به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسینی راد - روز دوم نمایشگاه اقتصاد مقاومتی با رویکرد صندوق ها وتعاونی های بسیج محور است و بوستان مادر ،حدود ساعت ۱۰ صبح به نمایشگاه آمدهام، قصدم دیدار با دوتن از دوستان شرکت کننده در نمایشگاه است که بافتهها و دست دوختههای جالب و کاربردی خودشان را برای نمایش و فروش آوردهاند.
برای دیدن نمایشگاه توقع ندارم چیزی مانند جشنواره ملی نان را ببینم، اما به دنبال نشانهای از برگزاری نمایشگاه دستاوردهای مردمی و اقتصاد مقاومتی میگردم.
کمی جلوتر متوجه میشوم محدوده کنار وسایل بازی بچهها را که فضای بسیار گسترده ووسیعی است را محصور در نوار گونیهای آبی رنگ کردهاند و دو ورودی همراه با گیت بازرسی نیز برای این کار در نظر گرفتهاند، البته گیت بازرسی آنقدرها هم سختگیر نیستند و از بچههای بسیج هستند، کیف و گوشی را چک می کنند و می گذارند رد شوم.
وارد که میشوم ناگهان دلم میریزد فضای دور تا دور اینجا را غرفههای نمایشگاه به شکلی پرت و دور از هم پر کردهاند و بالای هرکدام نوع محصول ارائه شده و شهرستان مطرح شده است؛ توقع داشتم، رادیو نمایشگاه یا حداقل یک صدای سراسری بشنوم یا فاصله بین غرفه ها کم باشد نه اینکه اندازه یک سالن ورزشی بین هر لاین فاصله باشد.
برخی غرفه داران به نمایشگاه نیامدند
دیدن بنر شهرستانهای دیگر مرا خوشحال میکند که لااقل با نمایشگاهی در سطح استانی روبهرو خواهم شد، اما در نهایت متوجه میشوم برخی غرفه داران حتی برای تحویل غرفه هم نیامدهاند.
به نظر یکی از اشتباهات برگزاری این نمایشگاه انتخاب فضای بسیار وسیع و دور از هم است که صمیمیت و انرژی بالایی که قاعدتا چنین نمایشگاههایی با خود به همراه میآورند را از بین میبرد.
از سمت راست شروع میکنم چند غرفه اول خوراکی و پیراشکی و کلمپه کرمان و بافتههایی نظیر عروسک و تزئینات فانتزی است و انتظار دارم تنوع محصول در نمایشگاه زیاد باشد، اما اواسط نمایشگاه متوجه میشوم برخی غرفهها با وسعت کوچک به دو یا سه نفر تولید کننده اثر اختصاص داده شده است که ضمن محدودیت جا برخی نارضایتیها را نیز به دنبال داشته است.
اولین خانمی که با وی گفتوگو میکنم تولید ادویههای خانگی خوشبو و تمیز را ارائه کرده است، بسته بندی تمیز کارو تنوع محصول برای چند لحظه مرا سرجای خود نگه میدارد.
تبلیغ خاصی برای اطلاع رسانی به مردم نشده است
از حضور در نمایشگاه زیاد راضی نیست میگوید چند جای دیگر نمایشگاه که میرفتم به این سوت و کوری نبوده است.
علت را از وی سوال میکنم میگوید: فکر میکنم تبلیغ خاصی برای نمایشگاه نشده است حداقل مردم بدانند نمایشگاهی اینجا هست، هرچه خود ماها در گروههای مجازی مان تبلیغ کردیم.
مشتری اش که خانم پرچانهای است شروع به تبلیغ محصولاتش میکند و من ادویه پاپریکای خانگی را که مدتی به دنبالش بودم میخرم و رد میشوم.
صدای خانم مسنی مرا برجای خودم نگه میدارد یک رشته آش بخرید، غرفه کوچکی است و با ترشیجات وسوسه برانگیز و رشته آشی پر شده است؛ سوال میکنم خودتان رشته میبرید ؟میگوید بله، رشتهها سبوس دار و تمیز هستند جای تمیز وبدون گرد وخاکی خشک شدهاند؛ میگویم مهم این است که کار دست شما هستند میخندد و رشته را برایم حساب میکند میگویم برگشتنی رشته را میبرم و او خدا برکت دهد میگوید و رشته را در نایلون دیگری میپیچد.
