مهدی رسولی و مصطفی اللهیاری دو مداح کشورمان در دهه اول و دوم محرم امسال، دودمه‌ای در حمایت از مردم غزه خواندند که واکنش‌های بسیاری داشت.

محرم امسال، اولین کنش هیأتی‌ها بعد از عملیات طوفان الاقصی در محرم به حساب می‌آمد که انتظار می‌رفت، مداحان توجه بیشتری به مظلومیت مردم غزه در نوحه‌ها و رویداد‌های هیأت خود داشته باشند. 

این روز‌ها فضای مجازی کشور به خصوص در میان هیأتی‌ها صحنه آماج حملات به یک دودمه روشنگرانه درباره غزه شده که تلاش کرد این خلأ را جبران کند.

ماجرا از این قرار است که مهدی رسولی مداح سرشناس کشورمان شب شام غریبان در حسینیه امام خمینی (ره) دودمه‌ای را به حاضران داد که یادآور مظلومیت مردم غزه بود. «خیمه‌های اهل غزه خیمه خون خداست؛ بازهم آتش به پاست/همچنان هرروز عاشورا و هرجا کربلاست؛ بازهم آتش به پاست»

این دودمه توسط امیرعلی شریفی شاعر و نوحه‌سرای کشورمان تولید شده بود.

دهه دوم محرم مصطفی اللهیاری این دودمه را در مراسم عزاداری هیأت اصحاب‌الحسین (ع) خواند و انتشار فیلم آن در فضای مجازی سروصدای زیادی به پا کرد.

حجت‌الاسلام محمود ریاضت سخنران در نقد این نوحه نوشت: «عادی‌سازی کربلا و عاشورا و شبیه‌سازی کردن و مقایسه کردن با شهدای کربلا، حرکت کردن در مسیر برنامه صهیونیست‌ها برای عادی سازی کردن کربلا و عاشورای حسینی و خیانت به اهل بیت است. هیچ روزی مانند عاشورا نیست و هیچ جا کربلا نیست. این تعارض صریح با کلام معصوم و اهل بیت علیهم السلام است.»

مخاطب دیگری نوشت: امان از جهل و افراط و دیگری نوشت: چه دانشجویان بی‌سوادی نه شاأن معصوم را می‌دانید نه با معرفت عزاداری می‌کنید. بدون هیچ شناختی نسبت به اهل بیت عزاداری می‌کنید.

دیگری هم با حمله به این نوحه نوشت: ان شاء الله با همان ناصبی‌های غزه محشور شوید، کی را با کی مقایسه می‌کنید؟

مخاطبی در پاسخ به او نوشت: «اگر اینطور بود که کربلا در کربلا می‌ماند و هیچ گاه الگوی مبارزه و حرکت مردم به سمت عدالت نمی‌شد. قطعا مبارزه با صهیونیست‌ها نمود کوچکی از حادثه کربلاست»

مخاطب دیگری نوشت: «پس شما با کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا مشکل دارید»

مهدی ترکاشوند مداح اهل بیت (ع) هم نوشت: «خیمه عاشورایی سیدالشهدا گستره‌ایست در مدار تاریخ بشریت که هر مظلومی می‌تواند زیر این خمیه نفس تازه کند و بر مظلوم بتازد. نظام فکری اسلام ناب مبتنی بر توحید و عقلانیت است و کانون عقلانیت خود ابی‌عبدالله است. پس غزه می‌تواند زیر خیمه عاشورایی امام، پناه داشته باشد.»

امیرعلی شریفی شاعر این دودمه در خصوص آن و ماجرا‌های بعدش توضیحاتی ارائه کرد و گفت: نیمه شب عاشورای ۱۴۴۶، وقتی دیدم ده شب گذشته و اولوالعزم‌های مداحی کشور، اثری چنان که شایسته باشد برای غزه نخوانده‌اند، به غیرتم برخورد و یک دودمه نوشتم و برای چندین نفر از مداحان عزیز فرستادم تا در گرماگرم روز عاشورا اگر فرصتی دست داد، یاد غزه کنند. نیتم، چیزی شبیه یک موج‌سازی در حمایت از غزه آن هم در بطن مهم‌ترین مراسم سالانه یک هیأت، یعنی ظهر عاشورا بود.

