دربار پهلویِ پسر، خشمگین از رویش روحانیت دلیر شیعه و متنفر از اندیشه و هویت آن، آبان ۱۳۴۳ را زمان خوبی برای خفه کردن صدای افشاگر رهبر نهضت تازه متولد شده اسلامی ایران دید.

 امروز ۲۱ آبان شصتمین سالروز تبعید حضرت آیت‌الله سید روح‌الله موسوی خمینی به ترکیه در سال ۱۳۴۳ است.

انتخاب ترکیه برای تبعید یک رهبر مذهبی شیعه شاید در ابتدا درست‌ترین انتخاب محمدرضا پهلوی و سیاستمداران و امرای وابسته به رژیمش بود. این کشور تا سال ۱۳۱۷ میزبان رئیس‌جمهوری دیکتاتور و لائیک بود که اندیشه ضد دینی را در معماری حکومتی لائیک و غیر دینی ورز داد و چه بسا ترکان خسته از قرن‌ها دیکتاتوری و جنایات سلاطین عثمانی این ساختار تازه‌تاسیس را برطرف کننده خستگی‌ها و دلزدگی‌های‌شان از دین و صاحبان مستبدشان تصور کردند.

دربار و دیوان پهلوی با اطلاع از مشی و مرام مصطفی کمال آتاتورک بنیانگذار و رهبر نظام لائیک ترکیه و اینکه ابایی از آشکار کردن نفرت و دشمنیش نسبت به اسلام نداشت، رهبر نهضت اسلامی ایران را که برای خدا قیام کرده بود و هدفش آگاه کردن و نجات مردم ستمدیده ایران از ظلم خاندان پهلوی آن هم با اتکاء به اندیشه‌ها و احکام دینی و الهی بود، به این کشور تبعید کرد.

محمدرضا شاه با سوءاستفاده از تضاد دیدگاه نظام حاکم بر ترکیه و حضرت امام بهترین راه ساکت کردن رهبر نظام اسلامی را حصر خانگی امام در شهر بورسا آن هم در خانه‌ای درست رو به روی ساختمان شعبه سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه تبعید، دید.

چرا؟

اسدالله عَلَم نخست‌وزیر وقت رژیم پهلوی که به بهانه اصلاح قانون انتخابات در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۰ از محمدرضا شاه خواست به عمر ۳ ماه و ۱۲ روزه سومین دوره مجلس سنا و بیستمین دوره مجلس شورای ملی پایان دهد، یک روز بعد از افتتاحِ همزمانِ بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی و چهارمین دوره مجلس سنا در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۴۲، «لایحه مصونیت قضایی مستشاران نظامی آمریکا در ایران» معروف به لایحه کاپیتولاسیون را در دولتش تصویب کرد و ۱۰ ماه بعد در مرداد ۱۳۴۳ آن را در چهارمین دوره مجلس سنا به تصویب رساند.

با این حال دقُ دلی شاه از اسدالله عَلَم به چند دلیل شدت گرفت و موجب برکناری عَلَم از نخست‌وزیری و انتصاب حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران‌نوین به عنوان نخست‌وزیر جدید شد.

اسدلله عَلَم در رویارویی با امام خمینی و مراجع و علمای طراز اول کشور در غائله تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که از مهر تا آذر ۱۳۴۱ اعصاب شاه را به شدت بهم ریخت و در نهایت به پیروزی امام خمینی و علما انجامید، فردی ضعیف و بی‌کفایت که نتوانست دستور ولی نعمتش را به درستی پیاده کند، جا افتاد.

از آن بدتر این شکست مفتضحانه موجب شد محمدرضا خودش را از سایه خارج کند و انقلاب سفیدش را در دی ۱۳۴۱ کلید بزند و مجموعه اصلاحات اقتصادی و فرهنگی را در راستای سیاست‌های دیکته شده جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا در رویارویی آشکار با امام و مراجع تقلید شیعه به اجرا درآورد.

لج‌بازی‌های سیاسی شاه و دربار در نهایت به جریحه‌دار شدن احساسات دینی و عواطف انسانی طیف بزرگ‌تری از مردم و روحانیون کشور شد که هزینه‌های سیاسی دربار پهلوی را روز به روز شدت داد.

پدر و پسر چاکر

ارادت ویژه علی منصور نخست‌وزیر رضا شاه پهلوی و له له چاکری محمدرضا، توسط حسنعلی پسر علی منصور بالاخره بعد از سال‌ها خوش‌رقصی و متشکل کردن فارغ‌التحصیلان آمریکا و اروپا در حزب ایران نوین و در دست گرفتن اکثریت مجلس بیست و یکم شورای ملی توسط این حزب، در نهایت نظر پهلویِ پسر را جلب کرد و پست نخست‌وزیری را به حسنعلی سپرد.

