ از رفق و مدارا راه به جایى نمى‏برد و گرفتار آسیب‏هاى جدى و اساسى مى‏گردد.

هیچ چیز مانند رفق و مدارا روابط اجتماعى را در جهت مطلوب تسهیل نمى‏کند، که انسان به فطرتش متمایل به رفق و مدارا و منزجر از درشتى و خشونت است. از این‏رو هر کار که بر این مبناى فطرى انجام شود، پذیرش نسبت به آن بیش‏تر و راه تحقق آن هموارتر خواهد بود؛ و اساساً با به‏کار گرفتن رفق و مدارا بهتر مى‏توان بر مشکلات اجتماعى فائق آمد و به مقاصد اصلاحى دست یافت. در بیانات على (ع) آمده است:

“الرِّفْقُ یُیَسِّرُ الصِّعَابَ وَ یُسَهِّلُ شَدِیدَ الْأَسْبَابِ.” (همان 1 / 89)

ملایمت در امور دشوارى‏ها را آسان مى‏سازد و سبب‏هاى سخت را سهل مى‏نماید.

رفق نمودن و مدارا ورزیدن در امور چنان تأثیرگذار و راهگشاست که در تعالیم امیرمؤمنان على (ع) آمده است:

“الرِّفْقُ یَفُلُّ حَدَّ الْمُخَالَفَةِ.” (خوانساری، شرح غررالحکم 1 / 150)

رفق تندى مخالفت را کند مى‏سازد.

رفق و مدارا در این‏جا چنان کارساز معرفى شده است که به‏وسیله آن مى‏توان تیزى شمشیر مخالفت مخالفین را کند کرد و مخالفت‏هاى اجتماعى را کاهش داد و زمینه لازم را براى ایجاد تحولات مثبت به‏سوى مقاصد والا فراهم نمود که برترین نمونه تربیت نبوى، على (ع) فرمود:

“مَنْ کَانَ رَفِیقًا فِی أَمْرِهِ نَالَ مَا یُرِیدُ مِنَ النَّاسِ.” (الکلینی، الکافی 2 / 120)

هرکه در کار خویش، رفق پیش گیرد، بدانچه از مردمان خواهد دست یابد.

سلوک اجتماعى و پیش بردن مقاصد اصلاحى جز با تکیه به چنین اصلى راه به جایى نخواهد برد که زندگى اجتماعى و روابط و مناسبات انسانى در گرو ملایمت و مداراست، چنان‏که پیامبر رحمت و مدارا فرمود:

“الرّفْقُ نِصْفُ الْعَیْشِ.” (ابن أبی الدنیا، اصلاح المال / 228)

رفق، نیمى از زندگى و معاشرت و گذران حیات است.

یعنى زندگى و معاشرت اجتماعى سالم بدون رفق و مدارا میسر نیست و روابط اجتماعى و مناسبات انسانى درست در پیوند با این اصل است، بلکه عقلانیت اقتضا مى‏کند که بناى تعامل اجتماعى بر ملایمت باشد و شأن انسان عاقل این است که از مدارا به درستى بهره گیرد. از امیرمؤمنان وارد شده است:

“عُنْوَانُ الْعَقْلِ مُدَارَاةُ النَّاسِ.” (الآمدی، غررالحکم 2 / 41)

دلیل عقل مدارا با مردم است.

خردمندى اقتضا مى‏کند که آدمى در روابط اجتماعى و به ‏منظور پیشبرد مقاصد اصلاحى به ‏درستى از رفق و مدارا بهره گیرد که درشتى و خشونت، انسان‏ها را به عکس‏العمل و مقاومت مى‏کشاند. هرچه روابط انسان‏ها لطیف‏تر شود و جامعه عقلانى‏تر گردد، رفق و مدارا در میان مردمان بیش‏تر جلوه مى‏یابد که به بیان على (ع):

“ثَمَرَةُ الْعَقْلِ مُدَارَاةُ النَّاسِ.” (همان 1 / 322)

حاصل عقل مدارا با مردم است.

