باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمد بیات * - پس از مراسم تحلیف ریاست جمهوری در بیستم ژانویه، دونالد ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا با امضای ۱۰۰ فرمان جدید، از جمله قرار دادن مجدد جنبش انصارالله در لیست گروههای تروریستی نشان داد که برنامه گستردهای برای بازتنظیم نظم منطقه غرب آسیا دارد. دولت جدید آمریکا با میزبانی از افرادی همچون «مارک ربیوو»، «رچارد گرنل»، «استیو ویتکاف» و «پیت هگست» این سیگنال را برای افکار عمومی ارسال میکند که ترامپ دیگر آن «سیاستمدار تازه کاری» نیست که از سوی جمهوری خواهان سنتی همچون «مایک پمپئو» یا «جان بولتن» محاصره شده است! دولت دوم ترامپ ترکیبی از افراد است که نوعی «وفاداری کامل» به ترامپ داشته و در امور مختلف گوش به نظر و چشم به فرمان وی دارند.
البته این موضوع به معنای نفوذ لابیهای مهم خارجی عربی، یهودی یا ارمنی در کاخ سفید نیست، بلکه نشان دهنده افزایش قدرت ترامپ برای اخذ تصمیمات حیاتی در پروندههای مهم بینالمللی، به ویژه در منطقه خاورمیانه است. این تیم وفادار به ترامپ که عمدتاً معتقد به نوعی نگاه «جکسونی» در حوزه سیاست خارجی است سعی دارد تا به اولویت دادن به «منافع آمریکا» در سراسر جهان، با استفاده از «کارتهای بازی» مختلف همچون دیپلماسی، فشار اقتصادی، تحریم و صدالبته جنگ منافع واشنگتن را به صورت حداکثری تامین نماید. پس از بازخوانی ویژگیهای تیم سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا از یک سو و از سوی دیگر فهم نگاه این دولت به «روابط خارجی آمریکا» سعی خواهیم کرد تا نگاهی به پروندههای مهم آمریکا در منطقه غرب آسیا داشته باشیم.
احیای کمپین فشار حداکثری
نخستین اقدام دولت ترامپ علیه ایران را میتوان تلاش برای فعال سازی زیرساختهای تحریمی در دوران جدید دانست. تحریمهایی جدید که در دولت اول ترامپ وضع شده بود بدون هیچ تغییری در دولت بایدن باقی ماند و حال تبدیل به میراث ارزشمند جمهوری خواهان برای تشدید فشار بر ایران شده است. براساس گزارش منتشر شده از سوی «اکونومیست» دولت ترامپ قصد دارد با استفاده از ابزار تحریم بنادر چین؛ به ویژه بندر شاندونگ، صادرات نفت ایران به دومین قدرت اقتصادی جهان هدف قرار دهد. در این تحریم علاوه بر طرف چینی قرار است تا خط کشتیرانی غیر رسمی ایران برای خنثی سازی تحریمها موسوم به «ناوگان اشباح» نیز از سوی وزارت خزانه داری آمریکا شناسایی و به لیست تحریمهای آمریکا اضافه شوند.
پیشبینی میشود تا شش ماه آینده (تابستان ۲۰۲۵) حداقل ۵۰۰ هزار بشکه از صادرات نفت ایران کاهش یابد. به نظر میرسد چشم انداز کوتاه مدت آمریکاییها کاهش یک میلیون بشکه نفت ایران تا ابتدای سال ۲۰۲۶ و کاهش میزان درآمد نفتی ایران به ۳۰ میلیارد دلار است. البته دولتمردان آمریکایی با توجه به نوسانات اقتصادی در «وال استریت» بسیار نگران جهش قیمتها در بازار انرژی هستند، بنابراین پیشبینی میشود که این سیاست تحریمی را با احتیاط و پس از مطمئن شدن از جبران سهم ایران از سوی سایر تولیدکنندگان انجام دهند. مجموعه اقدامات تحریمی آمریکا در حوزه تحریم نفت در کنار افزایش سطح تهدید برخورد نظامی میان تهران- واشنگتن در نهایت با هدف مجبور کردن دولتمردان ایرانی برای انتخاب میان دو گزینه «توافق جامع» یا «جنگ» دنبال میشود. در این سیاست «جکسونیها» دیگر نمیتوانند وضعیت «تعلیق» در مناقشه با ایران را به دلیل تشدید تنش ژئواستراتژیک با چین- روسیه تحمل کنند و به دنبال حصول نتیجه در کمترین زمان ممکن هستند.
توسعه پیمان ابراهیم
دیگر پرونده مفتوح و مهم خاورمیانهای برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا، توسعه پیمان ابراهیم از طریق عادیسازی روابط ریاض- تلآویو است. دولتمردان آمریکایی به خوبی از این موضوع آگاه هستند که اگر کشوری در ابعاد سعودی وارد پیمان ابراهیم شود، علاوه بر تسهیل روند ادغام اسرائیل در خاورمیانه عربی، زمینه لازم برای عادی سازی روابط میان سایر کشورهای اسلامی همچون پاکستان و اندونزی با رژیم اشغالگر قدس فراهم خواهد شد. تحقق این رویا اسرائیل به عملیاتی شدن کریدور «آیمک» و به حاشیه رفتن زنجیره تامین ارزش «یک کمربند- یک جاده» منجر خواهد شد.
به عبارت دیگر دستکاری آمریکاییها در نظم امنیتی- اقتصادی غرب آسیا صرفاً با هدف تأمین خواسته صهیونیستها برای پایان یافتن دشمنی با جهان عرب نبوده، بلکه آمریکاییها سعی دارند تا از این طریق بتوانند بزرگترین رقیب خود را در شمال اقیانوس هند مهار کنند. کاهش جذابیت کریدور چینی در مقایسه با کریدورهای هندی و آمریکایی سبب خواهد شد تا «بازی بزرگ» قرن بیست و یکم نیز به نفع واشنگتن تموم شده و این کشور بتواند جلوی سقوط نظم لیبرال را بگیرد.
بهره سخن
از «ریچارد هاوس» تا «مارک دویوویتز» برای مذاکره با دولت پزشکیان و مهار «ایران هستهای» نسخهای تقریبا یکسان را پیشنهاد میکنند؛ «پلن بی»! در این سیاست دولت ترامپ همزمان با توسعه «پیمان ابراهیم» اقدام به تشدید فشار اقتصادی- سیاسی بر ایران کرده و به همراه اسرائیل نوعی «تهدید معتبر نظامی» علیه منافع حیاتی کشور ایجاد میکند. در دور نخست ریاست جمهوری ترامپ، سرویس «سیا» با همکاری «موساد» سلسله اقدامات خرابکاری- تروریستی را در نقاط مختلف ایران با هدف شکست اراده دولت وقت و تحمیل شروط ۱۲ گانه پمپئو امتحان کردند.
در دولت دوم ترامپ، اما برخی اندیشکدههای دست راستی مانند «موسسه جرج بوش» پیشنهاد میکنند تا علاوه بر هدف قرار دادن شریان فروش نفت ایران به چین، لازم است تا دولت ترامپ به صورت هدفمند مراکز مهم اقتصادی ایران مانند نیروگاهها، پالایشگاهها، مراکز تولید سلاح و ... را هدف حمله قرار دهد. برهمین اساس پیشبینی میشود که حداقل تا اکتبر ۲۰۲۵ (پایان بندهای غروب آقتاب برجام) سطح قابل توجهی از فشار اقتصادی، تهدید نظامی و تحریک افکار عمومی با هدف ایجاد آشوب خیابانی در ایران دنبال شود.
*کارشناس مسائل بینالملل
موشکهای آماده شلیک به پایگاههای نظامی و غیر نظامی آمریکا در منطقه و در صورت لزوم در جهان ...
و کشورهای دنباله رو آمریکا بر علیه ایران ...
مرگ ترامپ و مقصرین شهادت بزرگترین سردار دنیا بدون قید و شرط و .....