ناصر یگانه وزیر مشاور در امور پارلمانیِ نخست‌وزیر بعد از حضور بی‌مقدمه و بدون اطلاع حسنعلی منصور و اعضای کابینه در جلسه صحن علنی مجلس در مورخه ۲۱ مهر ۱۳۴۳، از جا بلند شد و با قید سه فوریت تقاضای تغییر دستور کار مجلس را داد که با موافقت وکیل‌الدوله‌های مجلس با درخواست تغییر دستور، لایحه معروفِ کاپیتولاسیون یا همان لایحه مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی در ایران، در دستورکار نمایندگان این مجلس قرار گرفت.

در همان روز، مجلس دو شیفت چهار ساعته وقت گذاشت و لایحه‌ای که در دولت اسدالله عَلَم نوشته و به تصویب رسیده بود و توسط حسنعلی منصور به مجلس بیست و یکم آورده شده بود را اعلام وصول کرد و به سرعت مورد رسیدگی قرار داد و با وجودی که ۶۱ نماینده از ۱۳۶ نماینده حاضر در جلسه با آن مخالف بودند، اما لایحه با رای ۷۴ نماینده دیگر از تصویب نهایی مجلس گذشت.

خبر این اقدام مجلس بیست و یکم توسط یکی از اقوام حاج مهدی عراقی، عضو جمعیت فداییان اسلام که آن زمان کارمند مجلس شورای ملی بود، به او داده شد و حاج مهدی نیز موضوع را به سرعت با امام در میان گذاشت. امام هم از حاج مهدی خواست درباره جزییات مصوبه مجلس تحقیق بیشتری کند و مستندات قانونی را به دستش برساند.

او هم از خویشاوندش در مجلس شورای ملی رونوشت مذاکرات صحن علنی مجلس و اظهارات حسنعلی منصور نخست‌وزیر و نمایندگان را به همراه جزییات مصوبه مجلس برای امام آورد. امام نیز بعد از مطالعه همه اسناد در سخنرانی کوتاهی علیه رژیم تهدید کردند در چهارم آبان ۱۳۴۳ همزمان با چهل و پنجمین سالروز تولد محمدرضا پهلوی پیام مکتوبی خطاب به روحانیون و مردم صادر می‌کنند و درباره این اقدام ضد ملی و ضد دینی رژیم که در سکوت کامل خبری انجام شد، افشاگری می‌کنند.

امام خمینی تهدیدش را در چهارم آبان ۱۳۴۳ عملی کرد. ایشان از طریق تلگراف و پیک‌های مختلف به علمای شهر‌های مختلف، آنان را در جریان اقدام رژیم قرار دادند.

دربار پهلوی پسر برای بازداشتن امام از پیگیری‌های بعدی نماینده‌ای به قم فرستاد تا با ایشان ملاقات کند، اما امام نماینده شاه را به خانه‌اش راه نداد. پیک نیز پیغام شاه را به آیت‌الله سید مصطفی خمینی فرزند بزرگ امام انتقال داد با این حال امام به این پیام، اعتنایی نکرد.

واکنش مکتوب

امام خمینی در متن مکتوبی که در چهارم آبان ۱۳۴۳ منتشر کردند، پیام‌شان را با چند سوال آغاز کردند.

ایشان در این پیام نوشتند: «آیا ملت ایران می‌داند در این روز‌ها در مجلس چه گذشت؟ می‌داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می‌دانید مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟

قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزاف‌های چندین سالۀ سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده‌ترین ممالک دنیا پست‌تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه‌داران نمود؟ حیثیت دادگاه‌های ایران را پایمال کرد؟ به ننگین‌ترین تصویبنامۀ دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبت‌های سرّی، رأی مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت آمریکایی‌ها قرار داد؟

اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی آمریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاه‌های ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟ برای آنکه آمریکا مملکت دلار است و دولت ایران محتاج به دلار! 

به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار آمریکایی یا یک خادم مستشار آمریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالی رتبه ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد، محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید.»

افشاگری در سخنرانی

‌امام امت همان روز در جمع روحانیون، طلاب، بازاریان، دانشگاهیان و اهالی قم و سایر شهرستان‌ها نیز سخنرانی مفصلی انجام دادند.

سخنرانی امام با جمله «انالله و اناالیه راجعون» آغاز شد و شدیدترین انتقادات را متوجه رژیم پهلوی و حامیان آمریکایی اش کردند.

