این روز‌ها با حجم زیادی از سخنرانی، میزگرد، مناظره و انواع محتوای انتخاباتی مواجه هستیم که بسیاری از آنها فقط بخشی از حقیقت را منعکس می‌کنند؛ برای انتخاب درست، به‌ابزار‌های شناختی برای تشخیص سوگیری‌ها نیاز داریم

 میزگرد و مناظره تلویزیونی، برنامه‌های رادیویی، محتوا‌های شبکه‌های اجتماعی، گپ وگفت‌های خانوادگی و همکاری و... همه و همه پر است از مباحثی درباره انتخابات. هرکسی از زاویه خودش به‌نفع یا علیه نامزدی صحبت می‌کند و گاهی درباره یک موضوع مشخص تعداد زیادی واکنش‌های متفاوت وجود دارد که ممکن است باعث آشفته شدن ذهن ما شود. محتواها، سخنرانی‌ها، میزگرد‌ها و... پر از سوگیری‌ها، هیجانات کاذب و... هستند.

انتخابات فرصت خوبی است تا بتوانیم کمی بیشتر با تفکر انتقادی و سنجشگرانه آشنا شویم، مغالطه‌ها را بشناسیم و ترفند‌هایی برای تشخیص سوگیری‌ها یاد بگیریم تا از لابه‌لای این حجم زیاد مواضع در تقابل با هم، تصمیمی دقیق بگیریم. این مهارت نه تنها در مقاطعی، چون انتخابات، بلکه در تمام مراحل زندگی فردی، شغلی و خانوادگی می‌تواند ابزاری قدرتمند برای افکار و انتخاب‌های ما باشد.
 
چرا شناخت سوگیری‌ها در زندگی حیاتی است؟
همه ما انسان‌ها به شدت تشنه حقیقت هستیم، همه دوست داریم در تصمیم‌ها و انتخاب هایمان بهترین نتیجه را بگیریم، غافل از این که ذهن ما خطای زیادی دارد که ناشی از محدودیت‌های آن یا ترفند‌های رسانه‌ای است که به ذهن القا می‌شود. ذهن ما بسیار انعطاف ناپذیر است، گاهی آن چه را قبول کنیم با انواع خودفریبی و دلیل تراشی، قطعی و غیرقابل مذاکره می‌دانیم. درحالی که ممکن است بسیاری از افکار ما در فرایندی عقلانی به دست نیامده باشد و در پی نگرانی ها، دنباله روی‌های اشتباه، پیش داوری ها، منافع شخصی و گروهی به دست آمده باشد؛ که در نتیجه نیاز به بازنگری خواهد داشت.
 
نیاموختن تفکر انتقادی و سنجش گرانه
متاسفانه بیشتر ما هم تحت‌تاثیر نظام آموزشی هستیم که آن چنان تفکر انتقادی و سنجش گرانه را به ما نیاموخته و سعی داشته تنها و تنها ذهن مان را با چیز‌هایی پر کند که بدون درک لازم باید می‌پذیرفتیم، بدون آن که با بحث و در ک عمیق به آن برسیم. هرچند این روز‌ها این نهاد از آن الگو‌های قدیمی فاصله گرفته که می‌توان نتیجه اش را در پرسش گری‌های متفاوت نسل جدید دید، اما مهارت‌های ذهنی لازم به برخی از ما در خانواده و مدرسه آموزش داده نشده و اگر روزی به موضوع یا فردی خاص بدبین باشیم ممکن است تا آخر عمر بدون هیچ دلیل روشنی با همان حس زندگی کنیم.

همین طور از همان کودکی روی بسیاری از موضوعات مثل محله، مدرسه و... حساسیت داریم با این که تصادفی، بدون انتخاب و ارزیابی در آن‌ها حضور داشتیم و همین فرایند در انتخاب‌های بعدی زندگی مان هم طی می‌شود و نوعی تلاش برای تعریف ما و آن‌ها در ذهن مان شکل می‌گیرد که نتیجه اش خوش بینی به هرآن چیزی است که در دایره ما قرار می‌گیرد و بدبینی به طرف‌مقابل.
 