راه و رسم پیشوایان معصوم بر رفق و مدارا استوار بود و پیامبر اکرم (ص) درباره این اصل بنیادى در روابط اجتماعى مى‏فرمود:

“أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ.” (الصدوق، الامالی / 28)

"خردمندترین کس، آن است که بیش‏ترین مدارا را با مردم داشته باشد".

و نیز فرمود:

“مُدَارَاةُ النَّاسِ رَأْسُ الْعَقْلِ.” (السیوطی، الجامع الصغیر 2 / 3)

مدارا با مردم سَرِ عقل است.

در اندیشه و سیره پیام‏آور رحمت، رفق و مدارا در پیوندى تنگاتنگ با ایمان است و هرچه نور ایمان وجود آدمى را روشن‏تر و لطیف‏تر سازد، رفق و مدارا در رفتار و سلوک انسانى نمایان‏تر و راسخ‏تر مى‏شود. از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود:

“رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ مُدَارَاةُ النَّاسِ.” (الجاحظ، البیان و التبیین 2 / 16)

سَرِ عقل بعد از ایمان به خدا مدارا با مردم است.

لازمه روابط لطیف انسانى، ملایمت و نرمى و وسعت نظر و گشادگى و گذشت و تحمل اجتماعى است؛ و این به‏معناى مداهنه و سازشکارى در حق و عوام‏زدگى نیست، بلکه رفق و مدارا به‏معناى یاد شده رکن رکین اخلاق اجتماعى است که اگر بدان بى‏اعتنایى شود و به‏درستى مورد توجه قرار نگیرد، نه‏تنها موجب ظهور اختلالات شدید اجتماعى مى‏گردد، بلکه سبب تزلزل اعتقادى، دینى و ایمانى جامعه مى‏شود. پیوند رفق و ایمان پیوندى تنگاتنگ و ناگسستنى است، به قسمى که هرچه آدمى در مراتب ایمان بالاتر رود، رفق و مدارایش افزون شود؛ و اساساً آن‏که اهل رعایت رفق و مدارا در جهت حق است، اهل ایمان است.

از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود:

“مَنْ قُسِمَ لَهُ الرِّفْقُ، قُسِمَ لَهُ الْإِیمَانُ.” (الکلینی، الکافی 2 / 118)

هرکه از نرمى برخوردار شد، از ایمان برخوردار شد.

ایمان در انسانِ سخت و سنگ راه نمى‏یابد و با قلبِ بسته و تنگ نمى‏سازد و با خشونت و قساوت نمى‏ماند. امام باقر (ع) فرمود:

“إِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قُفْلٌ وَ قُفْلُ الْإِیمَانِ الرِّفْقُ.” (همان)

هر چیز قفلى دارد (حفاظى دارد) و قفل (حفاظ) ایمان رفق است.

تندى و تیزى و غلظت و سخت‏دلى از مشخصات خامى و رشدنایافتگى است. همچون میوه‏اى خام بر شاخ درخت که به سبب خامى، سخت به شاخه چسبیده است و همانند جنینى که تا در مرتبه جنینى است از خون تغذیه مى‏کند. آن میوه چون پخته گردد، نسبت به شاخه رفق مى‏یابد و آن جنین چون از مرتبه دانى بگذرد، شأن سابق را رها سازد و پا در وادى عالى گذارد.

این جهان همچون درخت است اى کِرام

ما بَرُو چون میوه‏هاى نیمْ‏خام

سخت گیرد خام‏ها مر شاخ را

زان‏که در خامى نشاید کاخ را

چون بپخت و گشت شیرین لبْ‏گزان

سست گیرد شاخ‏ها را بعد از آن

چون از آن اقبالْ شیرین شد دهان

سرد شد بر آدمى مُلکِ جهان

سخت‏گیرى و تعصّب خامى است

تا جَنینى کارْ خون‏آشامى است (مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 1293– 1297)

آن‏که پخته گردد و نور ایمان بر جانش نشیند، آسان‏گیر و ملایم و با گذشت شود و آن‏که در خامى بمانَد و در ظلمت کفر فرو رود، سخت‏گیر و تند و اهل خشونت گردد. حضرت رضا (ع) از پدرانش روایت کرده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود:

“الْمُؤْمِنُ هَیِّنٌ لَیِّنٌ سَمْحٌ، لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ، وَ الْکَافِرُ فَظٌّ غَلِیظٌ، لَهُ خُلُقٌ سَیِّءٌ وَ فِیهِ جَبْرِیَّةٌ.” (الطوسی، الامالی 1 / 376)

مؤمن آسان‏گیر و نرم و با گذشت و داراى اخلاقى نیکو است و کافر تندخو و سخت‏دل و داراى اخلاقى بد است که در او تکبر و خودخواهى سریان دارد.

