باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - در میان تمام شلوغیها و پیچیدگیهای دنیای امروز، خاورمیانه همچنان بهدنبال یک پناهگاه است؛ جایی که در آن صدای عدالت و صدای مردم از هر گوشه و کنار این سرزمین پرآشوب شنیده شود.
اما در میان پیچوخمهای جنگ و سیاست در خاورمیانه، یعنی جایی که همیشه در حال تغییر و تحول است، جایی هست که هیچگاه پر نمیشود؛ یک جای خالی بزرگ و آشکار. این جای خالی، برای بسیاری از مردم و حتی سیاستمداران، نامی بیشتر از یک واژه ساده دارد؛ این جای خالی، نام حاج قاسم سلیمانی است.
حاج قاسم سلیمانی، مردی از دل خاک و مردم، در اول فروردبن ۱۳۳۵ در روستای قنات ملک در استان کرمان به دنیا آمد. دوران کودکیاش در فقر و سختی سپری شد، اما عشق به وطن و مردم از همان ابتدا در خونش جاری بود.
در جوانی، با وجود علاقه به کشتی و ورزشهای رزمی، به دلیل شرایط سخت اقتصادی، به کارگری روی آورد. اما روحیهای مبارزاتی و انقلابی داشت که به او اجازه نمیداد در برابر ظلم و بیعدالتی سکوت کند. با آغاز انقلاب اسلامی، شهید سلیمانی به جمع مبارزان پیوست و در کنار مردم انقلابی، برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی مبارزه کرد.
پس از پیروزی انقلاب، به سپاه پاسداران پیوست و از همان ابتدا در جبهههای جنگ تحمیلی علیه عراق حضور یافت. او در دل بحرانهای سخت جنگ، فرماندهای بینظیر و شجاع بود، که همرزمانش از او به عنوان مردی پر از محبت، صداقت و دلسوزی یاد میکردند.
با پایان یافتن جنگ، حاج قاسم فرمانده نیروی قدس سپاه شد و در این موقعیت، نهتنها در میانه درگیریهای خاورمیانه، بلکه در قلب جنگهای پیچیده علیه تروریسم و گروههای تکفیری همچون داعش، به یکی از چهرههای برجسته و تاثیرگذار منطقه تبدیل شد.
شهید سلیمانی به معنای واقعی کلمه، از مرزهای ایران به دفاع از مظلومان منطقه برخاست، با تکیه بر ایمان و اخلاقش، از هویت و استقلال کشورهای همسایه حمایت کرد. سرانجام، در ۱۳ دی ۱۳۹۸، حاج قاسم سلیمانی در حمله هوایی آمریکاییها در فرودگاه بغداد به شهادت رسید.
شهادت حاج قاسم سلیمانی به عنوان یکی از نمادهای مقاومت در برابر سلطهگریهای جهانی، تاثیرات عمیقی در سیاست داخلی و خارجی ایران داشت که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. تقویت روحیه مقاومت در داخل و خارج از ایران: یکی از نتایج مهم شهادت سلیمانی، تقویت روحیه مقاومت در داخل ایران و در میان حامیان جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی بود. واکنشهای تودهای مردم ایران در تشییع جنازه سلیمانی و مراسمهای یادبود او، نشاندهنده عمق محبت و ارادت مردم به این شخصیت بود. در سطح جهانی نیز کشورهای همسو با ایران با احساسات ضدآمریکایی بیشتری نسبت به این حادثه واکنش نشان دادند.
۲. تشدید تنشها با آمریکا و ائتلافهای غربی: شهادت سلیمانی روابط ایران و ایالات متحده را به شدت تیرهتر کرد. این اقدام نهتنها موجب افزایش تنشهای نظامی و دیپلماتیک بین دو کشور شد، بلکه به گسترش حمایت از محور مقاومت در منطقه منجر گردید. ایران توانست با بهرهگیری از این احساسات ضدآمریکایی، همپیمانان جدیدی را در کشورهای مختلف به دست آورد و در مقابله با سیاستهای تحریمی و فشارهای بینالمللی آمریکا، مقاومت بیشتری نشان دهد.