آفت یک انتخاب درست
در چنین شرایطی برخی از ما نمی‌توانیم با وضوح بالا و بدون جانبداری بسیاری از مسائل را ببینیم، بررسی کنیم و برای رسیدن به پاسخ سوالات درست بپرسیم. وقتی هم به چیزی علاقه پیدا می‌کنیم سازوکار‌های ذهن با انواع خودفریبی‌ها به ما کمک می‌کند آن را قابل قبول توصیف کنیم تا از رنج درک تازه و ضرورت تغییر که آسان نیست در امان بمانیم. پس لبریز از پیش داوری ها، تعصب‌ها و تحریف‌های ذهنی می‌شویم که آفت یک انتخاب درست هستند. 
 
چطور تفکر انتقادی و سنجش‌گرانه را در خود تقویت کنیم؟
گام مهم برای این‌که شیوه تفکرمان را متحول کنیم و افکارمان را رشد دهیم این است که قلمرو و محدودیت‌های ذهن را بشناسیم، از چالش‌های ذهن در شناخت، تفکر و تصمیم تا آن‌چه دیگران با مغالطه و سوگیری ممکن است به ذهن ما تحمیل کنند که در ادامه به شکل خلاصه آنها را مرور می‌کنیم.

خطا‌های شناختی و مغالطه‌ها
خطا‌های شناختی را چند وقت یک‌بار مرور کنیم و بدانیم گاهی ذهن‌مان به‌دلایلی که در بخش قبل مطرح شد خودمان را فریب می‌دهد، گاهی هم مغالطه‌های دیگران باعث می‌شود ذهن ما درگیر روند اشتباه و تصمیم غلط شود که پیش از این در پرونده روز شنبه ۲۶ خرداد در «زندگی سلام» چاپ شده است، اما به‌طور خلاصه باید بدانیم افراد اهل مغالطه در صحبت‌شان وضوح را رعایت نمی‌کنند، سریع به نتایج جست می‌زنند، مسائل را بی‌اندازه ساده می‌کنند، از احساسات مخاطب برای نتیجه مطلوب‌شان سوءاستفاده می‌کنند، روی موضوعات پیش‌پا افتاده تمرکز دارند، به شکل هدفمند براساس اطلاعات غلط به نتیجه‌های نادرست می‌رسند، فرض‌های غلط را قطعی در نظر می‌گیرند و...
 
سوگیری‌هایی فریبنده
اما در کنار خودفریبی ذهن و مغالطه دیگران، گاهی سوگیری‌ها و تبلیغات ذهن ما را هدف قرار می‌دهد تا از تصمیم درست جا بمانیم و منافع آنها تامین شود، اما چه راه‌هایی برای شناخت این‌نوع سوگیری‌ها وجود دارد؟

۱- افراد یا محتوا‌هایی که همه چیز را سیاه و سفید می‌بینند سوگیری زیادی در آن چه می‌گویند دارند. به‌طور مثال وقتی می‌خواهند اعضای یک گروه را خطاب قرار دهند نمی‌گویند بیشتر شما پرسپولیسی‌ها یا استقلالی‌ها روی تیم‌تان تعصب بی‌جا دارید. می‌گویند: «کلاً طرفداران تیم شما تعصبی و بی‌منطق هستند». یعنی یک صفت را کاملاً و بدون هیچ قیدی به یک گروه منتسب می‌کنند.

۲- سوگیری‌ها گاهی در دل تعاریف غلط و غیرشفاف از مفاهیم مخفی شده است. جایی که فرد تعریفش را از یک موضوع بیان نمی‌کند. برای همین باید بدانیم قرار نیست هرکسی درباره چیز‌هایی که ما به آن علاقه داریم صحبت کرد، یعنی مثل ما فکر می‌کند. گاهی تعریفش با ما فاصله دارد، اما ارائه دقیقی از آن ندارد تا تعبیری که می‌خواهد در ذهن ما شکل بگیرد.