رسول حق، اهل رفق و مدارا بود و مؤمن به او، مؤمن نمى‏گردد تا به سیره او تأسى جوید. از حضرت رضا (ع) روایت شده است که فرمود:

“لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتَّى یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثَ خِصَالٍ: سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ، وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ، وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ ... وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَمَرَ نَبِیَّهُ بِمُدَارَاة النَّاسِ فَقَالَ: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بالْعُرْفِ» (اعراف / 199) (الکلینی 2 / 241 – 242)

مؤمن، مؤمن نیست مگر آن‏که سه خصلت و راه و رسم در او باشد: راه و رسمى از پروردگارش، راه و رسمى از پیامبرش و راه و رسمى از ولىّ او ... و امّا راه و رسم پیامبرش مدارا با مردم است، زیرا خداى عزّوجلّ پیامبرش را به مدارا با مردم فرمان داده و فرموده است: “در گذشت پیش گیر و به نیکى فرمان ده”.

پیامبر اکرم (ص) در تمام دوران رسالت خود مدارا کرد و رفق ورزید و گذشت کرد و هرگز به درشتى و خشونت دست نیازید که آن حضرت در قله کمالات انسانى ایستاده بود و از چنین جایگاهى هدایت و راهبرى مى‏کرد.

مهر و رقّت وصفِ انسانى بود

خشم و شهوت وصفِ حیوانى بود (مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 2436)

آن‏که از مهر و مدارا و از رحمت و رقّت بى‏بهره است، هنوز پا به میدان انسان بودن و نیکى نمودن نگذاشته است، چنان‏که پیامبر اکرم (ص) مى‏فرمود:

“مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ یُحْرَمِ الْخَیْرَ کُلَّهُ.” (البخاری، الادب المفرد / 164 ؛ ابن الاثیر، جامع الاصول 5 / 280)

"هرکه از رفق بى‏بهره باشد، از همه‏گونه خیر بى‏بهره است".

آن رسول رحمت در سخت‏ترین اوضاع و احوال نیز از رفق و مدارا و بزرگوارى و گذشت دور نشد. نقل شده است که چون در غزوه احد آن‏همه مصیبت بر پیامبر وارد کردند و آن‏همه جنایت روا داشتند، عمر بن خطّاب نزد پیامبر رفت و از آن حضرت خواست تا آن قوم را نفرین کند، همان‏گونه که نوح (ع) قومش را نفرین کرد.

امّا پیامبر (ص) جز رحمت و مغفرت براى آنان نخواست، تقاضاى آن حضرت از خداوند این بود:

“اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِی، فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ.” (القاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی 1 / 138)

خدایا قوم مرا ببخش که آنان نمى‏فهمند.

و نیز روایت شده است که گفت: “خدایا آنان را ببخش یا هدایت فرما.” (همان)

درباره این ماجرا، مسلم در صحیح خود خبرى را از یکى از یاران پیامبر نقل کرده که گفته است که آن صحنه در نظرم است که قوم رسول خدا وى را مجروح ساختند و آن حضرت درحالى‏که خون از چهره خویش مى‏زدود دعا کرد:

“رَبِّ اغْفِرْ لِقَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ.” (صحیح مسلم 12 / 149 – 150)

پروردگارا قوم مرا ببخش که آنان نمى‏فهمند.

رفق و مدارا و گذشت و بخشش پیامبر اکرم آن‏قدر فراگیر بود که با آنان که سال‏ها با او دشمنى کرده و کینه ورزیده بودند، رفق نمود و ملایمت ورزید و گذشت کرد. آن حضرت با همین نرم‏خویى پیامبرانه و روش اسلامى و بر مبناى شناختى درست از انسان و جامعه، زمینه تحول انسان‏ها را فراهم ساخت. پیامبر اکرم (ص) شدت را جز از باب رحمت به‏کار نگرفت و تندى و درشتى‏ها را به رفق و مدارا کاست و کینه و دشمنى‏ها را به بخشش و گذشت از رنگ و رو انداخت.

ابن اسحاق نقل کرده است که در روز فتح مکّه سعد بن عُباده خزرجى - درحالى‏که پرچمدار بود - چنین رجز مى‏خواند: “الْیَوْمُ یَوْمُ الْمَلْحَمَةِ، الْیَوْمُ تَسْتَحِلُّ الْحُرْمَةُ.” امروز روز کشتار و جنگ و انتقام است، امروز روز شکسته شدن حرمت‏ها است. کسى نزد رسول خدا رفت و این مطلب را با وى در میان گذاشت و گفت مى‏ترسیم امروز سعد یورشى به قریش بکند. پیامبر، على بن ابى‏طالب را مأمور کرد تا پرچم را از او بگیرد؛ و فرمود تو پرچم را وارد شهر کن. (ابن هشام، سیره النبی 4 / 26) آن‏گاه فرمود:

“الْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ.” (الواقدی، المغاذی 2 / 822)

امروز روز رحمت و مهربانى است.

بدین‏ترتیب، پیشواى رحمت و مدارا، جلوى هرگونه تندى و خشونت را گرفت . رفتار پیامبر پس از فتح مکه دل‏ها را نرم کرد و بسیارى پذیراى اسلام شدند و رسول خدا (ص) بر گذشته آنان پرده رحمت کشید و با ایشان در کمال مدارا رفتار نمود که آن حضرت مى‏فرمود:

“الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا کَانَ قَبْلَهُ.” (همان 2 / 857)

اسلام، گناهان گذشته را مى‏پوشاند.

بدین‏ترتیب زمینه بازگشت به حق و اصلاح جامعه فراهم شد و این همان میمنتى است که در رفق و مدارا هست و چیزى جایگزین آن نیست، چنان‏که در حدیث نبوى آمده است:

“الرّفْقُ یُمْنٌ وَالْخُرْقُ شُؤْمٌ.” (الکلینی، الکافی 2 / 119)

"رفق و ملایمت میمنت دارد و تندى و خشونت نحوست آرد."

پیامبر اکرم (ص) رفق و مدارا را مبارک و میمون و بابرکت و درشتى و خشونت را نحس و نامیمون و بى‏برکت معرفى کرده‌اند؛ و خود بیش از هرکس پایبند رفق و مدارا بود. در راه و رسم نبوى، تندى و درشتى و سخت‏گیرى جایى نداشت و رسول خدا (ص) براى هدایت مردمان و در روابط اجتماعى و تعامل انسانى براساس نرمى و مهربانى و آسان‏گیرى گام برمى‏داشت و مى‏فرمود:

“الْیُسْرُ یُمْنٌ وَ الْخُرْقُ شُؤْمٌ.” (المتقی الهندی، کنزالعمّال 3 / 33)

آسان‏گیرى و ملایمت میمنت دارد و درشتى و خشونت نحوست آرد.

تعابیر نبوى درباره رفق و مدارا و نرمى و آسان‏گیرى، فقط سخن گفتن از امورى گرانقدر در روابط اجتماعى نیست، بلکه آموزه‏هایى است جهت‏دهنده به رفتارهاى اجتماعى و تعامل‏هاى انسانى تا این آموزه‏ها بر روح و جان مردمان بنشیند و با الگو گرفتن از رسول خدا (ص) و اوصیاى آن حضرت در روابط و مناسباتشان ظهور یابد. رسول رحمت در تعبیرى لطیف و برانگیزنده فرموده است:

“إِنَّ الرِّفْقَ لَوْکَانَ خَلْقًا مَا رَأَى النَّاسُ أَحْسَنْ خَلْقًا مِنْهُ، وَ لَوْکَانَ الْخُرْقُ خَلْقًا مَا رَأَى النَّاسُ أَقْبَحَ مِنْهُ.” (همان 3 / 48)

"اگر رفق و ملایمت مخلوقى مى‏بود که دیده مى‏شد، مردم مخلوقى نیکوتر از آن نمى‏دیدند و اگر تندى و خشونت مخلوقى مى‏بود که دیده مى‏شد، مردم مخلوقى زشت‏تر از او نمى‏دیدند."