رنگهای زیبای سبز، قهوهای، کرم رنگ ویاسی بین رنگهای قوتو کرمانی همراه با عطر هل ونخود و ادویه جات محلی قوتو مرا کنار غرفه بعدی نگه میدارد خانم جوان و خوش صحبتی است مرا در غرفه کناری دیده است وتا به وی میرسم میگوید اگر دوست دارید سمنو تست کنید ولی ظرف خوشگل کماج سهن چشم مرا گرفته است.
خودش آرد سهن درست میکند و با آن سمنو و کماج سهن درست میکند و تمام قوتوها محصول خانگی وی هستند از طرف بسیج زنگ زدهاند که اگر دوست دارد به نمایشگاه بیاید.
میگوید جشنواره نان هم محصول آورده بودم خیلی خوب بود همه کسانی که جشنواره شرکت کردند راضی بودند و سود فروش خوبی داشتند ولی الان اینجا اصلا حتی یک مشتری نیست، بعد خودش ادامه میدهد من تنها یک تبلیغ برای این نمایشگاه در سطح شهر دیدم،هیچ اطلاع رسانی ندیده ام ؛ اسم خاصی هم که برای نمایشگاه گذاشته اند به نوعی مانند نمایشگاه های اداری است؛ اما جشنواره نان علت بردش تبلیغات شهری زیاد بود، چون خود شهرداری برگزار کننده بود کل شهر را تبلیغ کرده بودند و افراد زیادی برای جشنواره نان آمدند.
شیرینی کماج سهن همراه با عطرخوش ادویه مخصوص این کماج بدجور مراوسوسه کرده است بالاخره همان چشمک زن را میخرم و میگویم نگرانم موقع برگشت هزینه ایاب و ذهابم را در جیبم داشته باشم.
اغلب غرفه داران خانم هستند و تک توکی آقا هم در بین شان به چشم میخورد مثل اندازه نمک در غذا؛ سه خانم جوان ومیانسال ترکیب جالبی در کنار هم ایجاد کردهاند و ۴ میز در این غرفه به چشم میخورد برای عبور از فضای ورودی چند گل سر وگیره لباس را روی زمین میریزم تا وارد میشوم.
خانم جوان وقتی میداند خبرنگارم میگوید: این غرفه برای ۴ نفر است و به اجناس چسبیده به هم اشاره میکند و میگوید: ببینید خود اسمی که برای این نمایشگاه انتخاب کردهاند را دقت کنید نمایشگاه اقتصاد مقاومتی (صندوقها وتعاونیهای زیرمجموعه بسیج سازندگی) آن هم در شرایطی که در جامعه ما به سبب چند دستگی ایجاد شده مردم دیدگاه خوبی به بسیج و سپاه ندارند آن هم در بوستان مادر که اغلب از اقشار متضاد تفکر بسیجی حضور دارند؛ باعث شده است در این ساعت هیچ کس اینجا بازدید کننده ما نباشد.
در حصار گونی های آبی مردم از کجا بدانند اینجا نمایشگاه است
ادامه میدهد: این مساله یک طرف هیچ تبلیغ و صدای رادیو نمایشگاهی هم شما مشاهده نمیکنید نشان دهد اینجا نمایشگاه است، دایما هم برخی دوستان بسیج وسپاه با لباس در محوطه پارک هستند که همه باعث طرد مشتری از نمایشگاه میشود.
خانم مسن که تا حالا ساکت بود میگوید: مادر جان شما وقتی در گونی آبی ما را حصار کردهاید توقع دارید مردم از کجا بدانند اینجا نمایشگاه است؛ لابد فکر میکنند ساخت وساز عمرانی چیزی است و میخندد؛ هیچ کدام فروشی نداشتهاند که بخواهند راضی باشند و برای همدیگر هم تبلیغ می کنند حتی برای نفر چهارمی که غایب است و انگشترهای دخترانه دارد و دست آخر هم من از همان فروشنده غایب خرید می کنم وبیرون می آیم.