گذشت تا اینکه با اجرا شدن دودمه مذکور در بیت رهبر عزیز انقلاب و هیأت اصحاب الحسین علیهم‌السلام در دانشگاه تهران، شاهد واکنش منفی و گسترده یک طیف خاص به مضمون دودمه بودیم. 

از آنجایی که به شدت قائل به وحدت در بیت شیعی هستم به هیچ وجه تا الان جوابی به منتقدین نداده‌ام. محرم و صفر، نقطه اوج اجتماع زیر پرچم سیدالشهداست نه نقطه اوج اختلاف زیر این بیرق. اما در این چند خط نوشته، فقط می‌خواهم به چند نکته شاید مغفول توجه بدهم. 

۱-می‌فرمایند چرا خیمه سنی‌های فلسطینی را خیمه امام حسین (ع) می‌خوانی. عرض می‌کنم که باید از خداتان هم باشد. حسین بن علی از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا و کوفه و حتی از کوفه تا شام، از خیمه زهیر عثمانی تا دیر راهب نصرانی می‌رود که در صف‌بندی کربلا کنارش خیمه بزنند. حالا به نظر منِ شاعر این دودمه، مردمی که مردانه جلوی لجن‌ترین قوم زمانه، ایستاده‌اند و سر این ایستادگی آواره خیمه‌های موقت شده‌اند و خودشان می‌گویند که این ایستادگی را از کربلای حسین آموخته‌اند، در خیمه‌گاه حسین جا دارند. تو می‌گویی جا ندارند؟ خب اشتباه می‌گویی.

توئیت

توئیت

توئیت

توئیت

۲-اصلاً به نظر تو خیمه حسین جای کیست؟ فقط جای توست که سال به سال توی خیمه‌اش، عاشورا قمه بزنی، اربعین دنبال کولرگازی و چلوگوشت باشی، نهم ربیع قرمز بپوشی و باقی ایام قلیان بکشی؟ خب من این‌طور فکر نمی‌کنم. تو اگر این‌طور فکر می‌کنی داری خیمه اربابت را کوچک می‌کنی.

به من می‌گویی هیچ روزی روز حسین نمی‌شود و هیچ زمینی کربلا نخواهد شد. کاملا با تو موافقم. اما مگر روز حسین تمام شده؟ یعنی واقعاً عاشورا ۲۴ ساعت بود و تمام شد؟ چه عاشورا و کربلای جمع و جور و محدودی برای خودت درست کرده‌ای رفیق. اگر با چشم ابراهیم خلیل به این دیدگاه تو نگاه کنم و ببینم برای چنین محدوده‌ای، این‌طور بی‌حدوحصر عزا می‌گیری به تو خواهم گفت: انی لا احب الآفلین.

۳- یک چماق دیگر، حدیث شریف «لایقاس بنا احد» است که سال‌هاست توی سر ما کوبیده شده. اتفاقاً اینجا هم ایراد از توست که هر کس هر چه می‌گوید فکر می‌کنی دارد موضوعی را با ذوات مقدسه، مقایسه می‌کند. اصلاً مگر می‌شود کسی را با حسین مقایسه کرد؟ مگر معصوم فرمود کسی را با ما مقایسه نکنید؟ مگر فعل نهی به کار برد؟ نخیر. می‌گوید کسی با ما مقایسه نمی‌شود! حالا ما هرجای تاریخ حرف از نهج البلاغه یا کربلا می‌زنیم فوری داد تو بلند می‌شود که رهبرش را با علی مقایسه کرد. 

شهیدش را با حسین قیاس کرد. برو روی علی و حسینی که در ذهنت آن‌قدر پایینند که با رهبر و شهید ما امکان مقایسه دارند تجدید نظر کن. ما اتفاقاً علی و حسینی چنان دست‌نیافتنی داریم که نهایت کمال خودمان را نزدیک شدن به حوالی سیره و تاریخشان می‌دانیم. البته هرجا آمدیم نزدیک شویم داد تو بلند شد که «لایقاس...»