ایشان در بخشی از سخنانشان گفتند: «من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ام خوابم کم شده است. ناراحت هستم. قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری می‌کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کرده‌اند؛ عزا کردند و چراغانی کردند؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند.

ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانی‌ها را منع می‌کردم؛ می‌گفتم بیرق سیاه بالای سر بازار‌ها بزنند؛ بالای سر خانه‌ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. 

قانونی را به مجلس بردند، در آن قانون اول، ما را ملحق به پیمان وین و ثانیا الحاق کردند به پیمان وین که تمام مستشاران نظامی با خانواده‌هایشان با کارمند‌های فنی‌شان با هر کسی که بستگی دارند اینها، از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد دادگاه‌های ایران حق ندارند، محاکمه بکنند. دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد.

اگر این مملکت در اشغال آمریکاست، چرا اینقدر عربده می‌کشید؟ چرا اینقدر دم از ترقی می‌زنید؟ ما این قانون واقع شده را قانون نمی‌دانیم، این مجلس را مجلس نمی‌دانیم، ما این دولت را دولت نمی‌دانیم. اینها خائنند به مملکت ایران، خائنند.»

اعلامیه رسواگر

امام خمینی علاوه بر پیام و سخنرانی عمومی، علیه قانون کاپیتولاسیون اعلامیه صادر کردند و در آن نوشتند: «مجلس با تصویب این قانون، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد و ملت ایران را تحت اسارت آمریکا قرار داد.»

مجموعه اقدامات و سخنرانی‌های امام امت از یک سو موجب همراه شدن بیشتر روحانیون و مردم با ایشان و بالا رفتن نارضایتی شاه و دربار از امام شد.

وقتی تحمل رژیم از حد گذشت، فرمان دستگیری و تبعید ایشان از کشور صادر شد و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) به ریاست سرلشکر حسن پاکروان که خود، حضور امام در کشور را بر ضد امنیت ملی و برای کشور خطرناک می‌دانست به همراه کماندو‌های مسلح ارتش در سحرگاه روز چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ خانه امام در محله قاضی یخچال قم را محاصره کردند.

آنان برای جلوگیری از ایجاد سر و صدا و بیدار نشدن مردم، امام را در سکوت سحرگاه سوار بر یک فولکس واگنِ خاموش کردند و با هُل دادن ماشین تا میدانِ مقابل بیمارستان فاطمیه، امام را به نزدیکی بیمارستان محل بردند و سوار یک شورولت کردند و از آنجا مستقیم به فرودگاه مهرآباد تهران منتقل کردند.

ماموران یک ساعت و نیم بعد امام امت را سوار هواپیمای هرکولس سی ۱۳۰ کردند و هواپیما تهران را به مقصد آنکارا ترک کرد و ۳ ساعت و نیم بعد در ساعت ۱۱:۳۰ صبح روی باند فرودگاه شهر آنکارا به زمین نشست.

ترکیه به این دلیل بهترین کشور برای تبعید امام خمینی انتخاب شد که اولا حکومت این کشور لائیک بود و دوما امام با مصطفی کمال آتاتورک رهبر این کشور و نظام سیاسی این کشور به دلیل دشمنی آشکار با اسلام، دشمن بود.

از نظر رژیم پهلوی این دو دلیل می‌توانست در محدود کردن امام خمینی و به سختی انداختن ایشان در این کشور که هدف دربار پهلوی از تبعید بود، موثر باشد.
 

خاطره امام

ماموران امنیتی داخل هواپیما، گذرنامه امام را تحویل ایشان دادند و به ایشان، گفتند. «شما به ترکیه تبعید می‌شوید و خانواده شما نیز بزودی به شما ملحق می‌شوند.»

امام خمینی بعد‌ها در خاطره‌ای از این برخورد ماموران پهلوی، تعریف کردند: «وقتی در فرودگاه تهران، گذرنامه را دست من دادند به تاریخ صدور آن نگاه کردم، متوجه شدم در هفته‌های اول آزادی من از زندان و بازگشت به قم صادر شده است. فکر کردم که علت صدور گذرنامه در آن تاریخ چه می‌توانسته باشد؟

به نظرم رسید که سخنرانی من در مسجد اعظم قم در تاریخ ششم فروردین ۱۳۴۳، شاید موجب خشم و عصبانیت هیأت حاکمه شده باشد و از آن تاریخ تصمیم به تبعید من گرفته باشند.»

انتشار خبر

سازمان اطلاعات و امنیت کشور عصر روز ۱۳ آبان در اطلاعیه‌ای که در روزنامه‌های کثیرالانتشار چاپ کرد، نوشت: «طبق اطلاع موثق و دلایل و شواهد کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت، امنیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد لذا در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید.»