چرا تعداد محصولات مشابه در نمایشگاه زیاد است
غرفه بعدی یک مادر و دختر ساکت هستند عرقیجات وشیرینی دارند ابتدا حرفی برای گفتن ندارند لحظه خداحافظی دختر جوان به حرف میآید و میگوید: یکی از عیبهای نمایشگاه این است که مثلا ده تا غرفه همزمان قوتو وترشی و عرقیجات وسایرخوراکیهای خانگی را دارند خوب قطعا مردم هم گیج میشوند از کدام خرید کنند.
بعد با قیافه حق به جانب میگوید: دیروز غرفههایی که مثل ما کلمپه و عرقیجات و ترشی دارند را نگاه کردم دیدم واقعا کلمپههای ما قشنگتر وبا کیفیتتر در جعبه هم هست.
تزیین کلمپه اینجا با چیزی تاحالا دیدهام متفاوتتر است و به او حق میدهم.
همه شرکت کنندگان در جشنواره بسیجی نیستند ولی بین آنها غرفههای مقاومت و یا کمکهای مردم به نفع غزه ولبنان هم وجود دارد.
غرفه بعدی محصولات واشیا قیمتی که مردم برای کمک به لبنان هدیه کردهاند وجود دارد وقیمتهای بالایی دارند به سبب پخش نوای حماسی با صدای بلند نمیتوانم با آنها گفتوگو کنم، اما چهره چند تن از آنان را در گروههای جهادی شیخ بیک دیدهام.
فضای خالی عجیب میانی نمایشگاه بدون حتی یک صندلی برای خسته ها
وسعت نمایشگاه باعث پادردم شده است، اما هیچ نیمکت یا حتی موکت یا فضایی برای نشستن چند ثانیهای وجود ندارد به ناچار به مسیر ادامه میدهم.
خانمی که با همسرش از زرند آمدهاند غرفه خشکبار دارند، زرشک تازهای که آوردهاند بسیار زیبا و خوشرنگ است و هر مخاطبی را به خود جذب میکند، روز قبل به سبب حادثهای نمایشگاه را از دست داده است، اما حالا از صبح تا اکنون که بعد ازظهر روز دوم است تنها ۱۰۰ هزار تومان فروش داشته است.
میگوید جشنواره نان خیلی خوب بود میگویم مگر شما هم بودید میگوید بله ما غرفه محصول داشتیم و سود خوبی از جشنواره بدست آوردیم.
متوجه میشوم جشنواره ملی نان سطح توقع مردم وعرضه کنندگان محصول را بالا برده است و از این به بعد اغلب نمایشگاه و جشنوارهها با آن جشنواره مقایسه میشود.
آقای گل فروشی که انواع گلهای آپارتمانی و کلبههای چوبی کوچک تزیینی دارد نیز در سکوت به فضای وسیع و خالی نمایشگاه چشم دوخته است؛ علت خلوتی را درکنار تبلیغ نشدن برای نمایشگاه در اوضاع اقتصادی مردم میداند ومی گوید: مردم بیشتر خوراکی میخرند کمتر گل وچیزهای تزیینی را نیاز دارند.
بعد میگوید: امروز تنها یک قلم جنس فروختم و درکل فروشی نداریم.
مردمیانسال دیگری که در نزدیکی او غرفه دارد روغن کندر و محصولات گیاهی شیرین بیان دارد؛ عطر تند کندر در مشامم میپیچد اصرار دارد از خواص روغن هم عکس بگیر شماره هم هست از ما بخردید ومن قول میدهم متن را مطالعه کنم.
انتهای مسیری که در نمایشگاه دور زدم در واقع کنارورودی بانوان است؛ دور میزنم وبا ردیف غرفههایی که اکنون در ساعت ۲ بعد از ظهربسته شدهاند مواجه میشوم؛ چند نفری، اما درحال خوردن نان و پنیر و غذای سادهای هستند مرا برای دیدن کارهایشان دعوت میکنند، این مردم حتی ثانیه ای را برای فرصت پیش آمده از دست نداده اند.
یک خانم وآقا که بعدا متوجه میشوم از مددجویان بهزیستی هستند نیز تولیدات خانگی و صنایع دستی دارند.