۴- شاید اصلی‌ترین سؤالم از تو این باشد؛ چرا غیرتت حرکت سینوسی دارد؟ مثلا جایی که بتوانی به نص‌هایی مثل «لا یقاس...»، «کل بیعة قبل قیام...»، «لا یوم کیومک...» استناد کنی، فوراً سر و کله‌ات پیدا می‌شود، اما جا‌های دیگر خبری ازت نیست؟ چرا وقتی مهسا امینی فوت می‌کند یاد حدیث خلخال و زن یهودی می‌افتی، اما وقتی بدن بی‌سر دختربچه دوسالهٔ فلسطینی رو دست پدرش می‌ماند خبری از تو نیست؟ چرا وقتی پناهیان از قول دشمنان امیرالمؤمنین کلمه‌ای ناروا نسبت به او نقل می‌کند حنجره‌ات پاره می‌شود، اما وقتی مداح اگزوزی‌خوانت به علمدار باشکوه سپاه حسین می‌گوید «خوشگل طایفه» اعتراض نمی‌کنی، بلکه سرمست هم می‌شوی؟ اساساً از این دعوا‌های سینوسی دنبال چه هستی رفیق؟ یا به مقدسات غیرت داری یا نه. اگر داری چرا همه‌جا وسط میدان نیستی؟ نکند دارند برایت مسئله‌سازی می‌کنند؟! 

۵- در آخر، می‌خواهم به حسینچی‌هایی که از سر غیرت به کربلا و خیمه سیدالشهدا، در این ماجرا نقد و اعتراض کرده‌اند عرض احترام داشته باشم. جزاکم الله؛ اگر شما خوش‌غیرت‌ها در ذی‌الحجه سال ۶۰ در کوفه بودید، حتما نمی‌گذاشتید مسلم را دوره کنند و بعد کربلا را رقم بزنند. 

اما بعد، به آنهایی که توهین کردند، تهمت زدند یا لعن فرمودند؛ برادر، اصلا حواست هست، همه‌مان روی هم چند نفریم که این‌طور شمشیر می‌کشی و تکفیر می‌کنی؟ تا کی باید این مصرع «شیعه با شیعه وحدت ندارد» را زمزمه کنیم و آه بکشیم؟

حجت‌الاسلام محسن قنبریان درخصوص این نوحه اظهارداشت: نوحه بر غزه و مقایسه‌اش با کربلا، برخی میراث‌گرایان را نگران کرده است متوقف‌کردنِ عاشورا در سال ۶۱هجری و دفنِ کربلا در کربلا هم عده‌ای از انقلابیان را برآشفته است! و باز دعوا و برچسبِ «افراطی‌ها/ هیأت سکولار» و ... رونق گرفته است!

ادعا: نه کسی با اهل‌بیت علیهم‌السلام قابل مقایسه است (لا یُقاس بآل محمد (ص) من هذه الأمّة أحد) ۱ و نه هیچ‌روزی -حتی شهادت ائمهٔ اطهار- در عظمت مصیبت، روزِ حسین علیه‌السلام می‌شود (لا یوم کیوم الحسین) ۲؛ لکن غزه، کرب‌و‌بلای حسین (ع) را ارث برده است!

آیا مقایسه‌ناپذیریِ کسی با امیرالمؤمنین علیه‌السلام مجوّز است که حکومت و حکمرانی‌ای غیرعلوی اختیار کند؟! اینکه عظمت مصیبت هیچ‌کس به «رتبه» مصائب حسین (ع) نمی‌رسد، آیا مجوّز است که تشابه و تشبّه به او (با مقیاس‌کردنش) واجب نباشد؟!

حسین (ع) بلندترین «قله» فداکاری برای خداست که هم «دامنه» پیروان را بالا کشیده و هم «سلسله‌جبال» ِ تأسّی و تشبّه در قبل و بعد از خود را موجب شده است! پیامبرانی که پیش از او گذرشان به کربلا افتاده، و پیش‌آمد و خون‌آمدی به خود دیده‌اند؛ از خدایشان شنیدند که: «فسال دمُک مؤافقة لدمه» ۳: خونت برای تشبّه به خون حسین (ع) جاری شد!

