تقریباً هیچ چیز نیاز ندارد توی خانه و یخچالش پر از موادغذایی است. همین هفته قبل هم از یک مرکز خرید بزرگ برای خودش لباس خرید. اما موقع برگشتن از سرکار مدام یک چیز توی مغزش میچرخد، خرید کردن. انگار سختش است دست خالی به خانه برگردد، حتماً باید یک چیزی بخرد. این طوری گویی حس زندگی کردن دارد. دائم یک چیزی توی مغزش میگوید باید خرید کند. اما دقیقاً چه چیزی باید بخرد خودش هم نمیداند.
اول از مقابل یک شرکت زنجیرهای معروف مواد غذایی میگذرد. مقداری شکلات مغزدار یا همان تافی و چند بسته بیسکویت میخرد. میداند که اصلاً شکلات و بیسکویت دوست ندارد و این روزها هم در رژیم غذایی است، اما بیهدف میخرد، چون بالاخره باید یک چیزی بخرد. خودش را این طور راضی میکند؛ حالا شاید میهمانی به خانهاش بیاید که از این خرت و پرتها دوست دارد.
همینطور که توی مسیرش میرود یک داروخانه میبیند، باز هم فکر میکند، چیزی نیاز ندارد، اما وارد داروخانه میشود. یک نخ دندان و مسواک برمیدارد و فکر میکند خلاصه که مسواکش کهنه و نخ دندان هم تمام میشود. یک گوشه کشو همیشه برای اینجور چیزها جا هست. یک دور دیگر میزند و میبیند، بد نیست یک الکل هم برای ضدعفونی کردن دستش بخرد. به مسیرش به سمت خانه ادامه میدهد. یک لوازمالتحریری معروف به چشمش میخورد وارد مغازه میشود. نمیداند چه میخواهد مدتهاست به لوازمالتحریر نیازی ندارد، اما یک دفترچه یادداشت و تقویم سال جدید برای هر خانهای ضروری است، آنها را هم میخرد. حالا خریدش کامل شده، به پیامکهای موبایلش نگاهی میاندازد، همین خریدهای اتفاقی ۵۰۰ هزار تومان شده، بدون اینکه برایش برنامهریزی کرده باشد یا به این خریدها نیازی داشته باشد. آخر ماه است و پول زیادی هم توی حسابش نیست. حالا درست موقعی است که موج پشیمانی به او حملهور میشود، به دست هایش نگاه میکند و با خودش فکر میکند به هیچکدام از چیزهایی که خریده در واقع نیازی نداشته، اما چارهای نیست، دیگر کاری است که شده و راه برگشت هم ندارد.
حالا شما چطور هستید؟ از این آدمهای اهل خرید اتفاقی هستید یا خریدهای حساب شده و براساس نیاز؟ مثلاً از آنهایی که پنج تا شلوار نپوشیده در کمد دارند، اما باز هم وقتی در یک مرکز خرید یک شلوار قشنگ یا با قیمت مناسب میبینند یکی دیگر هم میخرند. همیشه هم این افراد استدلال مشخصی دارند، مثلاً برای روز مبادا لباس یا خوراکی میخرند یا فکر میکنند اگر امروز این لباس یا کفش را نخرند، فردا ممکن است مجبور شوند آن را گرانتر بخرند، مخصوصاً این روزها که قیمتها پرواز میکند. اما دلیل این خریدهای اتفاقی چیست؟ آیا این خریدها در شرایط سخت اقتصادی امروز توجیهی دارد؟ راهکار مقابله با این خریدهای اتفاقی یا تفریحی کدام است؟
بینظمی اقتصادی یا خرید عصبی
اما بهتر است، بدانید خرید اتفاقی و تفننی دلایلی هم دارد. گاهی اینطور خرید کردن از روی تفریح یا به قول امروزیها فان از روی بینظمی اقتصادی و یاد نگرفتن چطور پسانداز کردن است و گاهی هم به دلیل اضطراب یا استرس شدید یعنی همان خرید عصبی. حالا اگر تا به حال دراینباره چیزی نشنیدهاید، در این روزهای گرانی که مدیریت درست پولهایمان اهمیت بیشتری پیدا کرده، بد نیست تفاوتشان را بدانیم.
یاسمن از آنهایی است که بیدلیل خرید میکند، اما نه به خاطر اینکه بلد نیست پولهایش را مدیریت کند یا نظم اقتصادی ندارد بلکه به خاطر اینکه هر وقت عصبی و ناراحت است، دوست دارد خرید کند: «خرید کردن آرامم میکند و از آن لذت میبرم. هر وقت خرید میکنم حال خوبی دارم و هر وقت هم مجبورم خرید نکنم افسردگیام تشدید میشود، فکر میکنم فایده زندگی کردن چیست؟ اگر نتوانم برای خودم چیزهایی که دوست دارم را بخرم.» خانه یاسمن درست مثل یک بوتیک است آنقدر کفش و کیف و لباس استفاده نشده دارد که نپرسید. لباسهایی که حتی مارک رویشان هم بریده نشده. اما یاسمن باز هم میخرد: «دیدن کیف و کفشهایم حالم را خوب میکند حتی اگر آنها را نپوشم همینکه میدانم آن قدر لباس دارم، حال خوبی پیدا میکنم.» البته یاسمن به خاطر این عادت ضررهای زیادی هم دیده مثلاً زمانهایی که یک مشکل فوری یا مریضی اورژانسی پیش آمده، اما او پولهایش را هزینه خرید کرده و دیگر چیزی برایش باقی نمانده که بتواند خرج کند و مجبور به قرض کردن شده، اما نمیتواند عادت خرید کردنش را ترک کند، چون بدون خرید کردن زندگی برایش سخت میشود.