مگر مسابقه هنری است که غرفه های مشابه واگذار کرده اند
صدای تیز مرد جوان معلول مرا به عقب برمی گرداند تبلیغاتش حرف ندارد میگوید نفر اول هنر معلولین کرمان است و نقشهای رزین کاری شده کار دست او هستند؛ جاسوییچی، جاکلیدی، دیوار کوب وحتی سینی زیبایی ارائه کرده است یک جاسوییچی میخرم.
میپرسم نمایشگاه چطور است خیلی ناراحت است میگوید: سوال من این است این گونیهایی که دور ما کشیدهاند برای چیست؟ قرار است مردم از کجا متوجه شوند که ما اینجا هستیم.
مثل سخنگوها صحبت میکند و میتوان به راحتی وی را مبلغ یک ایده و طرح گذاشت.
ادامه میدهد: غرفه متعلق به ۴ نفر است؛ ودر کل دو روز مجموعا ۲۰۰ هزار تومان فروش نداشتهایم؛ مگس پر نمیزند، یک تلق و تولوق و سرو صدایی هم نیست.
میپرسم کلا خلوت و ساکت است ادامه میدهد: دیروز رفتم میگویم لااقل قرآن پخش کن یا مداحی یک کم گریه کنیم؛ هیچ اثری از اینکه پشت این گونیهای آبی یک نمایشگاه بزرگ است دیده نمیشود.
نمایشگاه در روزهای میانی هفته !
نمایشگاه سوغات مصلی و نمایشگاههای دیگر را حضور داشته است واز این نمایشگاه تا اینجا به عنوان خاطره تلخ یاد میکند، برخی بنرها با آنچه درون غرفه ارائه میشود تضاد دارد؛ غرفههای شهرستانهای جنوبی همه خالی هستند وبرخی از غرفه داران درحال جابجایی وتغییر بنر هستند.
برپایی نمایشگاه در روزهای میان هفته در شرایطی که به سبب سردی پاییزی پارک هم مشتری چندانی ندارد نوعی کج سلیقگی برگزار کنندگان جشنواره بود.
نام کلیشه ای نمایشگاه و نبود بازدیدکننده برای بازدید از غرفه ها
اسم نه چندان مناسب با فضای نمایشگاه دیگر عیب بزرگ کار است و متاسفانه نبود تبلیغات درکنار نوعی از سرخود باز کردن نکات منفی برگزاری این نمایشگاه است، متاسفانه برخی عملکردهای اشتباه مسئولین در چند سال گذشته برخی نام ها مانند نام همین نمایشگاه را کلیشه ای طور نمایش داده اند در نتیجه می تواندیکی از دافعه های بازدید نکردن مردم از نمایشگاه باشد.
اغلب کسانی که به این جشنواره آمدهاند دارای صنایع دستی بوده و هنرمند محسوب میشوند، اما نمایشگاه درحد و انتظار بسیار پایینی برگزار شده است و در روزهای ۵ شنبه و جمعه که امکان بازدید بیشتر میشود نمایشگاه جمع خواهد شد.
بجز غرفه سازی معمولی هیچ خدمات قابل بیان وقابل تقدیری در نمایشگاه نمیبینم؛ به شرکت کنندگان جشنواره حق میدهم که غرفه هایشان را ببندند وبه خانه بروند؛ کاری که برخی غرفه داران انجام دادهاند وهنوز از صبح غرفه خود را باز نکردهاند.
وباز هم سوتعبیرها و کلمه سنگین امنیتی کردن فضا بارسنگینی بر دوش مردم کرمان است که با توجه به تغییرات مدیریتی انتظار داریم استاندار کرمان به این مساله ورود جدی داشته باشند.
متاسفانه یکی از ضعفهای عمده برگزاری نمایشگاه در کرمان این است که دولت از بودجه هایش برای نمایشگاهها کمک میگیرد نظیرجشنواره ملی نان که امکانات شهرداری کرمان پای کار بود، اما در نمایشگاهی که به نفع مردم است سنگ اندازی اگر نشده، اما راهی هم برای ارائه دسترنج این مردم نجیب بازنشده است.
از نمایشگاه خارج که می شوم جمعیت پیاده روی و کسانی که برای پارک گردی آمده اند را از جمعیت بازدید کنندگان نمایشگاه بیشتر می بینم و باز تاسف می خورم .