کاردار سفارت آمریکا در ایران در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۴۳ در نامه‌ای به یکی از دوستان ایرانیش نوشت: «وقایع اخیر موجب خشنودی من شده است و سرانجام توانستیم از شر آن پیرمرد که چوب لای چرخ ما می‌گذاشت راحت شویم.»

 تبعیدگاه سری

سازمان‌های اطلاعات و امنیت ایران و ترکیه که از روز‌ها قبل نقشه تبعید امام خمینی ترکیه را با یکدیگر مرور کرده بودند ماموران سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه (میت) بعد از نشستن هواپیمای ایشان روی باند فرودگاه آنکارا و برای مخفی نگه داشتن محل نگهداری ایشان ساعت ۱۴ روز پنج‌شنبه چهاردهم آبان ۱۳۴۳ امام را در حفاظت کامل امنیتی به طبقه هشتم یکی از ساختمان‌های خیابان آتاتورک به نام Fotoete بردند و یک هفته بعد ساعت ۶ صبح روز پنج‌شنبه ۲۱ آبان به محل جدیدی در شهر بورسا در ۳۲۰ کیلومتری غرب آنکارا در نزدیکی دریای مرمره انتقال دادند.

امام پس از ورود به آنکارا در نامه‌ای به آقا سیدمصطفی پس از سفارش خانواده به صبر و پرهیز از ناراحتی و فزع، از فرزند بزرگ‌شان خواستند وسایل شخصی، کتاب‌های مفاتیح‌الجنان، صحیفه سجادیه، مکاسب و حواشی را نیز در سفر به ترکیه برای‌شان ببرند، اما از آنجا که در شبِ تبعید امام به ترکیه، سید مصطفی نیز توسط ماموران ساواک دستگیر و زندانی شد، این اتفاق نیفتاد.

ساواک به شرط پیوستن سید مصطفی به پدر، او را در آذر ۱۳۴۳ آزاد کرد، اما سید مصطفی با وجود پذیرش اولیه به توصیه مادر از رفتن به ترکیه استنکاف کرد با این حال ساواک دست بردار نبود او را در تاریخ ۱۳ دی ۱۳۴۳ دستگیر کرد و فردای روز دستگیری به بورسا تبعید کرد.

تالیف تحریرالوسیله

امام در مدت ۱۱ ماه تبعید در ترکیه جلد اول کتاب «تحریرالوسیله» که مشتمل بر فتوا‌های فقهی و احکام مربوط به جهاد و دفاع، امر به معروف و نهی از منکر و مسائل روز بود را نوشتند.

ایشان در مقدمه تحریرالوسیله نوشتند: «در گذشته کتاب وسیله‌النجاه تألیف سید الحجت فقیه اصفهانی قدس سره را حاشیه کردم و آنگاه که در اواخر ماه جمادی الثانی ۱۳۸۴ به دنبال حوادث دردناکی که بر اسلام و مسلمان‌ها وارد آمد که شاید تاریخ آن را ثبت کند به بورسا (یکی از شهر‌های ترکیه) تبعید شدم و در آنجا تحت نظر و مراقبت، فارغ‌البال بودم، در مقام برآمدم که آن حاشیه را به صورت متن مستقلی درآورم تا استفاده از آن آسان‌تر باشد و اگر خداوند به من توفیق داد مسائل مورد نیاز روز را نیز بر آن بیفزایم.»

گزارش ساواک

سرهنگ میرافضلی رئیس بخش امور اجتماعی ساواک تهران و نماینده سواک و مراقب مستقیم امام در آنکارا، دو روز بعد از تبعید امام به این شهر در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۴۳ در گزارشی به ساواک تهران نوشت: «در اجرای امر، ساعت ۸ صبح چهارشنبه ۱۳ آبان به اتفاق شخص مورد نظر [به]وسیله هواپیما به طرف آنکارا پرواز نموده اولین صحبت ایشان خطاب به اینجانب در هواپیما این بود که «من برای دفاع از وطنم تبعید شدم.»

پس از سه ساعت و ۳۰ دقیقه پرواز در فرودگاه آنکارا پیاده شدیم و در سالن فرودگاه یکی از مأمورین امنیتی ترکیه جلو آمده پس از بیان نام اینجانب و معرفی خود به نام مأمور، ابتدا به زبان ترکی بعد به زبان آلمانی صحبت نمود. در فاصله کوتاهی به اتفاق شخص مورد نظر و مأمور معرفی شده با اتومبیل پس از طی ۳۵ کیلومتر به آنکارا رسیده مستقیما به هتل ... که قبلا اعلام شده بود، مستقر شدیم.

