امروز با حضور رییس جمهور در محل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی همایشی به منظور تجلیل از استاد مرتضی فرهادی برگزار شد.

استاد فرهادی مردم‌شناس تعاون و یاریگری در این جلسه به قدمت فرهنگ تعاون اشاره کردند و با نام بردن از دو سازمان چندهزارساله تعاونی ایرانی یعنی "واره" و "بنه" خواستار احیای روح تعاون و یاری‌گری در جامعه شدند.   

چندی پیش با تعدادی از دوستان با استاد فرهادی در طبیعت هم‌قدم شدیم. 

هم‌قدم شدن با مرتضی فرهادی در طبیعت، قدم برداشتن به سمت آینده است. فرهادی از گذشته می‌گوید، اما هرچه بیشتر از گذشته می‌گوید بیشتر خود را در آینده احساس می‌کنیم. فرهادی معتقد است انسان از تاریخِ خودش آگاهیِ کم و ناقصی دارد. فرهادی انسان‌شناس معتقد است، انسان فقط از بخش کم و انتهاییِ تاریخ زندگی‌اش بر روی این زمین خاکی آگاهی دارد و قضاوتش در مورد آینده را بر اساس این بخش کوتاه قرار می‌دهد. انسان نمی‌داند که برای هزاران هزار سال چگونه زیسته، مثلا نمی‌داند پدیده‌ای به نام جنگ (و نه نزاع) پدیده‌ای جدید در تاریخ است. حرص و آز و خودخواهی از ازل با انسان نبوده و اخلاقیات و اجتماعیات انسان برای هزاران هزار سال بگونه‌ای بوده که این مفاهیم اجازه رشد نداشته‌اند.

وقتی با استاد هم‌قدم می‌شویم از هر دری سخنی می‌گوییم، از فلسفه و تاریخ تا هنر و ادبیات و سیاست. دفعه آخر، اما از زبان استاد چیزی شنیدیم که من از عظمت این کلام به خود لرزیدم و اشک ریختم. در دل طبیعت از مرتضی فرهادی داستانی را شنیدم که بار‌ها پیش از این شنیده و از کنار آن گذشته بودم. اما این‌بار موقعیتی که این داستان در درون آن از استاد فرهادی نقل شد آنچنان برایم عظمت داشت که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم.

از استاد فرهادی در مورد "اَبَرمرد" نیچه پرسیدم و شباهت‌ها و تفاوت‌هایش با دیگر ابر‌مردان...ایشان گفتند تفاوت میان ابرمرد نیچه و ابرمرد ادیان تفاوت از زمین تا آسمان است. بعد مکثی کردند و گفتند اَبَر مردِ ادیان "موسی" است؛ و بعد هم داستانی از موسی...... به موسی در کوه طور خطاب شد این بار که برای مناجات آمدی، کسی را همراه خود بیاور که تو از او بهتر باشی!

موسی در میان قوم گشت، کسی را نیافت. در راهِ برگشت به طــور، لاشۀ گندیده سگی را یافت. تصمیم گرفت لاشه را با خود به طور ببرد. از تصمیمِ خود پشیمان شد و با دستان خالی به طور برگشت. خطاب آمد اگر لاشه سگ را با خود آورده بودی از نبوت خلع می‌شدی... 

مرتضی فرهادی گفت براستی ابرمرد ادیان موسی است که خود را حتی از لاشه سگی برتر نمی‌داند. عجب عظمت شگرفی...این تواضع در برابر خالق و در برابر دیگری همان روحی است که از زمانه ما پر کشیده است. 

همان «روح تعاون» که استاد در جلسه امروز، از آن به عنوان مهمترین عاملی که فقدانش باعث شده تعاونی‌ها کارآمدی کافی نداشته باشند، یاد کرد. 
با فرهادی می‌توان رایحۀ خوشی از آینده احساس کرد. با فرهادی می‌توان دنیایی متفاوت از دنیای پر از جنگ و تنازع بقاء امروز را تصور کرد. فرهادی متعلق به آینده است. آینده‌ای که شاید نزدیک نباشد، اما حتما آمدنی و شدنی است.

خداوند این استاد "دیگری اندیش" را حفظ کند، متفکری که رفاقت و یاریگری را شایسته آدمی و آدمی‌گری می‌داند، اندیشمندی که تنهاست، اما از پای نمی‌نشیند.
متن زیر به قلم خود استاد که بخشی از پیشگفتارِ چاپ جدید کتاب "انسانشناسی یاریگری" است، می‌تواند معرفی مختصری از این متفکر "یاریگری" و "دیگری اندیشی" باشد؛ راه تنهای مرا بنگر.

اکنون حدود نیم قرن (۱۳۴۷) از آغاز اندیشیدن مؤلف به یاریگری و پژوهش‌های میدانی و جویشی و آشنایی وی، در این باره در ایران می‌گذرد. کاری که از روستا‌های کمره در جنوب استان مرکزی آغاز شد و از مرز‌های چهارسوی ایران گذشت و با مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی به فرجام نزدیک گردید؛ و به قول ”موریس دوورژه" از پلکان علم فرا رفت و از توصیف مهمترین صفات به تعریف و از تعریف به گونه‌شناسی و تبیین و نظریه‌پردازی ختم شد. نه به آن معنی که همه چیز به درستی و خوبی و آنچنان که درخواست نویسنده بود، پیش رفت. بلکه بدان جهت که بازه زمانی عمر نیز با همین حد اندک از کوشش، سپری گردید و توان و زمان ما همپای هم به پایان خود نزدیک شد که به قول ابوسعید:«؛ که آخر عهد است، چیزی نمانده و آنچه مانده بود نیز رفت، این کار بر ما ختم شد و ما را هزار ماه تمام شد و ورای هزار شمار نیست.»

و مؤلف امیدوار است و از دانشجویان برجسته و استوار خود و پژوهشگران رنج‌بردار و خوانندگان داننده ایرانیِ خود... که توانایی عبور از خود و گذر از خودشیفتگی و عزم رسیدن به دیگری و دیگران را دارند و خود را در کنار آدمیان، و دنباله نیاکان آدمی خویش می‌بینند و نه در برابر آنان، درخواست می‌کنم این "راه کم راهرو" که به قول "کریستیان بوبن" تن‌ها راه راستین، راهی است که از ما سلب شده است. یعنی راه همکاری و رفاقت را پی گرفته و مشعل‌دار راه دشوار، اما توأم با استعلای "تعاون بقا" و قوانین سزاوار و سازگار با آدمی و آدمی‌گری و یاریگری با طبیعت و جهان شوند.

کمیل سوهانی فیلمساز و پژوهشگر اجتماعی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار