در ایران، مفهوم "گذار انرژی" گاه به شکلی ناقص و صرفاً در سطح تعاریف رسمی و کلیشهای مطرح میشود، در حالی که مؤلفههای کلیدی آن، مانند "عدالت انرژی" و "ارتباط با محیط زیست"، کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
از سوی دیگر، وابستگی گسترده به منابع فسیلی باعث شده تا گذار انرژی با مقاومتهایی روبهرو شود که گاه به جبر تبدیل شده و راههای جایگزین را محدود کرده است. از اینرو، بازتعریف این مفهوم جهانی با در نظر گرفتن شرایط بومی و استراتژیک ایران ضروری است.
گذار انرژی: تعریفی جهانی و نیاز به بومیسازی گذار انرژی (Energy Transition)، مفهومی جهانی است که بر حرکت از سوختهای فسیلی بهسوی سیستمهای انرژی پایدار، کمکربن و عادلانه تمرکز دارد. هدف این گذار، کاهش انتشار گازهای گلخانهای، مقابله با تغییرات اقلیمی، و ایجاد یک سیستم انرژی انعطافپذیر است. با این حال، در کشوری مانند ایران که از ذخایر عظیم انرژی هیدروکربنی برخوردار است، تحقق این مفهوم جهانی نیازمند بازنگری و رویکردی جامع است که علاوه بر استانداردهای بینالمللی، به نیازها، چالشها و محدودیتهای محلی نیز پاسخ دهد.
انرژی و محیط زیست: دو روی یک سکه موضوعات انرژی و محیط زیست ذاتاً به یکدیگر پیوستهاند و در سطح جهانی بهعنوان دو رکن اساسی پایداری شناخته میشوند. با این حال، هر کشور باید این مفاهیم را در بسترهای محلی و متناسب با چالشهای خاص خود تفسیر و اجرا کند. ایران، با معضلاتی مانند بحران آلودگی هوا، قطعی برق، و بهرهبرداری بیرویه از منابع آبی و فسیلی، به راهکارهایی بومی نیاز دارد که ضمن الهام گرفتن از تجارب جهانی، مسائل زیستمحیطی و انرژی کشور را بهطور همافزا مدیریت کند.
گذار به پایداری: مفهومی جامعتر گذار به پایداری (Sustainability Transition) میتواند بهعنوان یک رویکرد جامعتر و انعطافپذیرتر نسبت به گذار انرژی معرفی شود. این دیدگاه، فراتر از چارچوبهای سنتی توسعه پایدار (Sustainable Development)، اهداف انرژی و محیط زیست را بهصورت همافزا دنبال میکند.
گذار به پایداری به جای تمرکز صرف بر کاهش کربن یا توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، به مدیریت همهجانبه ناترازیها و بحرانهای موجود در زمان کوتاهتر توجه دارد.
ضرورت بازتعریف در ایران
ایران، بهعنوان کشوری با بزرگترین ذخایر انرژی جهان، نیازمند بازتعریفی است که گذار انرژی را با استانداردهای جهانی همسو کند و در عین حال به چالشها و نیازهای واقعی مردم و حاکمیت پاسخ دهد. این بازتعریف باید مفاهیم پیچیده را به زبان ساده و قابلفهم برای تمامی اقشار جامعه ترجمه کند. مشارکت مردمی و آگاهیرسانی عمومی در این زمینه، یکی از پیشنیازهای کلیدی برای موفقیت هر سیاست کلان محسوب میشود.
فرصت نیست: از شعار تا عمل
به جای تمرکز بر گفتمان کلیشهای و شعارهای غیرکاربردی، ضروری است که سیاستگذاریها بر حل بحران ناترازی انرژی و محیط زیست کشور متمرکز شوند. تنها از طریق درک ارتباط مستقیم و کلیدی میان این دو حوزه و طراحی راهکارهایی که هم با استانداردهای جهانی همسو باشند و هم به واقعیتهای داخلی پاسخ دهند، میتوان از بحرانهای کنونی عبور کرد و به سوی پایداری حرکت کرد. این رویکرد نیازمند تصمیمگیریهای چابک، آگاهانه و جامع است که فرصتهای باقیمانده را به بهترین شکل ممکن به خدمت بگیرد.
نگارنده: فرزاد نیازمهر دانشآموخته دکتری مهندسی شیمی، کارشناس ارشد محیط زیست صنایع نفت و گاز و پتروشیمی؛ متخصص مدیریت استانداردهای زیستمحیطی (ISO ۱۴۰۰۱)