انسان به فطرتش زیبایى دوست و متمایل به نیکى و خوبى است و از زشتى و پلشتى و بدى منزجر است؛ و پیامبرى که با فطرت‏ها سخن مى‏گفت با این عبارات فطرت‏ها را به رفق و مدارا برمى‏انگیخت و چنین مى‏آموخت:

“عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ، فَإِنَّهُ لَمْ یَکُنْ فِی شَیْ‏ءٍ إِلَّا زَانَهُ، وَ لَا انْتَزَعَ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا شَانَهُ.” (البخاری، الادب المفرد / 166 – 167)

"بر تو باد عمل به رفق که آن در چیزى قرار نگرفت مگر آن‏که زینتش بخشید و از چیزى برداشته نشد مگر آن‏که زشتش نمود."

مدارا و ملایمت از خصوصیات الهى است و آن‏که تخلق به اخلاق الهى جوید، اهل رفق و ملایمت باشد و چگونه پیامبر رحمت این خصوصیت را در حد کمال نداشته باشد، حال آن‏که او مظهر همه اسماء و صفات الهى بود؛ و آن حضرت مى‏فرمود:

“إِنَّ اللَّهَ - عَزَّوَجَلَّ - رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ، وَ یُعْطِی عَلَى الرِّفْقِ ما لَمْ یُعْطِی عَلَى الْعُنْفِ.” (الکلینی، الکافی 2 / 119)

"خداى عزوجل ملایم است و ملایمت را دوست دارد و آن‏چه نسبت به ملایمت مى‏بخشد، نسبت به سختگیرى و خشونت نمى‏بخشد".

هرچه آدمى در مراتب بندگى حق بالاتر رود، بیش‏تر اهل رحمت و ملایمت و مدارا با خلق مى‏شود و پیامبر اکرم (ص) و اوصیاى آن حضرت که والاترین بندگان خاص خداى رحمان‏اند، در رحمت ورزیدن و ملایمت نمودن و مدارا کردن بهترین الگوى رفتارى‏اند.

خاتم پیام‏آوران الهى و در امتداد وجود آن رسول گرامى، پیشوایان دینى، جلوه‏هاى کامل رحمت و نرمى، گذشت و بزرگوارى و مدارا و مردمدارى بودند، که هرجا رحمت باشد مدارا و ملایمت جلوه مى‏یابد و آن پیشوایان مظاهر تام و تمام رحمت الهى بر آدمى‏اند و در راه و رسم و روش زندگى، جلوه‏هاى کامل مدارا و ملایمت‏اند.

رسول خدا (ص) به دنبال برپا کردن جامعه‏اى اخلاقى بود و این امر جز با رفق و مدارا تحقق نمى‏یابد. امام صادق (ع) از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:

“أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی؟ [ قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: ] أَحْسَنُکُمْ خُلْقًا وَ أَلْیَنُکُمْ کَنَفًا، وَ أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ، وَ أَشَدُّکُمْ حُبًّا لِإِخْوَانِهِ فِی دِینِهِ، وَ أَصْبَرُکُمْ عَلَى الْحَقّ، وَ أَکْظَمُکُمْ لِلْغَیْظِ، وَ أَحْسَنُکُمْ عَفْوًا، وَ أَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافًا فِی الرِّضَا وَالْغَضَبِ.” (همان 2 / 240 – 241)

آیا شما را از شبیه‏ترینتان به خودم خبر ندهم؟ [ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: ] خوش‏خلق‏ترین و نرم‏خوترینتان و نیکوکارترینتان نسبت به خویشانش و بامحبّت‏ترینتان نسبت به برادران دینى‏اش و بردبارترینتان بر حق و خشم‏فروبنده‏ترینتان و باگذشت‏ترینتان و انصاف‏ورزترینتان درحال خشنودى و خشم".