۳- توجه به بافت و زمینه یک صحبت هم اهمیت زیادی دارد. وقتی کلیپی را می‌بینیم، بخش‌هایی از یک برنامه، میزگرد یا سخنرانی به دست ما می‌رسد یا در یک رسانه منتشر می‌شود باید حواس‌مان باشد که آن مفاهیم وتعابیر در بسیاری از مواقع فقط در بافت خودش کاربرد دارد و نباید به‌راحتی تصور کنیم استفاده از تعابیر برای هر حالتی مدنظر گوینده بوده، چراکه ممکن است برخی افراد و رسانه‌ها برای رسیدن به نتایج مد نظرشان زمینه مد نظر آن صحبت‌ها را نادیده بگیرند.

۴- تمرکز هر رسانه، سخنران و... از بیان یک خبر، تحلیل و موضوع، روی نتیجه‌ای است که می‌خواهد و دنبال مخاطب خودش هم هست، اما ما به‌عنوان افرادی که تفکر انتقادی و سنجش‌گرانه داریم باید با مراجعه به چند منبع، تمام واقعیت را با در نظر گرفتن زمینه‌ها و کنار زدن سوگیری‌ها پیدا کنیم.

۵- پس باید خطا‌های شناختی، خودفریبی‌های ذهن، روش‌های مغالطه دیگران و سوگیری رسانه‌ها براساس ذی‌نفعان و رقبا را بشناسیم و در مواجهه با یک محتوا آن را به اجزای کوچک‌ترش تقسیم کنیم. ببینیم چه بخشی از آن محتوا خبر است و چه مقدارش تحلیل، میزان سوگیری تحلیل چقدر است؟ عناصری، چون ذی‌نفعان و رقبا در نوع تعابیر، تخریب‌ها و تمجید‌ها چقدر سهیم بودند؟ و.

پیش‌نیاز‌های تفکر انتقادی و مستقل
شناخت مغالطه‌های رایج و سوگیری‌های محتوایی خوب است، اما همه ماجرا نیست چراکه اگر ما تواضع فکری نداشته باشیم بازهم در مواجهه با مغالطه و سوگیری دنده عقب نخواهیم داشت. باید نوعی ورزیدگی ذهنی و بی‌طرفی داشته باشیم تا هم درگیر خطای شناختی نشویم و هم اگر شدیم امکان بازبینی در آن‌چه را اشتباه است، داشته باشیم. البته در کنار تواضع، صداقت و استقلال فکری، نیاز به نوعی پشتکار ذهنی هم داریم، چون رسیدن به نتایج درست، بدون بررسی همه‌جانبه همه نظرگاه‌ها و رویکرد‌ها ممکن نیست.

 البته خود شناخت از سوگیری‌ها هم گاهی می‌تواند یک تله ذهنی باشد، به‌طور مثال سوگیری و مغالطه دیگران را ببینیم و روی آن دست بگذاریم، اما به‌خودمان و همفکران‌مان که رسید از آن عبور کنیم، چون تصور می‌کنیم شناخت ما از این موضوعات، ما را از بروز آن مبرا می‌کند. درضمن باید بیاموزیم به‌دست آوردن اطلاعات حتی از منابع لبریز از سوگیری و اطلاعات یکسویه هم ممکن است چراکه اگر ما سنجش گرانه برخورد کنیم حتی محتوایی جهت‌دار هم بخشی از حقیقت را خواهد داشت و پازل ذهن ما را تکمیل می‌کند. پس کنار گذاشتن برخی محتوا‌ها به‌صرف این‌که آنها را سوگیرانه تشخیص دادیم هم اشتباه است.

منبع: خراسان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.