پس از ۲۴ ساعت توقف، چون محل استقرار مشکوک به نظر می‌رسید، طبق طرح قبلی به وسیله مأمورین ابتدا محل دیگری انتخاب شد سپس ... بعدازظهر پنج شنبه ۱۴ آبان به وقت آنکارا با مراقبت کامل [به]وسیله دو مأمور ترک به محل جدید طبقه ۸ واقع در خیابانی که اسم آن را نمی‌دانم منتقل گردید، وسایل استراحت کاملا مهیاست و نسبت به مکان اول دارای حفاظت بیشتری است، روحیه شخص مورد نظر نسبت به روز اول بهتر است و در محل جدید برنامه روزانه‌اش بیشتر استراحت و تلاوت قرآن و ادای نماز و صرف غذا است.

گاه گاهی کلمات ترکی یادداشت می‌نماید ولی نباید وی را تنها گذاشت به علت کنجکاوی جراید ترکیه و خبر منتشر شده از رادیوی ایران و انتشار خبری دیگری در روزنامه مورخه ۵ نوامبر ... در نظر است تا چند روز دیگر به بورسا یکی از شهر‌های ترکیه که در ۳۲۰ کیلومتری غرب آنکارا می‌باشد، منتقل گردد و جریان کتبا تقدیم خواهد شد.

برابر تصمیم ساعت ۶ صبح روز پنج‌شنبه شخص نامبرده به شهر بورسا اعزام و اینجانب هم در معیت نامبرده خواهم بود. مستدعی است ادامه مأموریت اینجانب را در شهر بورسا اعلام فرمایید.»

این مامور ساواک در ترکیه در گزارشی که پنج روز بعد در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۴۳ به تهران مخابره کرد، نوشت: «بعدازظهر پنج‌شنبه ۲۱ آبان به اتفاق شخص مزبور وارد شهر بورسا که در نزدیکی دریای مرمره می‌باشد گردیده و پس از استقرار در محلی که قبلا تهیه شده بود نامبرده در اختیار مأموران ماخ قرار گرفت. مستدعی است در مورد حرکت اینجانب به تهران نظریه امروز ابلاغ فرمایند. ضمنا مأمور ماخ فارسی نمی‌داند.... به علت یکنواخت بودن لباس روحانیون در ترکیه به نامبرده توصیه گردید در صورتی می‌تواند در شهر گردش کند که مانند آنان لباس و کلاه مربوط استفاده نمایند مشارالیه ابتدا ناراضی بود ... ضمنا بنا به تقاضای وی از ساعت ۱۳ بعدازظهر به وقت آنکارا به مدت ۵۰ دقیقه با اتومبیل به اتفاق اینجانب و دو مأمور از آنکارا دیدن نمود، روحیه‌اش خوب است. در طول روز یک ساعت به نوشتن کلمات ترکی مشغول است.»

پوشش امام در بورسا

پوشش رهبر نهضت اسلامی ایران در بورسای ترکیه همانند روحانیون سنی ترک، پالتو، شلوار و کلاه اسپانیایی که چیزی شبیه عرقچین بود.

ماموران میت و ساواک تنها زمانی اجازه استفاده از لباس روحانیت شیعی را به امام خمینی دادند که با نمایندگان مراجع تقلید که از ایران به ترکیه سفر کرد، ملاقات داشتند.

اولین دیدار امام امت در بورسای ترکیه با حجت‌الاسلام والمسلمین سید فضل‌الله خوانساری داماد آیت‌الله سید احمد خوانساری نماینده مراجع تقلید بود که در ۲۹ آذر ۱۳۴۳ یعنی ۴۵ روز بعد از تبعید امام به ترکیه انجام شد.

پیشنهاد علمای تهران برای این دیدار، آیت‌الله سید مرتضی پسندیده برادر بزرگتر امام بود، اما مقامات ساواک با آن مخالفت کردند و علمای تهران مجبور شدند داماد آیت‌الله سید احمد خوانساری را به عنوان نماینده خود راهی ترکیه کنند.

دیدار امام با نماینده علمای ایران در یک هفته و طی سه نوبت و در حضور نمایندگان ساواک و میت انجام شد.

یک هفته بعد از برگشت نماینده علمای تهران به بورسا، آیت‌الله سید مصطفی خمینی در تهران که در زندان ساواک بود آزاد شد و تحت‌الحفظ به بورسای ترکیه تبعید شد.

منبع: ایسنا

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.