پیامبر اکرم (ص) با آموختن این معیارها به جامعه و الگو قرار دادن خود براى مردمان، تلاش مى‏کرد روابط انسانى و اجتماعى را به مدارا و ملایمت سوق دهد و راه جامعه‏اى اخلاقى را هموار کند. آن حضرت مى‏فرمود:

“إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَیَّ وَ أَقْرَبَکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقًا الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَ یُؤْلَفُون.” (الجاحظ، البیان و التبیین 2 / 16)

"محبوب‏ترینتان نزد من و نزدیک‏ترینتان به من در روز قیامت خوش‏خلق‏ترینتان است، آنان‏که با مردم الفت مى‏گیرند و مردم با آنان الفت مى‏گیرند."

این نزدیکى و پیوند، قرابت و اتحادى ایمانى است، زیرا هرچه ایمان به‏سوى کمال رود، اخلاق نیز به کمال میل مى‏کند و نشانه و جلوه آن اخلاق‏گرایى و رفق‏ورزى و مدارامحورى است. پیامبر اکرم (ص) جامعه ایمانى را جامعه اخلاقى مى‏دید و مى‏فرمود:

“أَکْمَلُ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلْقًا.” (الدارمی، السنن 2 / 323)

کامل‏ترین مؤمنان از لحاظ ایمان خوش‏خلق‏ترین آنان است.

آن حضرت جامعه عقلانى را جامعه اخلاقى مى‏دانست و مى‏آموخت:

“رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ - عَزَّوَجَلَّ - الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ.” (أبو شجاع الدیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب 2 / 270)

"سَرِ عقل، پس از ایمان به خداى عزوجل، حیاء و خوش‏خلقى است".

اخلاق‏گرایى، شأن عقل هدایت‏گراست و هرچه انسان در مراتب عقلى به‏سوى کمال رود، اخلاق‏گراتر مى‏شود؛ به تعبیر امام صادق (ع):

“أَکْمَلُ النَّاسِ عَقْلاً أَحْسَنُهُمْ خُلْقًا.” (الکلینی، الکافی 1 / 23)

"کامل‏ترین مردمان از نظر عقل، خوش‏خلق‏ترین آنان است."

اخلاق‏گرایى عقلانى، آدمى را به مدارا و رفق‏ورزى راه مى‏برد و روابط اجتماعى را به رأفت و ملایمت مزین مى‏سازد. در چنین بسترى است که سلامت اجتماعى و رستگارى آن جهانى تدارک مى‏شود. پیامبر اکرم (ص) در سفارشى والا فرموده است:

“عَلَیْکُم بِحُسْنِ الْخُلْقِ فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلْقِ فِی الْجَنَّةِ لَا مَحَالَةَ، وَ إِیَّاکُمْ وَ سُوءَ الْخُلْقِ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلْقِ فِی النَّارِ لَا مَحَالَةَ.” (الطبرسی، تفسیر مجمع البیان 5 / 333)

"بر شما باد به خوش‏خلقى که قطعاً نتیجه آن بهشت است و بپرهیزید از بدخلقى که بى‏گمان نتیجه آن آتش است."

تأکیدهاى شگفت پیامبر اکرم (ص) و اوصیاى آن حضرت بر اخلاق‏گرایى و ملازمات آن بیانگر این حقیقت است که راه نجات آدمیان همین است و هیچ جامعه‏اى جز در پرتو اخلاق‏گرایى راه به سعادت نمى‏برد؛ و آن‏چه بیش از هر چیز جوامع انسانى را تهدید مى‏کند فقدان اخلاق و بداخلاقى است. از جمله هشدارها در این باره این سخنان رسول خدا (ص) است:

“سُوءُ الْخُلْقِ ذَنْبٌ لَا یُغْفَرُ.” (الفیض الکاشانی، المحجّه البیضاء 5 / 93)

بداخلاقى گناهى نابخشودنى است.