۳. تأثیرات بر سیاستهای عراق و سوریه: شهادت سردار سلیمانی همچنین تاثیرات زیادی بر سیاستهای داخلی عراق و سوریه داشت. در عراق، فشارها بر نیروهای آمریکایی برای خروج از کشور افزایش یافت و بسیاری از گروههای سیاسی و پارلمانی از آمریکا خواستند که نیروهای خود را از این کشور خارج کند. در سوریه نیز که شهید سلیمانی نقش مهمی در مبارزه با تروریسم ایفا کرده بود، وفاداری به محور مقاومت و ادامه جنگ علیه گروههای تروریستی افزایش یافت.
سپهبد حاج قاسم سلیمانی به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته جمهوری اسلامی ایران شناخته میشود که تاثیرات عمیقی بر سیاستهای داخلی و خارجی کشور گذاشت. او که از دهههای اولیه انقلاب اسلامی در سپاه پاسداران مشغول به فعالیت بود، در دوران مسئولیت خود در نیروی قدس، نقش برجستهای در شکلدهی به سیاستهای ایران در خاورمیانه ایفا کرد. شهید سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه، علاوه بر مبارزه با گروههای تروریستی مانند داعش و جبهه النصره، بهطور ویژه در تقویت محور مقاومت، شامل گروههای شیعه و مخالفان غرب و صهیونیسم در کشورهای مختلف منطقه، نقشآفرینی کرد.
شهادت حاج قاسم سلیمانی نهتنها یک ضایعه برای ایران، بلکه برای کل محور مقاومت در خاورمیانه بود. در زمانی که دشمنان منطقهای و جهانی میکوشیدند تا با ایجاد شکافها و تفرقهها، کشورهای خاورمیانه را از درون بپاشند، حاج قاسم مانند یک سنگر مستحکم بود. او فقط یک مرد نبود؛ او نماد وحدت و مقاومت بود. از بغداد و دمشق گرفته تا بیروت و صنعا، همه میدانستند که این فرمانده ایرانی، با حمایتهای بیوقفهاش از ملتهای مظلوم، کفهترازو را بهسوی عدالت میکشاند.
حاج قاسم سلیمانی در واقع پُلی بود که میان ملتهای مختلف و در کنار آن، میان کشورها و جنبشهای آزادیخواه در منطقه، اتصال برقرار میکرد. اما حالا که او دیگر نیست، جای خالیاش بهوضوح در هر گوشهای از خاورمیانه احساس میشود. از یکسو، کشورهایی که تحت تاثیر سیاستهای مقاومتی او قرار داشتند، حالا به دنبال راهی هستند تا این خلأ را پر کنند. اما سوال این است: آیا چنین فردی، با آن ظرفیت و دیدگاه خاص، دوباره به دنیا خواهد آمد؟ آیا در دل این دریاهای پرخطر و پرآشوب، کسی خواهد بود که مانند حاج قاسم بتواند میان ملتها پُل بسازد و تمام درختان مقاومت را در کنار یکدیگر بنشاند؟
شهادت حاج قاسم سلیمانی خاورمیانه را وارد دورهای از تحولات پیچیده و بیثباتی کرد که همچنان آثار آن در بسیاری از کشورهای این منطقه مشهود است. حاج قاسم نهتنها یک فرمانده نظامی بلکه نماد مقاومت و پایداری در برابر سلطهگری جهانی بود. اکنون، بدون او، این منطقه از دست دادن یک رهبر مهم را حس میکند که تأثیرات آن در بسیاری از جنبههای سیاسی، امنیتی و اجتماعی خود را نشان میدهد.
این جای خالی امروز در سوریه به چشم میآید. حاج قاسم سلیمانی در دوران جنگ داخلی سوریه به عنوان یکی از ارکان اصلی مقاومت ضد تروریسم شناخته میشد. پس از خروج آمریکا از عراق و افزایش تهدیدات داعش در سوریه، شهید سلیمانی نقشی حیاتی در تشکیل ائتلافهای مقاومتی و دفاع از حاکمیت دولت سوریه ایفا کرد. حضور مستمر او در میدانهای نبرد، از جمله مشاوره به ارتش سوریه و حمایت از حزبالله لبنان، باعث شد که محور مقاومت در برابر گروههای تروریستی و غربیها پیروز شود.