عجب از کسانی که قمه‌زنی با دستان خود بدون هیچ نصّ شرعی را تشبّه به شمشیر‌ها بر حسین (ع) می‌شمارند؛ اما تشبّه و تشابه‌خواندنِ خون‌های ریخته‌شدهٔ تأسّی‌کنندگان به حسین (ع) را مقابل یزید‌های زمان، برنمی‌تابند! برخلاف مبنای فقهیِ توقیفی‌بودن شعائر، خودزنی با قمه را تشبّه به حسین (ع) می‌شمارند؛ اما بر مبنای وجوبِ تأسّی به سیّد مظلومان و شهید و کشته دادنِ زنان و فرزندان، تشبّه به امامِ شهید نمی‌دانند؟

وقتی پوست سر و صورت اسماعیل صادق‌الوعد را کندند، در پاسخ به فرشته‌ای که برای مدد آمده بود گفت: لی أسوة بما یصنع بالحسین (ع): برای من تأسّی به آن چیزی است که با حسین (ع) می‌کنند!

اسماعیل به عظمت مصیبت حسین (ع) نرسید، اما اگر به کرب‌و‌بلای حسین (ع) هیچ شباهتی نیافته، پس تأسّی چه معنا دارد؟!

ابوذر غفاری وقتی در غربت و تنهایی در تقابل با جریان استئثار (ویژه‌خواریِ أموی) و استبداد به تبعید رفت، تبعیدش را با روز حسین (ع) مقایسه کرد و دوستانِ اندکش را چنین تسلّی داد: ما أیسَر هذا و لکن کیف أنتم إذ قتل الحسین (ع) قتلا (یا: ذبح ذبحاً) والله لایکون فی الإسلام بعد قتل الحسین أعظم قتلا منه: این (تبعید و غربت) آسان است، اما شما چه می‌کنید وقتی حسین (ع) را آن‌گونه بکُشند یا ذبح کنند؟! به خدا قسم قتلی بزرگ‌تر از آن در اسلام نیست.

حافظانِ میراث جا دارد نگران باشند تا کسی در «رتبه» با اهل‌بیت (ع) و «روزی در عظمت مصیبت» با روز حسین (ع) مقایسه نشود؛ چون آن مصیبتِ عظما در عالم بالا هم اثر کرده -به حسب روایات صحیح- و آسمان و زمین و همهٔ مخلوقات بر آن گریسته‌اند! امتدادبخشی به میراث هم جای نگرانی دارد تا مبادا حسین (ع) در ۶۱هجری دفن شود و الگو و بالتّبع «شبیه‌ساز» نشود! که وگرنه؛ گریه‌کنانِ امروز با گریه‌کنانِ روز عاشورا بر تلّی در همان کربلا، و در حالِ نظاره بر کشته‌شدن حسین (ع) فرقی نمی‌کنند!

ازهمین‌رو بود که شهید مطهری فریاد می‌کرد «شمر زمانت را بشناس» و رهبر انقلاب اسلامی از «کربلای غزه» می‌گوید و امام موسی صدر در کتاب ارزشمند «سفر شهادت» بین عاشورا و فلسطین پیوند می‌زند.

امام رضا علیه‌السلام در روایت معروف «ریّان بن شبیب» هر دونگرانی را برای‌مان به‌زیبایی جمع کرده است: «إنّ یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذلّ عزیزنا بأرض کرب و بلاء و اورثنا الکرب و البلاء إلی یوم الانقضاء» روز حسین (نه روز‌ها و مصائب دیگر) است که پلک‌های ما را مجروح و سیل اشک از چشمان ما جاری کرده است [همان لقد عظمت الرزیّة و جلّت و عظمت المصیبة]، اما هم‌او در ادامه می‌فرماید: به ما «کرب و بلا» تا روز انقضاء (فرج) ارث داده شده است! یعنی همان مضمون: کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا (که سخن مشهوری است و روایت نیست).

این کرب و بلا، «ارث» حسین بر حسینیان است؛ همان کرب و بلاست تا ارث‌بودن درست باشد؛ لذا شبیه خواندنش انحراف از میراث نیست.

تا وقتی وارث حسین (عج) در مرتبهٔ غیبت و «الذین استضعفوا» است، فرج و گشایش برای مظلومان و مستضعفان نیست و آنها در کرب و بلایند. 

غزه بدین معنا، چرا کرب‌و‌بلای حسین (ع) نباشد؟! ملّتی که در مقابل ضَیم (ظلمِ ننگ‌آمیز) ایستاده، به سیّد اهل إبای از ضیم -یعنی حسین بن علی (ع) - تأسّی کرده است. این نکته سهل و ممتنعِ تشبیه غزه با کربلاست!