پیشوایان حق خود، اخلاق‏مدار بودند و براى هدایت جامعه همین را مبنا قرار مى‏دادند تا جامعه اخلاق‏گرا شود و جلوه‏هاى اساسى آن از جمله رفق و مدارا در میان مردمان جریان یابد. امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) چنین روایت کرده است:

“ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ لَمْ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ، وَ خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ النَّاسَ، وَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلَ.” (الکلینی، الکافی 2 / 116)

"سه چیز است که هرکس نداشته باشد، هیچ کار او تمام نیست: پروایى که او را از نافرمانى خدا بازدارد و اخلاقى که به‏وسیله آن با مردم مدارا کند و بردبارى‏اى که به سبب آن نادانى نادان را رد نماید."

پیامبر اکرم (ص) با مهر و مدارا دل‏ها را جذب کرد و مردمان را به‏سوى حق متحول نمود که هرکس رفق و ملایمت را به‏کار بندد [از دوستى مردم] بهره‏مند شود، (الآمدی، غررالحکم 2 / 162) و هرکس مرکب درشتى را سوار شود [و خشونت ورزد] پشیمان گردد. (همان)

رفتار عارى از درشتى رسول خدا (ص) و نرمى و ملایمت او با مردم در شکل‏گیرى روابط صحیح اجتماعى و حرکت به ‏سوى جامعه‏اى سالم، نقشى عمده داشت. پیامبر اکرم (ص) با رفق و مدارا چیزى را محقق ساخت که با خشونت و تندى هرگز صورت نمى‏پذیرفت. در خبر "هند بن ابى هاله" در توصیف وى آمده است:

“کَانَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - دَمَثًا.” (ابن سعد، الطبقات الکبری 1 / 424، البلاذری، أنساب الاشراف 1 / 388)

اخلاق رسول خدا (ص) نرم و ملایم بود.

پیامبر را “دَمَث” توصیف کرده‏اند، یعنى داراى سهولت خلق و اخلاق سهله و سمحه. (ابن الاثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر 2 / 132)

پیشوایان هدایت نسبت به همه مردمان به نظر رحمت مى‏نگریستند و براساس ملایمت و مدارا رفتار مى‏کردند، حتى نسبت به گنهکاران و عاصیان، چنان‏که امیرمؤمنان على (ع) در این باره فرموده است:

“و إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلامَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِیَةِ، وَ یَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَیْهِمْ، وَالْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ.” (الشریف الرضی، نهج البلاغه، کلام 140)

"سزاوار است کسانى که از عیوبى پاکند و از آلودگى به گناهان سالمند، به گناهکاران و اهل معصیت ترحم کنند؛ و همواره در سپاس و شکر خداوند باشند و این سپاس، آنان را از پرداختن به عیبجویى دیگران بازدارد."

در نگاه پیامبر مجراى جذب رحمت الهى و گام زدن در مسیر کمالات انسانى، رحمت نسبت به مردمان و مدارا کردن با آنان است. رسول خدا در دوران حاکمیت خویش چنان با مردمان از سرِ رحمت و ملایمت رفتار مى‏کرد و با همگان مدارا مى‏نمود که منافقان کوردل که درکى از رحمت و مداراى گسترده آن حضرت نداشتند، وى را “اُذُن” یعنى گوش که به مفهوم خوش‏باور است خواندند. پیامبر براى مردمان و شنیدن سخنان و مشکلات و درددل‏ها و آلام آنان چون گوش بود. پیامبر همانند رهبرانى نبود که خود را برتر از آن مى‏دانند که به مسائل جزئى و ریز گوش سپارند و آن‏قدر گرفتار مسائل به‏اصطلاح بزرگ‏اند که جایى براى شنیدن مشکلات مردم و رسیدگى به آن نمى‏گذارند. ولى رسول خدا در متن جامعه همراه مردمان بود و با رحمت و ملایمت و مدارا در اجتماع رفتار مى‏نمود. رحمت و مداراى وى تا بدانجا بود که هرگز پرده‏درى ننمود و تا آن‏جا که ممکن بود عذرهاى مردمان را مى‏پذیرفت. آن حضرت از سر احترام به همگان، سخنان مردمان را گوش مى‏داد و حمل بر صحت مى‏کرد. (ابن مطرّف الکنانی، القرطین 1 / 197) تا هتک حرمتى نکرده باشد. (الطباطبائی، تفسیر المیزان 197) و این امر براى منافقان و آنان که دل به دین نسپرده بودند، سنگین و سخت مى‏نمود تا آن‏جا که وى را به سبب این ویژگى والا نکوهش مى‏کردند و آزار مى‏دادند:

«وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.» (توبه / 61)

"و از آنان کسانى‏اند که پیامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گویند او [خوش‏باور و] گوش است. بگو "اُذُن" بودن او به نفع شماست [ولى بدانید] او به خدا ایمان دارد و رحمتى است براى کسانى از شما که ایمان آورده‏اند و آنان را که فرستاده خدا را آزار مى‏دهند عذابى دردناک است."

پیامبر اکرم (ص) سراسر رحمت و مدارا بود، هرگز عیوب مردمان را جستجو نمى‏کرد و از خطاهاى آنان به‏راحتى گذشت مى‏نمود. در خبر حضرت حسین (ع) از پدرش امیرمؤمنان على (ع) آمده است:

“کَانَ (ص) لَا یَذُمُّ أَحَدًا، وَ لَا یُعَیِّرُهُ، وَ لَا یَطْلُبُ عَوْرَتَهُ.” (ابن سعد، الطبقات الکبری 1 / 424 ؛ البلاذری، أنساب الاشراف1 / 388)

"هرگز کسى را سرزنش نمى‏کرد و از کسى ایراد نمى‏گرفت و عیب کسى را جستجو نمى‏کرد."

این ادب شگفت آن حضرت که به صورت رفق و مدارایى همه‏جانبه تجلى داشت، از ادبى باطنى سرچشمه مى‏گرفت. این روحیه و راه و رسم از درون او مى‏جوشید و به هیچ وجه تظاهر و تصنع و تکلف در آن راه نداشت.

ملاحظه پیامبر نسبت به خلق، ریشه در ملاحظه حق داشت. مداراى او مداراى حق بود و رفق او، از آن‏رو که خدا رفیق است و رفق را دوست دارد.
سنت الهى چنین است که هرکه رفق بورزد و مدارا کند خداوند با او چنین کند و هرکه بدین امر مطلوب الهى پشت کند، به شقاوت روى کند. از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود:

“مَنْ رَفِقَ بِأُمَّتِی رَفِقَ اللَّهُ بِهِ، وَ مَنْ شَقَّ عَلَى أُمَّتِی شَقَّ اللَّهُ عَلَیْهِ.” (الزمخشری، ربیع الابرار 2 / 213)
"هرکس با امت من رفق ورزد و ملایمت کند خداوند با او رفق ورزد و ملایمت کند و هرکس با امت من تندى کند و آنان را به مشقت اندازد، خداوند با او تندى کند و او را در مشقت اندازد."

پیامبر اکرم (ص) تأکید مى‏کرد که پیروان او به راه و رسم و سیره وى تأسى کنند و با مردمان در عرصه‏هاى مختلف اجتماعى رفق ورزند و مدارا نمایند؛ و آن رسول رفق و مدارا چنین دعا مى‏کرد:

“اللَّهُمَّ مَنْ رَفِقَ بِأُمَّتِی فَارْفُقْ بِهِ، وَ مَنْ شَقَّ عَلَیْهِمْ فَشَقَّ عَلَیْهِ.” (مسند احمد بن حنبل 6 / 62)
خدایا هرکس با امّت من رفق ورزد و ملایمت کند، با او رفق ورز و ملایمت کن و هرکس با امت من تندى کند و آنان را در مشقت اندازد، با او تندى کن و او را در مشقت انداز."

مسلمان خود را به اخلاق آن پیام‏آور رحمت و ملایمت و مدارا مى‏آراید و رنگ و بوى آن وجود گرامى را به خود مى‏گیرد و سراپا رحمت و شفقت مى‏گردد، که اگر این نباشد از امت او نیست./س

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.