رضا، اما مشکل خرید عصبی یا اضطراب و استرس ندارد، اما از آن دسته آدمهایی است که دوست دارد هرچه میبیند و میپسندد را بخرد: «این عادت از سالهای قبل روی من مانده، اما این روزها با توجه به تورم و گرانی بدجوری به ضررم شده و دیگر نمیتوانم مثل قبل خرید کنم اگر این کار را بکنم آخر ماه چیزی توی حسابم نمیماند. یکی از دوستانم همین چند روز پیش به من گفت، باید با خرید اتفاقی و عشقی خداحافظی کنی و با حساب و کتاب خرج کنی، زمانه عوض شده. من، چون این مسأله را یاد نگرفتهام حالا هر ماه همه پولهایم را به همسرم میدهم تا مدیریتش با او باشد. همسرم خیلی خوب هزینهها را مدیریت میکند. فکر میکنم این روزها واقعاً باید در نوع خریدمان تجدیدنظر کنیم وگرنه تهش چیزی نمیماند.»
«در فرهنگ خانوادگی ما چیزی به اسم پسانداز وجود نداشت؛ هر چه دستمان میآمد تا قرون آخر خرج میکردیم. این عادت بد برای من هم مانده و پولهایم را بد خرج میکنم و هر چیزی را میخرم. مثلاً از کنار یک لباسفروشی ناآشنا رد میشوم و یک خرید اتفاقی میکنم، معمولاً هم خیلی بد از آب درمیآید، چون بیبرنامه خریده شده، از آدمهایی که برای خرید هر چیزی برنامه دارند، خوشم میآید، کاش این چیزها را توی مدرسه یادمان میدادند.» اینها هم حرفهای سجاد است که معتقد است از بچگی درست خرج کردن را یاد نگرفته.
راهکارهای یادگیری درست خرید کردن
«خرید کردن بیمورد یا عصبی یک اختلال روانی است که باید درمان شود و راهکارهای مشخص دارد. اما آنهایی که بلد نیستند چطور خرج کنند و نظم اقتصادی ندارند یک مهارت را در زندگیشان نیاموختهاند که مثل هر مهارت دیگری نیاز به آموزش و یادگیری دارد.» اینها حرفهای پروانه بیگی، روانشناس است.
او میگوید: «خرید بیش از حد، از مجموعه اختلالات اضطرابی محسوب میشود و ممکن است اختلال جداگانهای باشد یا با چند اختلال دیگر همپوشانی داشته باشد. معمولاً کسانی اینگونه خرید میکنند که اضطراب دارند، اما مدیریت درست آن را بلد نیستند و سعی میکنند با خرید، خودشان را آرام کنند. این کار ممکن است در کوتاهمدت اضطراب را کم کند، اما در درازمدت بیاثر است و فرد فقط ضربه اقتصادی میبیند و افسردهتر از قبل میشود.»
آیا آنهایی که بلد نیستند خرج کنند هم در این زمره قرار میگیرند که بیگی پاسخ میدهد: «خرید عصبی هم مثل هر اختلال دیگری زمانی مشکل محسوب میشود که کارکرد و زندگی عادی فرد را مختل یا به آن ضربه وارد کند. مثلاً فرد تحت یک فشار دائماً به فکر خرید کردن باشد یا در محل کار و تحصیلش به جای درس و کار به خرید فکر میکند یا خانهاش از وسایل و اشیای بیمصرف پر شده باشد یا مثلاً وقتی خودش را با بقیه مقایسه میکند، متوجه میشود چقدر نسبت به دیگران بیشتر خرید میکند. برای بهبود این اختلال همزمان دارودرمانی و رواندرمانی پیشنهاد میشود. دارودرمانی اثر سریع دارد و رواندرمانی در طولانیمدت جواب میدهد، اما اثراتش ماندگار است. برخی از فروشندهها هم روانشناسی میدانند و از اضطراب خریدار سوءاستفاده میکنند. این افراد باید یاد بگیرند رفتار خریدشان را مدیریت کنند، مثلاً وقتی از خانه خارج میشوند برای خود سقف خرید تعیین کنند؛ مثلاً بگویند امروز حق خرید نداریم یا مثلاً تا سقف مشخصی باید خرج کنم یا اگر این توان را ندارد کارت پولش را در خانه بگذارد.»
حالا اگر شما هم عادت به خرید عصبی یا خریدهای ناگهانی دارید و در این روزهای گرانی از این موضوع آسیب دیدهاید باید به فکر خداحافظی با این سبک خریدهای تفریحی باشید.
منبع: روزنامه ایران