مقصود فراستخواه، جامعه شناس در برنامه « تقاطع» در مورد سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران گفت: فرهنگ عمومی ما به این شکل است که حتی آنهایی که مثل ما از قبل از انقلاب هم، مذهبی بودهاند یک مدارای ایرانی وجود دارد که همدیگر را تحمل کرده و با یکدیگر و با سبکهای زندگی مختلف زندگی میکنیم ولی دولت باید حامی فرهنگ و عقلانیت فرهنگی باشد. زیرا زیرساختهای فرهنگی بازیگری است و بازیگر اصلی مردم هستند و دولت، میدان بازی و پروتکلهای بزرگ بازی را کنترل و هدایت کند.
این جامعه شناس افزود: سیاستگذاری فرهنگی در جامعه ایران چهل سال است به دلیل بسیطگری ایدئولوژیک دولت که میخواهد از طریق سازمانهای انحصاری و بودجههای بزرگ آن و قدرتی که دارد با انواع ترفندها به شکل دهی فرهنگ بپردازد و برای همین است که جامعه دچار تنش شده است و شکاف ملت و دولت شکل میگیرد و اختلافات مخرب اجتماعی برای آینده این سرزمین ایجاد میشود.
میثم مهدیار استاد دانشگاه علامه در ادامه اظهار کرد: سیاستگذاری فرهنگی را این طور تعریف میکنم. با توجه به این که ما یک سری منابع داریم، سیاست گذاری فرهنگی یعنی این که چطور از این منابع فرهنگی در خدمت ارزشها و آرمانها و مأموریتهایمان استفاده کنیم. اگر بخواهیم این تعریف بسیط را قبول کنیم با توجه به فضای فرهنگی که در این سه هزارهی اخیر داشتهایم سه منبع معرفتی عمده داریم. ایران، اسلام و غرب و بسته به این که تعریف ما از هر کدام از اینها و نسبتشان با هم چطور است و چه تفسیری از هریک از آنها داریم گفتمانهای مختلفی در سیاست گذاری فرهنگی ایجاد میشود.
او تصریح کرد: به زعم بنده، در این سه منبع معرفتی، غرب بالاتر دیده شده و اسلام و ایران، ذیل آن تعریف میشوند.
اولین نقدی که میتوان به این تعریف از فرهنگ داشت این است که به فرهنگ، یک نگاه تفکیکگرایانه دارد و فرهنگ را از اقتصاد جدا میداند و تصور این است که اگر دولت در حوزه فرهنگ، آئیننامه ندهد دیگر هیچ تأثیری در حوزه فرهنگ ندارد این در حالی است که از قضا، سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و یا عمرانی ممکن است بیشترین تأثیر را روی فرهنگ بگذارند.
این جامعه شناس ادامه داد: فرهنگ، بیشتر ناظر به وجه ناخودآگاه زندگی جمعی است و ناخودآگاه ما در شهر و در روتینهای زندگی روزمره ساخته میشود که از قضا، اقتصاد، شهرسازی و بروکراسی و... در حال شکل دهی آن هستند و تفکیکی که انجام میشود تأثیر اقتصاد و بازار و شهرسازی و نگاههای کالبدی به فرهنگ امکان دارد تأثیر خود را روی فرهنگ، بیشتر از وجوه معناساز ایجاد کند.
مهدیار افزود: یک جبرگرایی تکنولوژیکی وجود دارد. چون تکنولوژی تغییر میکند. چون وجه مادی تکنولوژی شکلهای جدیدی دارد فرهنگ باید ذیل آن تغییر کند و این جبرگرایی تکنولوژیکی محیط بر فرهنگ مطرح میشود و مفاهیمی که مثل شکاف نسلی که میسازد ناظر به جبرگرایی تکنولوژیکی هستند و در این نگاه، کار جامعه شناس، موجه کردن تغییری که باید ذیل این جبرگرایی اتفاق بیفتد. یعنی به جای مقاومت و حتی کنشگری فعالانه و خلاقانه در مقابل تغییرات تکنولوژیکی، کار گفتمان جامعه شناسی متعارف در ایران توجیه کردن است. یعنی بگوید این تغییرات اتفاق افتادهاند پس ما هم باید تغییر کنیم و حاکمیت و همه باید این موضوع را بپذیرند.
او افزود: یک جبرگرایی اقتصادی در تعریف وجود دارد که دولت نباید در فرهنگ مداخله کند. ما یک جامعه، بازار و دولت داریم که وقتی دولت را محدود میکنیم جامعه را مقابل بازار و گرایشهای بازارگرایانه و اقتصادی بیدفاع رها میکنیم و کالایی شدن فرهنگ را میپذیریم و با حمله به دولت و مسئولیتهای دولت به طور مستقیم و غیرمستقیم نوعی از بازارگرایی را در حوزه فرهنگ ترویج میدهیم.