اما پس از شهادت او، شاهد افزایش خلأ قدرت در محور مقاومت هستیم. اگرچه نیروهای ایران و متحدانش همچنان در سطح منطقه فعال هستند، اما فقدان یک شخصیت کاریزماتیک مانند حاج قاسم باعث شده است که هماهنگیها و سرعت تصمیمگیریها کاهش یابد. علاوه بر این، گروههای مخالف حکومت سوریه و تروریستها دوباره توانستند مناطقی را که در سایه رهبری شهید سلیمانی آزاد شده بود، تهدید کنند.
شهادت حاج قاسم سلیمانی برای مردم غزه چیزی بیشتر از از دست دادن یک فرمانده بود؛ این فقدان، از دست دادن یک برادر، یک دوست و یک راهبر بود که همواره در کنارشان ایستاده بود. حاج قاسم در کنار ملت فلسطین، نه فقط بهعنوان یک فرمانده نظامی، بلکه بهعنوان یک مشاور استراتژیک و راهنمای معنوی حضور داشت. او با حمایتهای بیوقفهاش از گروههای مقاومت در غزه، امید را در دلهای آنها میکاشت و مسیر مبارزه را روشن میکرد. در هر مرحله از بحرانها، حاج قاسم همیشه بر اساس اصول مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم، به فلسطینیها قوت قلب میداد.
حضور او در غزه نهتنها با حمایتهای تسلیحاتی، بلکه با همدلی و انسجام عاطفی بود که در سختترین شرایط، مبارزان فلسطینی احساس میکردند که تنها نیستند. او نماد یک رهبری بیوقفه، با دلی پر از عشق و استقامت بود. غزه اکنون با چالشی جدی روبهرو است؛ چالشی که در کنار مبارزه با دشمنان، نیازمند رهبری است که بتواند مسیر مقاومت را با همان قدرت و بصیرت حاج قاسم ادامه دهد. در نبود حاج قاسم، غزه و مردم فلسطین نهتنها یک فرمانده بزرگ، بلکه یک دوست و همپیمان صادق را از دست دادهاند. اما میراث او همچنان زنده است و یاد او در دلهای تمام کسانی که از آزادی و مقاومت دفاع میکنند، جاودانه خواهد ماند.
اما در کنار این مشکلات، جای خالی حاج قاسم سلیمانی بهویژه در دل مردم ایران و منطقه پررنگتر از هر زمان دیگری است. حاج قاسم، همچنان که یک فرمانده بزرگ بود، مردی با قلبی بزرگ نیز بود. او با نوع نگاهش، با لبخندهایش در لحظات دشوار، با محبت و مهربانیاش نسبت به مردم، به یک چهره خاص در دلهای مردم تبدیل شده بود. حاج قاسم در بسیاری از لحظات حساس، نهتنها بهعنوان یک فرمانده نظامی، بلکه به عنوان یک شخصیت انسانی و اخلاقی، در دل مردم ایران و منطقه نفوذ کرده بود. فقدان او نه تنها یک خلأ سیاسی، بلکه یک خلأ انسانی است.
خاورمیانه امروز بدون حاج قاسم، نهفقط از یک فرمانده بزرگ بلکه از یک انسان با اراده و مصمم و با باورهای راسخ، بیبهره است. درست است که محوری که او ساخت، همچنان ادامه دارد و کسانی هستند که راه او را ادامه میدهند، اما باید پذیرفت که این مسیر بدون حاج قاسم، سختتر و پر پیچ و خمتر از گذشته خواهد بود.
وصیتنامه حاج قاسم سلیمانی که بعد از شهادت وی منتشر شد، مجموعهای از توصیهها، آرمانها و اهداف سیاسی و دینی او بود که به وضوح نشاندهنده شخصیت متعهد و روشنبینی بود که برای مبارزه با استکبار جهانی و ترویج عدالت در سطح منطقه و جهان تلاش میکرد. این وصیتنامه، به مثابه یک نقشه راه برای نسلهای آینده است که در آن تاکید ویژهای بر وحدت اسلامی، مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم و فساد است.
۱. تاکید بر محوریت مقاومت: یکی از مهمترین نکات وصیتنامه حاج قاسم سلیمانی، تأکید بر ضرورت مقاومت در برابر ظلم و فساد است. وی با اشاره به تجارب میدانی خود در سوریه و عراق، بر این نکته تاکید داشت که جبهه مقاومت، تنها راه نجات برای ملتهای مسلمان است. وی همواره به این باور بود که مقاومت، فراتر از مرزهای جغرافیایی است و تمام مستضعفان و آزادیخواهان جهان باید در این مسیر متحد شوند.