آنچه غزّه از مصیبت می‌بیند، ارثِ کرب‌وبلای ننگ‌ناپذیریِ حسین (ع) است؛ ولو هیچ‌روزی در «رتبه»، روزِ حسین در «عظمت مصیبت» نمی‌شود!

وحید یامین‌پور هم در این خصوص اظهارداشت: مخالفت با مقارنه‌سازی‌های تاریخی دستاویز خوبی برای انجماد تاریخ و بیرون بردن آن از مختصات حقیقی خودش است. چه بسا این بهترین نشانه تحجر باشد: گریستن بر حسینی که ۱۴ قرن پیش ماجرایش تمام شده و بنا بر کلام نورانی «نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَیْتِ لاَ یُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ» بناست حماسه‌اش همان‌جا دفن شود! این چه گریستنی است؟

این چه غیرتی است که برای امام شهیدان می‌جنبد، اما بر خود شهادت و بر دلیل شهادت چشم می‌بندد. اگر کسی بگوید «کربلای غزه» ... ناگاه فریاد‌ها بلند می‌شود که قیاس نکنید. چه قیاسی در کار است؟ مگر فریاد‌های سیاسی اباعبدالله که «هیهات منا الذله» و «مثلی لایبایع مثله» که سراسر استعاره‌های ابدی تاریخ‌سازند، بناست ناشنیده بمانند؟

اگر کسی برای تأسی به سیدالشهدا علیه‌السلام با همان شعار به قیام علیه ظلم برخیزد، خود را با حضرتش قیاس کرده؟

عجیب اینکه متحجرین این ایراد را به خود اهل‌بیت هم می‌گرفتند:

امیرالمومنین علیه‌السلام آنگاه که مردمان را به جنگ با معاویه فراخواند ویژگی‌های اصحاب رسول الله (ص) را برای‌شان ذکر کرد و پایداری و ایمان شان را ستود، ناگاه مردی برخاست و گفت: «نه تو محمد هستی و نه ما آن مردمی که از آنها یاد کردی پس ما را به چیزی که طاقتش را نداریم مکلف نکن!

 امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «اول درست گوش بده تا بتوانی به درستی پاسخ بدهی زنان فرزند مرده بر شما گریه کنند که جز بر اندوه من اضافه نمیکنید مگر من گفتم که من محمد (ص) و شما انصار هستید؟ این فقط مثالی بود که زدم و امید داشتم که به آنها تأسی کنید و از آنها الگو بگیرید.» (خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه).

اما این شیوه توجیه تحجر و سیاست‌زدایی کردن از سیره اهل بیت علیهم‌السلام و آویختن به تقدس آن ذوات مقدسه برای انکار راه آنها در تاریخ انقلاب، مصادیق روشنتری دارد: همان روز که مردم بنیانگذار انقلاب اسلامی را «امام» نامیدند، بسیاری خشم و حسد خود را پنهان کردند و گفتند این لفظ مخصوص اهل بیت است.

آنگاه که بهترین فرزندان این کشور در «کربلای جبهه‌ها» به امام‌شان پیوستند، باز عده‌ای گفتند جنگی که «آقای» خمینی راه انداخته؟ چه ربطی به کربلا دارد. وقتی سردار سلیمانی گفت: «امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند.» باز هم گروهی دندان‌ها را بهم فشردند که نظام سیاسی‌تان را با حرم اهل‌بیت قیاس نکنید...

سخن بسیار است؛ تحجر، نشانه‌اش همین بیرون کشیدن حقایق دین از تاریخ و محبوس و مهجور کردنشان در آیین‌ها و مناسک است.

ما به دستور حضرت رضا سلام‌الله‌علیه به ریان‌بن‌شبیب، هر غمی را با اشک بر سیدالشهدا گره می‌زنیم. اشک بر حضرت حسین علیه‌السلام، سلاح سیاسی مظلومان تاریخ علیه ظالمان است و غیر از این چه می‌ماند جز این که برخی به تقلید مسیحیان بگویند که حضرت حسین «فادی» بود تا گریه بر مصائبش کفاره گناهان باشد! و این همان تحریفی است که شهید مطهری درباره‌اش گفت: والله اگر کسی در حال روزه چنین بگوید، روزه‌اش باطل است.

منبع: فارس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.