باشگاه خبرنگاران جوان - «مهدی احمدی» پژوهشگر تاریخ در کانال تلگرامی خود با عنوان «تاریخ نویس» به روایت نوسازی موسیقی سنتی ایران به دست داوود پیرنیا پرداخت و نوشت:
در یکی از جلسات هفتگی اش با دوستان خود، صحبت از بنیاد برنامهای برای تهیه شعر و موسیقی فاخر به میان آمد. همه تشویقش کردند و او دست به کار شد و نخستین برنامه گلهای جاویدان را در نوروز ۱۳۳۵ خورشیدی به مرحله پخش از رادیو رساند؛ داود پیرنیا فرزند مشیرالدوله حسن پیرنیا سیاستمدار و نخست وزیر ایران بود که در مدت اقامت در اروپا با موسیقی کلاسیک مغرب زمین آشنا شد و حتی به فراگیری پیانو پرداخته بود اما در بازگشت به ایران، به فکر نوسازی موسیقی سنتی ایران افتاد.
بنابر گفته داریوش پیرنیا فرزند داود پیرنیا، گلهای جاویدان در تعبیر گلی است که هرگز نمیرد؛ نمادی از پویایی و جاودانی فروزههای معارف ایرانی است. این نهاد عرفانی در قالب یک برنامه رادیویی برای همگان به مدت ۲۳ سال، اشعار شاعران و کلام ادیبان را توام با موسیقی اصیل ملی عرضه کرد و به نوبه خود بذر تازهای بود که با حال و هوای عرفان عاشقانه به خانهها آمد و بر دلها نشست.
در برنامه گلها بسیاری از هنرمندان جوان آن دوره به واسطه اجراهایی که داشتند در جامعه شناخته شدند. برای نمونه علی تجویدی پیش از اینکه به این برنامه بپیوندد، شناخته شده نبود اما بعد از اجرا در این برنامه به چهرهای مطرح شد. بنابراین تلاشهای پیرنیا به ثمر نشست و این برنامه باعث شناخته شدن چهرههای مطرحی در موسیقی شد اما در همین زمان بسیاری از هنرمندان موسیقی معتقد بودند که پیرنیا که یک هنرمند موسیقی نیست و سابقهای در این هنر ندارد و نباید مسوول برنامه گلها باشد. اگرچه واقعیت این بود که او بسیار خوب از عهده این کار بر میآمد و در گلها از هنرمندان مطرحی استفاده کرد. پیرنیا برای بار نخست در فروردین ۱۳۴۳ خورشیدی روزی که برنامه گلها ضبط میشد، اظهار ناراحتی کرد و راهی بیمارستان شد و در همین زمان و در غیاب او هیچ برنامهای ضبط نشد تا اینکه پیرنیا بهبودی کامل یافت و برنامه گلها از سر گرفته شد اما اتفاقهای جدیدی علیه پیرنیا در حال شکل گرفتن بود.
پیرنیا بعد از یک دوره وقفه به برنامه گلها بازگشت اما در همین دوره یعنی ۱۳۴۵ خورشیدی ۲ تن از خوانندگان علیه او شروع به تحریک کردند و نامهای علیه او نوشته و تکثیر کردند و همه این مسایل بر ناراحتی روحی پیرنیا تاثیر گذاشت تا اینکه آبان همان سال هوشنگ انصاری وزیر اطلاعات، افرادی را برای بازرسی کارهای پیرنیا اعزام کرد. اگرچه او در ازای خدماتی که انجام میداد، حقوقی دریافت نمیکرد. هر نوازنده یا گروهی که کارشان را انجام میدادند، پس از اختتام بر طبق یادداشتی که پیرنیا امضا کرده بود، دستمزدشان را از صندوق دریافت میکردند. پس اصولاً پولی در اختیار پیرنیا نبود و حقوقی نمیگرفت که احتیاج به بازرسی داشته باشد اما این بیحرمتی در حق او انجام شد.
بنابر نوشته اسماعیل نواب صفا در کتاب قصه شمع از قول بیژن فرازی، من قبلاً ماجرای اعزام بازرس را به پیرنیا گفته بودم. نیم ساعت بعد دکتر تسلیمی معاون وزارت اطلاعات و رضا عاطفی مدیر کل فنی رادیو بدون اجازه یا اطلاع قبلی وارد اطاق پیرنیا شدند. آن روز پیرنیا سیزده برنامه تازه حاضر و آماده داشت. آقایان وارد شدند، پیرنیا به هیچ یک اعتنایی نکرد. به من گفت هر برنامهای میخواهند در اختیارشان بگذار. من هم یکی از برنامههای تازه را بر روی ضبط گذاشتم، پس از این که مقداری از مقدمه برنامه پخش شد دکتر تسلیمی اظهار داشت، پس چرا در میان ارکستر، تنبک وجود ندارد؟ به ایشان توضیح دادم که مدتهاست در ارکسترهای بزرگ و موسیقیهای هارمونیزه شده تنبک لازم نیست. آنها رفتند و پیرنیا نیز بلافاصله استعفای خودش را نوشت و برای وزیر فرستاد و وزارتخانه را برای همیشه ترک کرد و برنامه شماره ۴۰۵ (گلهای رنگارنگ) آخرین برنامهای است که زیر نظر پیرنیا ضبط شده است.
پس از کنارهگیری پیرنیا از حضور در برنامههای گلها، این برنامه زیر نظر رهی معیری و همکاری محمد میرنقیبی ضبط میشد. پس از اینکه رهی معیری بدرود حیات گفت، پژمان بختیاری با میرنقیبی آغاز به همکاری کردند و این همکاری تا ۱۳۵۱ خورشیدی ادامه داشت. در اواخر سال ۱۳۵۱ سازمان رادیو تلویزیون این برنامه را به هوشنگ ابتهاج (سایه) واگذار کرد.
چگونگی رفتار با شخصیت بزرگ و قابل احترامی مانند داود پیرنیا باعث شد تا او برای همیشه از برنامه گلها برود و دیگر حاضر به ادامه خدمت نشود و اصرار دوستان و علاقه مندان او هم مفید واقع نشد تا اینکه به سبب سکته قلبی در بیمارستان بستری شد و در ۱۱ آبان ۱۳۵۰ خورشیدی در حالی که ۷۱ سال داشت، چشم از جهان فروبست و گلها سالها پس از درگذشت پیرنیا نیز ادامه داشت و راهی برای ورود هنرمندان نوگرا شد اما گلهای آنان رنگ و بوی گلهای پیرنیا را نداشت.