۲. مخالفت با سازش با دشمنان: حاج قاسم سلیمانی در وصیتنامهاش به صراحت اعلام میکند که هیچگاه نباید به دشمنان اعتماد کرد و سازش با آنان را جایز نمیداند. او به کشورهای عربی و مسلمان هشدار میدهد که نباید در دام سیاستهای فریبکارانه آمریکا و رژیم صهیونیستی بیفتند. وی همواره بر این باور بود که هرگونه مذاکره یا توافق با قدرتهای جهانی، بهویژه ایالات متحده، به ضرر ملتها و کشورهای اسلامی خواهد بود.
۳. حمایت از انقلاب اسلامی ایران: در بخش دیگری از وصیتنامه، حاج قاسم سلیمانی به طور ویژه بر لزوم حفظ و حمایت از انقلاب اسلامی ایران تأکید میکند. او با بیان اینکه انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، پرچمدار مبارزه با ظلم و فساد در جهان است، از نسلهای آینده میخواهد که همواره به اصول انقلاب وفادار بمانند. این نکته نشان میدهد که هدف اصلی حاج قاسم سلیمانی، نه تنها دفاع از کشور خود، بلکه دفاع از آرمانهای جهانی انقلاب اسلامی بود.
۴. ضرورت وحدت مسلمانان: شهید سلیمانی در وصیتنامهاش بارها بر اهمیت وحدت میان مسلمانان تأکید میکند. شهید سلیمانی با اشاره به توطئههای دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه میان کشورهای اسلامی، هشدار میدهد که وحدت تنها راه مقابله با تهدیدات خارجی است. او از روحانیت و نهادهای مذهبی میخواست تا در راستای تقویت وحدت میان مسلمانان تلاش کنند.
۵. پشتیبانی از جبهه مقاومت جهانی: سردار سلیمانی در بخش دیگری از وصیتنامهاش نیز از کشورهای مختلفی که در جبهه مقاومت علیه دشمنان اسلام و آزادیخواهان میجنگند، حمایت کرده و از آنان میخواهد که به این مسیر ادامه دهند. از حزبالله لبنان تا گروههای مقاومت در یمن، افغانستان و پاکستان، همه جزو اهداف و آرمانهای حاج قاسم سلیمانی بودند. این حمایتها نشاندهنده نگرش جهانی او به مسئله مبارزه با استکبار و دفاع از مستضعفان بود.
شهادت حاج قاسم سلیمانی یک نقطه عطف در تحولات سیاسی و نظامی منطقه بود که بهویژه در مقابله با سیاستهای سلطهگرانه ایالات متحده و رژیم صهیونیستی، تأثیرات بسیاری به دنبال داشت. این حادثه از یکسو به افزایش خصومتها با آمریکا منجر شد و از سوی دیگر موجب تقویت محور مقاومت در خاورمیانه گردید. با توجه به نقش محوری شهید سلیمانی در حفظ امنیت منطقه و مبارزه با تروریسم، شهادت او همچنین گام دیگری در تشدید بحرانها و عدم ثبات در برخی کشورهای خاورمیانه بود.
جای خالی حاج قاسم سلیمانی تنها یک خلأ فیزیکی نیست. این خلأ در دل میلیونها انسان است که هنوز منتظرند تا دوباره کسی همانند او ظهور کند؛ کسی که نه فقط در میدان جنگ، بلکه در قلبها و ذهنها به عنوان نماد مقاومت و امید برای آیندهای بهتر شناخته شود.
برای مردم ایران، برای ملتهای مقاوم در خاورمیانه و همچنین برای جهانیان، فقدان حاج قاسم به معنای از دست دادن نهتنها یک فرمانده بزرگ، بلکه یک راهنما و یک دوست است. اما در عین حال، این خلأ به ما یادآوری میکند که تاریخ پر از شخصیتهای بزرگ است و هرچند کسانی مانند حاج قاسم سلیمانی نمیتوانند تکرار شوند، اما راهی که او ساخت، همچنان پابرجا و روشن خواهد ماند.
فاتح قلب ها و فاتح میدان